بیست و چهارمین یادداشت از سلسله نوشته های سرکیس نعوم
وجود ایران در لبنان همه چیز را قفل کرده است
سرکیس نعوم، روزنامهنگار و متفکر مشهور لبنانی سلسله مقالاتی را در روزنامه لبنانی النهار منتشر کرد که با توجه به تحولات فعلی منطقه به ویژه انقلابهای عربی افقی تازه پیشروی بسیاری از تحلیلگران بهخصوص ناظران مسائل خاورمیانه قرار میدهد.
این یادداشتها در حقیقت ماحصل سفر نعوم به ایالات متحده و دیدارش با مقامهای مختلف امریکایی و متفکران و استراتژیستهای آن کشور است.
نعوم عمده این یادداشتها را به صورت گفتوگو و موجز بدون ذکر نام مصاحبهشدگان و فقط با اشاره به پست و جایگاه آنها در ۶۳ قسمت تهیه و منتشر کرد. تعدادی از این یادداشتها که عمدتا از شماره ۵۰ به بعد بود در نوبتهای مختلف در دیپلماسی ایرانی منتشر شد.
دیپلماسی ایرانی در مکاتبهای با سرکیس نعوم متن اصلی یادداشتها را تهیه کرد. "دیپلماسی ایرانی" با توجه به اهمیت و جذابیت این مطالب هر پنجشنبه یک مورد را در اختیار مخاطبان قرار خواهد داد.
نعوم خود در مقدمهای که برای دیپلماسی ایرانی نوشته، درباره این یادداشتها مینویسد: «من ستوننویس ثابت النهار هستم. النهار را میشناسید، یکی از قدیمیترین روزنامههای لبنانی و عربی است. این روزنامه را میتوان به جرات یکی از پرتیراژترین و پرمخاطبترین رسانههای کاغذی لبنان دانست. اگر چه با برخی افکار دوستانم در روزنامه النهار موافق نیستم ولی همگی تلاش میکنیم که دموکراسی را رعایت کرده و بدون تحمیل اندیشههایمان به یکدیگر در کنار هم برای النهار یادداشت بنویسیم و تلاش کنیم روزنامه وزینی را تحویل خوانندگان دهیم.
بیشک در ایجاد چنین فضایی غسان التوینی، رئیس و مدیرمسئول روزنامه النهار که لطف و محبت بسیاری به تکتک روزنامهنگاران و خبرنگاران النهار دارد، نقشی مهم ایفا کرده است. من هر سال یک یا دو بار چند هفتهای را در لبنان نیستم. چندین سال است که به ایالات متحده میروم و در این کشور و سازمانها و ارگانهای مختلف آن میگردم.
به واشنگتن میروم و در ادارههای دولتی آن سرک میکشم و به نیویورک که مرکز بسیاری از اندیشکدهها و پژوهشکدههای امریکایی است میروم و ضمن این که سری هم به سازمان ملل میزنم و با نمایندگان کشورهای جهان در این سازمان به گپ و گفت مینشینم، با بسیاری از مقامات سابق، مشاوران فعلی، بسیاری از استراتژیستها، متفکران و صاحبنظران بحث و تبادل نظر میکنم. دیگر رویهام شده، وقتی به لبنان باز میگردم نتیجه این گپ و گفتها را در قالب یادداشت در روزنامه النهار منتشر میکنم. اهمیت این یادداشتها در این است که تلاش کردهام تمامی مناقشهها و بحثهایی که با مقامات مختلف امریکایی و غیرامریکایی درباره تحولات مختلف دنیا داشتهام را به رشته تحریر در آورم.
بهخصوص و بهطور خالص مسائل مرتبط با خاورمیانه، جهان اسلام، جهان عرب و لبنان. البته امسال من سفر ۱۰ روزهای هم به سیدنی استرالیا داشتم که طی آن جایزه جهانی "جبران خلیل جبران" که یکی از مهمترین جوایز حائز اهمیت برای لبنانیها است و نزدیک ۳۰ ساله است به روزنامهنگاران و پژوهشگران برتر لبنانی استرالیایی، لبنانی امریکایی و عرب داده میشود، دریافت کردم. امید است این یادداشتها مورد توجه خوانندگان محترم قرار بگیرد.»
بخشهای اول تا بیست و سوم این یادداشتها هفتههای گذشته منتشر شد که در آرشیو دیپلماسی ایرانی همگی آنها قابل دسترسی هستند و اکنون بیست و چهارمین بخش از این سلسله مقالات تقدیمتان میشود:
با یکی از کارکنان عالیرتبه کنگره امریکا درباره لبنان و تحولات منطقه صحبت کردم. گفت: «تصمیمی درباره لبنان گرفته شده که تقریبا آماده اجرا است. و به زودی به ریاست کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان فرستاده میشود. به نظرم تصمیم قاطع و محکمی است و جریان 14 مارس را شگفتزده خواهد کرد. ولی فقط در حد کلام. برای همین قابل اجرا نخواهد بود. در این طرح تصمیم گرفته شده که اگر دولت جدید لبنان همانند دولت مستعفیای که سعد حریری ریاست آن را بر عهده داشت، شود، از کمکهای امریکا بهره نبرد. همین موضوع برای ارتش لبنان نیز صادق است. دلیل اصلی هم این است که حزب الله جزء اصلی و اساسی دولت جدید است و این بدان معنا است که امریکاییها معتقدند دولت نجیب میقاتی دولت حزب الله است. باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا احتمالا تصمیم کنگره را به دلایل مختلف متوقف خواهد کرد. یکی این که به اعتقاد او باید به ارتش کمک شود تا همچنان یکپارچه باقی بماند تا در برابر هر گونه دشمنی حتی حزب الله (اگر روزی دشمن ارتش شد) توان مقاومت داشته باشد. البته این را میدانیم که حزب الله تاثیر عمیق و قوی در داخل ارتش دارد. ولی این احتمال هم وجود دارد که ارتش یکپارچه بماند و روزی با آن مبارزه کند. شاید بپرسید چرا چنین احتمالی میدهیم با توجه به این که همکاری حزب الله با ارتش و رهبران آن مشهود است و ارتباط قوی میان آنها حاکم است؟ ولی به هر حال قطعا این ارتش ارتش ما نیست و اگر تحولاتی در لبنان پیش بیاید قطعا این ارتش ما را انتخاب نمیکند، حتی همپیمانان لبنانیمان را هم ما را انتخاب نخواهند کرد. اما به هر حال این مساله هم با تحولات خارجی ارتباط دارد. اما اگر یک طرف ایران باشد همه چیز قفل شده باقی میماند اگر چه امکان گشودن آن برای ما هست. این بدان معنا است که ارتش لبنان دچار تجربه سخت انشقاق خواهد شد.»
نظر دادم: «ارتش با حزب الله نمیجنگد اما با اسرائیل به رغم کمبود امکاناتش خواهد جنگید. اما در داخل هم اگر نیاز شد با جریانهای وابسته به حزب الله و همپیمانانش خواهد جنگید. همچنین با اسلامگراهای تکفیری سنی در اردوگاه نهر البارد میجنگد.» جواب داد: «شاید فقط برای مبارزه با این اصولگرایان بجنگند نه این که ارتش بخواهد خود را مسلح کند. همچنین فکر نمیکنم به مصلحت حزب الله یا همپیمانان خارجیاش باشد که به ارتش کمک نشود چرا که در آخر به وحدت و یکپارچگیاش حمله خواهد شد و در معرض خطر قرار خواهد گرفت. برای همین به مصالحتشان است که با تروریسم اصولگرای سنی همان طور که نامیده میشود، مبارزه شود. جنگجویان حزب الله نمیتوانند در مناطق غیر شیعی به دلیل حساسیتهای مذهی میان سنی و شیعه بجنگند. ولی ارتش میتواند این کار را بکند. ارتش نیازمند حمایت داخلی و خارجی است و لازم است که به هر دوی آنها دست یابد.»
سپس پرسید: «چه شد کودتای قانونی پیش آمد و اقلیت مجلس به اکثریت تبدیل شدند؟» به خصوص پرسید: «دلیل نامیدن کودتای قانونی چیست؟» جواب دادم: «برای این که حزب الله توانست از سلاح نفوذش در میان اهل تسنن بیروت و همچنین ]منطقه[ جبل تحت کنترل ولید جنبلاط استفاده کند و جریان 14 مارس را در پارلمان به عقب براند و اکثریت را به جریان 8 مارس انتقال دهد و خود اکثریت شود. این حرکت چون کاملا قانونی است ]ولی در میان جریانهای سیاسی 14 مارس قابل هضم نیست[، به کودتای قانونی تعبیر شده که دولت اکثریت سابق را سرنگون کرد.»
سپس درباره سرهنگ میشل عون و توافقات متناقض سیاسیاش صحبت شد. گفت: «جریان 14 مارس میتوانست به محض این که او به لبنان بازگشت او را جذب کند.» سپس گفت: «شوکه شدم وقتی که روزنامهنگار مشهور امریکایی آماری را منتشر کرد که نشان میداد 60 درصد مسیحیهای لبنان مخالف دادگاه ترور رفیق حریری هستند. نظرت در این زمینه چیست؟» گفتم: «شکی نیست که کسانی که سرهنگ عون را تایید میکنند مسیحی هستند و عملا ضد دادگاه ترور رفیق حریریاند چرا که خود او ضد این دادگاه است. این آمار نیز دقیقا بر اساس نظر 60 درصد از مسیحیان لبنان است. قطعا عون نماینده جریانهای مهم مسیحی نیست و این رقم هم 60 درصد نیست.»
سپس درباره وضعیت مسیحیان لبنان و آینده آنها در سایه اصولگرایان اسلامی تندرو صحبت شد و این که آیا میتوانند برادریشان را با مسیحیان عرب حفظ کنند یا خیر. پرسید: «چه توصیهای به ما داری؟» گفتم: «لازم است که به همپیمانان مسلمان و مسیحیتان در جریان 14 مارس بگویید که از تفکر یارگیری دست بردارند.»
در آخر پرسید: «آیا به نظرت تحولات منطقه شامل لبنان هم میشود.» جواب دادم: «حوادثش برایش کافی است. اما هیچ مانعی برای این که از حوادث سوریه متاثر نشود، وجود ندارد یا این که برخی طرفها به این فکر نیفتند که از این طرف وارد شوند تا از آن طرف به کسان دیگر فشار بیاورند.»
نظر شما :