پانزدهمین یادداشت از سلسله یادداشت‌های سرکیس نعوم

کسینجر گفت، هیچ صلحی بدون سوریه امکان‌پذیر نیست

۲۸ مهر ۱۳۹۰ | ۱۵:۱۲ کد : ۱۷۱۹۲ اخبار اصلی
عربستان نمی‌تواند جای مصر را پر کند و نمی‌تواند چنین نقشی را عهده‌دار شود. سوریه همیشه وارد نقش‌هایی بزرگ‌تر از حجم جغرافیایی‌اش شده است. همیشه حرف از مصر و سوریه بوده است.
کسینجر گفت، هیچ صلحی بدون سوریه امکان‌پذیر نیست
دیپلماسی ایرانی: سرکیس نعوم، روزنامه‌نگار و متفکر مشهور لبنانی سلسله مقالاتی را در روزنامه لبنانی النهار منتشر کرد که با توجه به تحولات فعلی منطقه به ویژه انقلاب‌های عربی افقی تازه پیش‌روی بسیاری از تحلیل‌گران به‌خصوص ناظران مسائل خاورمیانه قرار می‌دهد.

این یادداشت‌ها در حقیقت ماحصل سفر نعوم به ایالات متحده و دیدارش با مقام‌های مختلف امریکایی و متفکران و استراتژیست‌های آن کشور است.

نعوم عمده این یادداشت‌ها را به صورت گفت‌وگو و موجز بدون ذکر نام مصاحبه‌شدگان و فقط با اشاره به پست و جایگاه آنها در ۶۳ قسمت تهیه و منتشر کرد. تعدادی از این یادداشت‌ها که عمدتا از شماره ۵۰ به بعد بود در نوبت‌های مختلف در دیپلماسی ایرانی منتشر شد.

دیپلماسی ایرانی در مکاتبه‌ای با سرکیس نعوم متن اصلی یادداشت‌ها را تهیه کرد. "دیپلماسی ایرانی" با توجه به اهمیت و جذابیت این مطالب هر پنج‌شنبه یک مورد را در اختیار مخاطبان قرار خواهد داد.

نعوم خود در مقدمه‌ای که برای دیپلماسی ایرانی نوشته، درباره این یادداشت‌ها می‌نویسد: «من ستون‌نویس ثابت النهار هستم. النهار را می‌شناسید، یکی از قدیمی‌ترین روزنامه‌های لبنانی و عربی است. این روزنامه را می‌توان به جرات یکی از پرتیراژترین و پرمخاطب‌ترین رسانه‌های کاغذی لبنان دانست. اگر چه با برخی افکار دوستانم در روزنامه النهار موافق نیستم ولی همگی تلاش می‌کنیم که دموکراسی را رعایت کرده و بدون تحمیل اندیشه‌هایمان به یکدیگر در کنار هم برای النهار یادداشت بنویسیم و تلاش کنیم روزنامه وزینی را تحویل خوانندگان دهیم.

بی‌شک در ایجاد چنین فضایی غسان التوینی، رئیس و مدیرمسئول روزنامه النهار که لطف و محبت بسیاری به تک‌تک روزنامه‌نگاران و خبرنگاران النهار دارد، نقشی مهم ایفا کرده است. من هر سال یک یا دو بار چند هفته‌ای را در لبنان نیستم. چندین سال است که به ایالات متحده می‌روم و در این کشور و سازمان‌ها و ارگان‌های مختلف آن می‌گردم.

به واشنگتن می‌روم و در اداره‌های دولتی آن سرک می‌کشم و به نیویورک که مرکز بسیاری از اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌های امریکایی است می‌روم و ضمن این که سری هم به سازمان ملل می‌زنم و با نمایندگان کشورهای جهان در این سازمان به گپ و گفت می‌نشینم، با بسیاری از مقامات سابق، مشاوران فعلی، بسیاری از استراتژیست‌ها، متفکران و صاحب‌نظران بحث و تبادل نظر می‌کنم. دیگر رویه‌ام شده، وقتی به لبنان باز می‌گردم نتیجه این گپ و گفت‌ها را در قالب یادداشت در روزنامه النهار منتشر می‌کنم. اهمیت این یادداشت‌ها در این است که تلاش کرده‌ام تمامی مناقشه‌ها و بحث‌‌هایی که با مقامات مختلف امریکایی و غیرامریکایی درباره تحولات مختلف دنیا داشته‌ام را به رشته تحریر در آورم.

به‌‌خصوص و به‌طور خالص مسائل مرتبط با خاورمیانه، جهان اسلام، جهان عرب و لبنان. البته امسال من سفر ۱۰ روزه‌ای هم به سیدنی استرالیا داشتم که طی آن جایزه جهانی "جبران خلیل جبران" که یکی از مهمترین جوایز حائز اهمیت برای لبنانی‌ها است و نزدیک ۳۰ ساله است به روزنامه‌نگاران و پژوهشگران برتر لبنانی استرالیایی، لبنانی امریکایی و عرب داده می‌شود، دریافت کردم. امید است این یادداشت‌ها مورد توجه خوانندگان محترم قرار بگیرد.»

بخش‌‌های اول تا چهاردهم این یادداشت‌ها هفته‌های گذشته منتشر شد که در آرشیو دیپلماسی ایرانی همگی آنها قابل دسترسی هستند و اکنون پانزدهمین بخش از این سلسله مقالات تقدیمتان می‌شود:

از پژوهشگر امریکایی که اصالت عربی دارد و سال‌ها است که در این حوزه فعالیت می‌کند و خود در گذشته یکی از فعالان مذاکرات غیر مستقیم سوریه و اسرائیل و برقراری رابطه میان دمشق با امریکا بوده است، پرسیدم «کدام کشور عربی می‌تواند جای مصر را بگیرد؟» گفت: «هیچ کشور عربی نمی‌تواند جای مصر را بگیرد.» و افزود: «عربستان نمی‌تواند جای مصر را پر کند و نمی‌تواند چنین نقشی را عهده‌دار شود. سوریه همیشه وارد نقش‌هایی بزرگ‌تر از حجم جغرافیایی‌اش شده است. همیشه حرف از مصر و سوریه بوده است. هنری کسینجر همیشه می‌گفت نه انجام جنگی بدون مصر و نه رسیدن به صلحی بدون سوریه امکان‌پذیر است. این شعار همچنان پابرجا است.»

پرسیدم: خوب در این صورت باید چه کرد؟ جواب داد: «لازم است که عملیات صلح سوریه – اسرائیل ادامه یابد. لازم است مزارع شبعا به سوریه بازگردند. البته از تو عذرخواهی می‌کنم برای این که تو لبنانی هستی و لبنان این مزارع را لبنانی می‌داند و خواستار بازگرداندن فوری آن است. این را هم می‌دانم که یکی از دلایلی که حزب الله بر حفظ سلاحش تاکید می‌کند و همچنان به مقاومت متمسک است در اشغال بودن این مزارع است. یک بار که در دمشق بودم و در یک جلسه گسترده با رئیس جمهور بشار اسد شرکت کرده بودم، گفتم: اسرائیل سال 2000 از لبنان عقب‌نشینی کرد و کوفی انان دبیرکل سازمان ملل نیز آن را تایید کرد. سپس مجموعه‌ای از درجه‌داران لبنانی نیز آمادند و آن را تایید کردند. سپس صحبت درباره مزارع شبعا پیش آمد. از اسد پرسیدم قصه از چه قرار است؟ به تندی و بدون شک و تردید پاسخ من را داد و گفت: مزارع لبنانی‌ها است، آنها سند مالکیت آن مزارع را دارند. به اعتقاد من (یعنی همین آقای فعال غیر مستقیم در مذاکرات صلح میان سوریه و اسرائیل و پژوهشگر) اسناد مالکیت به معنای استقلال دائمی نیست!»

پرسیدم به نظرت صلح میان سوریه و اسرائیل چگونه حاصل می‌شود؟ جواب داد: «با بازگرداندن جولان اشغال شده به سوریه و موافقت با نقش سوریه در لبنان البته متفاوت با نقش سابق آن. شاید لازم باشد یک کمیته نظامی مشترک متشکل از درجه‌داران لبنانی، سوری، اردنی و حتی مصری برای هماهنگ کردن امور و مراقبت از تحولات تاسیس شود. شاید لازم باشد نیروهای امریکایی در مرزهای اسرائیل مستقر شوند تا اطمینان روانی آنها را حاصل کنند. اسد دائما با ما درباره کریدور جنوب لبنان و بقاع و تهدیدی که متوجه سوریه در صورت استفاده نظامی اسرائیل از آن است، سخن می‌گفت. لازم است که کمیسیون مشترک ناظر بر این ساختارشکنی‌های اسرائیل نظارت کند.»

نظر دادم: «لازم است یادآوری کنیم که نتانیاهو و اسرائیلی‌ها عموما چندان توجهی به بازگرداندن جولان به اسرائیل ندارند. آنها در این تصورند که پس از صلح با مصر با مطالبات سوریه که متعلق به ایران و حزب الله است، مواجهند.»

جواب داد: «به هر حال لازم است که حزب الله در ارتش ادغام شود و به یک حزب سیاسی تبدیل شود و زیر پرچم ارتش لبنان حرکت کند.» گفتم: «رسیدن به چنین چیزی فعلا بسیار مشکل است.» گفت: «مسیحی‌ها دائما فکر می‌کردند که اول مسیحی‌اند بعدا لبنانی. اما شیعیان واقعا به فکر لبنانند. این چیزی است که حداقل می‌شنوم.» گفتم: «مسیحی‌ها همیشه به فکر لبنان بوده‌اند اما لبنانشان. شیعیان نیز همین‌گونه فکر می‌کنند همین طور سنی‌ها. با توجه به این نکته که این شیعیان هستند که برای لبنان و غیر لبنان می‌جنگند، اگر مورد تهدید قرار بگیرند، با توجه به ارتباطاتشان به هر کدام از جریان‌ها، از کیان و آزادی‌شان همه گونه دفاع می‌کنند.»

جواب داد: «در امریکا دموکراسی است، آنها مشغول کارهای روزانه و قضایای فوق‌العاده‌شان هستند، اما زمان طولانی‌ای را به طراحی استراتژی طولانی مدت اختصاص می‌دهند. لازم است شیعیان یا کلا لبنانی‌ها نیز استراتژی مشابهی اتخاذ کنند.»

پرسیدم: «باراک اوباما چقدر شانس پیروزی برای دوم انتخابات ریاست جمهوری امریکا را دارد؟» جواب داد: «او برای بار دوم هم انتخاب می‌شود. اولا حزب جمهوری رهبران قدرتمند برای رقابت با او ندارند. ثانیا، اقتصاد امریکا به رغم افول ظاهری، بهبود یافته است. ثالثا، او مواضعش را زمانی اتخاذ می‌کند که بر سر آنها مطالعه و عملی کرده باشد تا بتواند مجددا به منطقه عربی باز گردد.»

سپس گفت: «امارات متحده عربی از ایران بسیار ترسیده است و این ترس پس از وضعیت بحرین مضاعف شده است. محمد بن زاید، کسی بود که پادشاه بحرین را تشویق به استفاده از خشونت کرد. عربستان سعودی احساس آسودگی کرد چرا که دید امارات نیز در ارسال نیروی نظامی به بحرین با آن همراه شده است و برای همین بود که می‌گفت دخالت نظامی در بحرین یک‌جانبه نیست. آسودگی‌اش زمانی بیشتر شد که شورای همکاری خلیج فارس به طور رسمی اجازه این دخالت را داد.»

نظر دادم: «ترس امارات به جا است. دبی هنوز از بحران مالی‌اش رها نشده اشت و دائما این تصور را می‌کند که تحرکات مردمی و غیر مردمی‌اش به انفجار برسد. چه راه حلی برای این کار دارد؟ دادوستد جدا بسیار گسترده‌‌ای میان دبی و ایران وجود دارد و حداقل آن‌چه از زبان خود مقامات اماراتی گفته می‌شود برخی از این دادوستدها غیر قانونی هستند. جواب داد: «لازم است کمیته‌ای تخصصی به امارات اعزام شود تا با مسئولان این کشور مشکلات و محدودیت‌هایشان و کلا اوضاع را به ویژه آن دسته از کارهای مشکوک را بررسی کنند.»  


نظر شما :