درس‌هایی از سقوط بغداد و فتح طرابلس

۱۶ مهر ۱۳۹۰ | ۱۵:۳۱ کد : ۱۶۸۲۸ نگاه ایرانی
گفتاری از محمد فرازمند، کارشناس مسائل خاورمیانه برای دیپلماسی ایرانی.
درس‌هایی از سقوط بغداد و فتح طرابلس
دیپلماسی ایرانی: بغداد نخستین دژ عربی بود که در بحبوحه تحولات قرن بیست و یکم در نتیجه مداخله‌های نظامی‌ غرب  در خاورمیانه فروریخت. در مارس 2003 وقتی نیروهای امریکایی و انگلیسی به عراق حمله کردند و صدام را از قدرت کنار زدند، افکار عمومی ‌عربی با این حمله و نتایج آن همراهی نکرد و آن را با لشکر کشی هلاکو خان مغول به بغداد و سقوط دولت عباسیان در قرن هفتم هجری مقایسه کرد. حاکمان جدید عراق بعد از سقوط صدام از اتحادیه عرب درخواست حمایت کردند اما اعراب آن‌ها را مزدور و خائن دانستند.

در سال 2011 جهان شاهد سقوط یک پایتخت عربی دیگر با دخالت نظامی‌ غرب بود. اما این بار اعراب نه تنها سقوط طرابلس را جشن گرفتند، بلکه با غربی‌ها در اقدام نظامی‌ علیه قذافی همکاری کردند و بلافاصله شورای انتقالی لیبی را به رسمیت شناختند. چه تفاوت‌هایی بین سقوط بغداد و سقوط طرابلس است که باعث این رویکرد متفاوت اعراب شده است؟ در جهان عرب چه اتفاقاتی در این فاصله رخ داده است؟

نگاهی به انگیزه‌ها و روش نظامی‌ غرب در این دو کشور مهم عربی می تواند درس‌های مهمی برای ملتها و دولت‌های خاورمیانه و جامعه بین المللی در بر داشته باشد.

در سال 2003 انگیزه حمله به عراق ادعاهایی بود که امریکا به صورت یک جانبه علیه حاکمیت عراق مطرح می‌کرد. جرج بوش مدعی بود که دولت عراق در حادثه تروریستی 11 سپتامبر با القاعده همکاری کرده؛ هم چنین صدام متهم بود که به طور غیرقانونی و مخفیانه اقدام به گسترش سلاح‌های کشتار جمعی کرده است. ادعاهایی که هیچ وقت اثبات نشد.

امریکا در آن زمان نتوانست جامعه بین المللی را با خود همراه سازد، نه از تشکیل ائتلاف بین المللی خبری بود و نه شورای امنیت قطعنامه ای صادر کرد که بتواند پشتوانه حقوقی حمله به عراق باشد. امریکا در چارچوب استراتژی جنگ پیشدستانه که در فضای امنیتی بعد از 11 سپتامبر 2001 شکل گرفته بود به بهانه مبارزه با تروریسم و محو سلاح‌های کشتار جمعی که ربطی به مطالبات مردم عراق نداشت، با صدام وارد جنگ شد. حاصل دخالت امریکا در عراق، بیش از 800 میلیارد دلار هزینه مالی برای دولت امریکا، 4500 کشته امریکایی و تحمیل نزدیک به یک میلیون نفر تلفات و صدها میلیارد دلار خسارت به مردم عراق بود.(هزینه‌های جنگ برای ملت عراق هنوز از سوی مرجع مستقلی محاسبه نشده است.) با این حال امریکایی‌ها کماکان از دخالت خود در عراق، ابراز پشیمانی نمی‌کنند و معتقدند هزینه‌های آن‌ها در عراق ارزش برقراری یک نظام دموکراتیک را در خاورمیانه عربی داشته است.

اما دموکراسی شکننده عراق نتوانست الهام بخش جهان عرب باشد و اکنون نیز که پس از هشت سال، و درحالی که مردم در سراسر منطقه علیه حاکمان مستبد خود قیام کرده‌اند ، کسی تمایل ندارد که تجربه عراق را تکرار کند. حتی در لیبی انقلابیون این کشور تمایل ندارند که وضعیت آن‌ها با وضعیت عراق در سال 2003 مقایسه شود.   عراق برای همگان مثال خوبی از تجربه‌ایست که نباید تکرار شود.

 این تجربه در نحوه سقوط طرابلس و حمله ناتو به لیبی فراروی نظامیان و سیاستمداران غربی بوده است. انگیزه حمله به لیبی دیگر جنگ پیشدستانه و ادعاهایی نظیر مبارزه با تروریسم و القاعده و محو سلاح‌های کشتار جمعی نبود. غرب و ناتو در یک ائتلاف بین المللی و به بهانه حمایت از غیر نظامیان وارد جنگ با معمر قذافی شدند. آن‌ها حتی اصرار داشتند که حمایت کشورهای عربی و اتحادیه عرب را پشت سر خود داشته باشند. اتحادیه عرب این بار نه تنها از حمله به لیبی استقبال کرد، بلکه برخی از کشورهای عربی ( قطر و امارات) در عملیات نظامی‌ نیز مشارکت کردند.

قطعنامه 1973 شورای امنیت سازمان ملل اجازه برقراری "منطقه پرواز ممنوع"(No Fly Zone) را بر فراز لیبی به ناتو داد. گرچه در این قطعنامه صریحأ عملیات نظامی‌ علیه لیبی توصیه نشده است اما ادبیات بکار گرفته شده در بند 8 قطعنامه  ، زمینه ساز اقدام نظامی‌ همه جانبه علیه قذافی و حمایت نظامی از انقلابیون لیبی شد. در این بند  آمده است که اعضای شورای امنیت با همکاری سایر کشورها و سازمانها و ترتیبات منطقه ای می‌تواند "همه اقدامات ضروری را برای حمایت از شهروندان غیر نظامی لیبی" اتخاذ کنند.( to take all necessary measures to protect civilians)

 شورای امنیت مخالفتی با تفسیر ناتو از این بند نکرد و اجازه داد تحت فرماندهی ناتو جنگی تمام عیار علیه دیکتاتور طرابلس صورت گیرد.

تفاوت مهم دیگر سقوط بغداد و سقوط طرابلس این بود که حذف دیکتاتور لیبی در بستر تحولات موسوم به بهار عربی و خیزش اعراب علیه حاکمان اقتدارگرای غرب اتفاق افتاد. اقدام نظامی ناتو از طریق هوا و دریا پس از آن صورت گرفت که مردم لیبی در روی زمین با قذافی به مقابله و مبارزه برخاسته بودند. شورای امنیت ضمن تاکید بر ضرورت همکاری اتحادیه عرب در اقدامات جامعه بین الملی برای حمایت از مردم لیبی، با هر گونه عملیات زمینی و اشغالگری مخالفت کرد.

تجربه لیبی نیز همانند تجربه عراق به نوبه خود حاوی درس‌هایی است که از این پس در تحولات خاورمیانه فراروی جامعه بین المللی و دولت‌های عربی خواهد بود.

نخستین درس این تجربه  این است دوره دخالت یک جانبه با انگیزه‌هایی مانند مبارزه با تروریسم در چارچوب استراتژی‌هایی مانند جنگ پیشدستانه،سپری شده و نمی‌تواند به نتایج موفقیت آمیز و حمایت عمومی‌بیانجامد. در این دوره اقدام در چارچوب مفاهیمی‌مانند حمایت از حقوق بشر دوستانه و حمایت از غیرنظامیان از سوی جامعه بین المللی مورد توجه قرار گرفته است. دولت‌های خاورمیانه نیز به ویژه دولت‌هایی مانند یمن و سوریکه درگیر اعتراضات مردمی‌هستند،  باید این دغدغه را داشته باشند که سرکوبگری آن‌ها و خشونت علیه شهروندان ممکن است شورای امنیت و جامعه بین المللی را به صدور قطعنامه‌ای شبیه قطعنامه 1973 وادار کند. از این پس هر کجا در قطعنامه ای جامعه بین المللی مجاز به "اتخاذ اقدامات ممکن برای دفاع از شهروندان" شود،طبق عرف و تجربه لیبی به منزله اجازه دخالت نظامی‌ تفسیر خواهد شد.

نکته پایانی اینکه، مردم عراق امروز با مشاهده تجربه لیبی حق دارند سوال کنند که آیا امریکا می‌توانست در عراق به گونه ای عمل کند تا وضعیت عراق به جای آن که تجربه ای تلخ و ناکام تلقی شود، الهام بخش دموکراسی در جهان عرب باشد؟ دوازده سال پیش از اقدام نظامی امریکا در عراق، شرایط مشابهی با شرایط لیبی برای مردم عراق ایجاد شده بود. در سال 1991، هنگامی‌که نظامیان اشغالگر عراقی از کویت اخراج شدند و سازمان ملل قبل از آن منطقه پرواز ممنوع بر فراز این کشور اعلام کرده بود، مردم عراق علیه صدام قیام کردند و شرایط آماده بود که نخستین حاکم عربی نه در سال 2011 بلکه در سال 1991 به دست مردم سرنگون گردد؛ اما امریکایی‌ها با نادیده گرفتن پوشش منطقه پرواز ممنوع به صدام اجازه دادند با هلی کوپتر و هواپیما به سرکوب مردم بپردازد.

گرچه امروز کسی در جهان عرب تمایل ندارد که بگوید نقطه آغاز بهار عربی عراق بوده است، اما اگر غرب تعامل واقع بینانه تری با خاورمیانه داشت، بهار عربی می‌توانست بیست سال قبل و در سال 1991 اتفاق بیفتد. مردم عراق حق دارند علی رغم این که از شر صدام خلاص شده اند، خاطره خوشی از امریکایی‌ها نداشته باشند و بی صبرانه منتظر خروج آخرین سربازان اشغالگر امریکایی از خاک خود باشند.

 

( ۱ )

نظر شما :