مقاومت؛ از حب قذافی یا از بغض ناتو؟

۲۰ شهریور ۱۳۹۰ | ۲۰:۵۸ کد : ۱۶۱۶۰ آسیا و آفریقا
جعفر قنادباشی، تحلیل‌گر مسائل افریقا در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی معتقد است مقاومت به معنی همراهی مردم این شهرها با قذافی نیست. این گفت و گو را در ادامه می‌خوانید.
مقاومت؛ از حب قذافی یا از بغض ناتو؟
دیپلماسی ایرانی: در حالی که به نظر می‌رسد شورای انتقالی لیبی هنوز نتوانسته است به طور تمام و کمال لیبی را در اختیار بگیرد، اولین سفیر خود را به خارج از کشور اعزام کرده است. مردم شهرهای سرت و بنی ولید هم چنان در مقابل انقلابیون مقاومت می‌کنند و قذافی مدعی است که این شهرها را در اختیار دارد. جعفر قنادباشی، تحلیل گر مسائل افریقا در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی معتقد است این مقاومت به معنی همراهی مردم این شهرها با قذافی نیست. این گفت و گو را در ادامه می‌خوانید:

 

شرایط شورای انتقالی لیبی در اعمال حاکمیت بر خاک این کشور چگونه است؟ به نظر می‌رسد مشکلاتی در این زمینه وجود دارد.

 

واقعیت این است که اگر از دیدگاه قاعده انقلاب‌ها، به مسئله نگاه کنیم، هیچ مشکلی وجود ندارد. به این دلیل که همواره وقتی انقلاب‌ها حرکت می‌کنند و به پیروزی می‌رسند، تا زمان برگزاری انتخابات، دوره ای را طی می‌کنند و معمولا هم آراء مردم به صورت مستند در ورای تصمیمات آن‌ها قرار ندارد. حال آن که شورای ملی انتقالی در مقایسه با انقلاب‌های گذشته به نسبت دموکراتیک تر است. چرا که از شورایی تشکیل شده است که از گروه‌های مختلف در آن عضویت دارند و جالب این است که هر شهری هم یک نماینده در این شورا دارد. بنابراین این شورا مشروعیت بیشتری برای اعمال حاکمیت و قانون دارد.

البته در حال حاضر بحث آن‌ها اعمال حاکمیت نیست. بحث آن‌ها طی دوران گذار و انتقال حاکمیت است. لذا حاکمیت شورای انتقالی تا زمانی است که دولت جدید تشکیل نشده است.

 

مقاومت‌هایی در شهرهایی چون سرت و بنی ولید دیده می‌شود. علت مقاومت چیست؟

 

دو مسئله مهم باعث مقاومت مردم این شهرها می‌شود. مسئله اول که خیلی مهم است این است که انقلابیون و شورای ملی انتقالی به این علت همراهی ناتو و نیروهای غربی را با خود دارند، به نوعی در بین بخشی از مردمی‌که در این شهرها زندگی می‌کنند، متهم به همکاری با غرب هستند. مردم سرت و بنی ولید علاقه مند نیستند با نیروهایی همکاری کنند که با غربی‌ها همراه هستند. حتی در حالت افراطی این مسئله هم در میان مردم این شهرها گفته شده که انقلابیون و شورای انتقالی عامل غربی‌ها هستند.

متاسفانه شاهد این هستیم که در این شرایط که اصلا نیازی به عملیات نظامی‌نبود، ناتو وارد شد و نقاطی از بنی ولید را هدف قرار داد. این مسئله اتهام همکاری شورای انتقالی لیبی با غرب را تقویت کرد. وقتی پای نیروی خارجی وسط می‌آید، طبیعتا برخی نیروهای خودی برای ورود به صحنه مقاومت می‌کنند. شهر بنی ولید داشت با مذاکره تسلیم می‌شد اما ناتو وارد شد و نقاطی را بمباران کرد. این مسئله باعث مقاومت بیشتری شد.

مسئله دوم به تاریخ لیبی بر می‌گردد و برخی از تقسیم بندی‌های قبیله ای که این مسئله هم باز دنیای غرب به آن دامن زد و تقویت کرد. مردم لیبی قبیله گرایی را از خاطر برده بودند. مردم سرت و بنی ولید از نظر تبار قبیله ای با مردم شرق لیبی متفاوت هستند. این‌ها در تاریخ گذشته خود با یکدیگر اختلافاتی داشته اند. البته این مسئله را غربی‌ها به یاد آن‌ها آورده اند. این اختلافات تاریخی باعث می‌شود که نگذارند رقبای قبیله ای شان بر آن‌ها تسلط پیدا کنند.

 

شورای انتقالی برای جذب این شهر‌ها چه راهکاری پیش رو دارد؟

 

بهترین کار ممکن این بود که شورای انتقالی در ابتدا مهلتی داد و زمینه را برای مذاکره فراهم کرد. آن‌ها را وارد مذاکره کرد. این راهکار بسیار خوبی بود و چاره ای جز این راه نیست. وقتی در مقابل به ثمر رسیدن انقلاب برخی مناطق مقاومت می‌کنند، طبیعتا نمی‌توان جزیره‌هایی را جاگذاشت و به سمت انتخابات حرکت کرد. این مشکل ساز خواهد شد. شورای انتقالی باید شرایط را درک کند.

به نظر می‌رسد در این زمینه حضور غربی‌ها در کنار شورای انتقالی تا حدی دردسرساز شده است و این نکته مهمی‌است. در انقلاب‌هایی که تانک‌ها به جنگ مردم می‌روند، مردم با گل به طرف تانک‌ها حرکت می‌کنند و با سربازان هم وطن خود دوست می‌شوند، اما ناتو تانک‌های قذافی را هدف قرار داد و به جای این که انقلاب مانند انقلاب ایران به طور مسالمت آمیز به نتیجه برسد، درگیری‌ها را دامن زد.

ادامه این خشونت و درگیری به نفع انقلاب لیبی نیست. انقلابیون به دلیل همین نوع رفتار‌ها به غربگرایی متهم شده اند.

لذا هم در سرت و هم بنی ولید تعداد بسیار کمی‌هستند که طرفدار آقای قذافی هستند. به این دلیل که هم فساد آقای قذافی آشکار بود و هم افراد نزدیک به او فرار کرده اند. دیگر کسی به او امیدی ندارد. وقتی جلود، نزدیک ترین دوست آقای قذافی از صحنه حمایت از قذافی فرار می‌کند،‌ طبیعتا این به آن معنا است که دیگر کسانی که به قذافی علاقمند هستند امیدی به او ندارند. چون می‌دانند که اطرافیان آقای قذافی به نوعی همه فرار کرده اند.

بنابراین مقاومت بنی ولید و سرت هم به هیچ وجه نباید طرفداری از قذافی بدانیم. این مسئله ای است که خبرگزاری‌های غربی به آن دامن می‌زنند و از این شهرها تحت عنوان گردان‌های قذافی یاد می‌کنند. در حالی که سیف الاسلام عده کمی‌را در این شهرها توانسته است بسیج کند که در وفاداری همه آن‌ها هم تردید است. وقتی قذافی فرار کند یا خانواده وی از کشور خارج شوند یا کشته شوند، این افراد دیگر فدایی آن‌ها نخواهند بود.

 

رئیس شورای انتقالی ابراز نگرانی کرده است که تا زمانی که قذافی زنده است ما احساس خطر می‌کنیم و به این دلیل که او منابع مالی در اختیار دارد می‌تواند آدم بخرد و در مقابل ما بایستد. شورای انتقالی برای این مسئله چه راهکاری دارد؟

 

اشارات مصطفی عبدالجلیل به این قضیه که قذافی می‌تواند مخل راه انقلاب باشد، اشارات بسیار درست و دقیقی است. انقلابیون همیشه باید موانع راه و موانعی که ممکن است در آینده با آن مواجه شوند را به استحضار مردم برسانند و افکار عمومی‌را برای حل مسئله بسیج کنند. اگر او به خطر آقای قذافی اشاره نکند و این خطر را نادیده بگیرد، مردم به این سمت بسیج نخواهند شد و طبیعتا این به معنی فراهم شدن زمینه‌های مساعدی است که آقای قذافی می‌تواند از آن استفاده کند.

لذا انقلابیون باید مرزکشی دقیقی را انجام دهند و این دقیقا کاری است که لازم است. برای این که فردا روزی در شهرهای مختلف کسانی تحت عنوان طرفداران قذافی پیدا نشوند. اگر چنین خط کشی ای انجام نشود، در هر شهری افرادی دیده می‌شوند که به دلیل مخالفت‌ها و به نتیجه نرسیدن مطالباتشان، خود را طرفدار آقای قذافی جلوه می‌دهند و مجددا شرایط هرج و مرج گونه ای ایجاد می‌کنند.

اما از نظر سیاسی هیچ امیدی به قدرت گرفتن سیاسی آقای قذافی وجود ندارد. در جامعه بین المللی او به عنوان یک جنایتکار بین المللی شناخته شده و حتی حکم دستگیری او هم صادر شده است. در منطقه شمال افریقا و کشورهای عربی هم این کشورها در اجلاس تماس چه در آنکارا و چه در پاریس، عدم مشروعیت آقای قذافی را رسما اعلام کرده و شورای انتقالی را به رسمیت شناختند. از نظر داخلی هم بخش بزرگی از مردم از قبل با قذافی مخالف بودند و حرکت‌های او را به ضرر مردم لیبی می‌دانستند. مضاف بر این که خانواده او را خانواده فاسدی می‌دانستند. اما گروه کوچکی از مردم به او وفادار بودند. این دسته از افراد زمانی که شاهان و دیکتاتورها فرار می‌کنند، دیگر از فرد فراری طرفداری نخواهند کرد. چرا که زندگی مرفه گذشته را از دست می‌دهند و درصدد هستند در سریع ترین زمان ممکن آن‌ها هم فرار کنند و هم چنین وقتی می‌بینند نزدیک ترین افراد به دیکتاتورها از آن‌ها جدا می‌شوند و فرار می‌کنند، آن‌ها هم تجدید نظر می‌کنند.

بنابراین آقای قذافی هیچ مشروعیتی ندارد و هیچ امیدی به بازگشت او وجود ندارد. او در حال حاضر به یک تبهکار بین المللی و داخلی تبدیل شده و اگر مانع و خللی در روند انقلاب ایجاد کند، در حوزه سیاسی نیست و باید آن را در حوزه سیاسی و جنایی بررسی کرد. لذا به نظر می‌رسد این اقدام شورای انتقالی برای مرزبندی برای آینده است. وگر نه قذافی هیچ جایگاهی در صحنه سیاسی نخواهد داشت.

 

نظر شما :