این نظام به این زودی‌ها سقوط نمی‌کند

۰۲ شهریور ۱۳۹۰ | ۱۳:۴۳ کد : ۱۵۶۴۷ اخبار اصلی
این روزها بحث بر سر چگونگی برخورد با بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه و آخر و عاقبت سوریه بسیار بالا گرفته است. برخی می‌گویند که دمشق فعلی روزهای آخر حیات خود را می‌گذراند و این نظام به زودی دچار تغییر خواهد شد و بدین ترتیب کشوری دیگر در جامعه عربی انقلاب‌های بهار عربی را تجربه خواهد کرد.
این نظام به این زودی‌ها سقوط نمی‌کند
دیپلماسی ایرانی: این روزها بحث بر سر چگونگی برخورد با بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه و آخر و عاقبت سوریه بسیار بالا گرفته است. برخی می‌گویند که دمشق فعلی روزهای آخر حیات خود را می‌گذراند و این نظام به زودی دچار تغییر خواهد شد و بدین ترتیب کشوری دیگر در جامعه عربی انقلاب‌های بهار عربی را تجربه خواهد کرد. ولی تا چه اندازه این تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌ها واقعیت دارد و واقعا حقایق جاری در سوریه چه نویدی از آینده این کشور می‌دهد؟ آیا واقعا سوریه بعثی روزهای آخر حیاتش را می‌گذراند؟

نمی‌توان به این پرسش‌ها قاطعانه جواب "بله" داد. اتفاقا اگر واقعیت‌ها را از نزدیک ببینیم در می‌یابیم که چندان وضعیت سوریه آن طور که در رسانه‌های عربی و غربی بازتاب دارد، نوید تغییر نمی‌دهد. البته این بدان معنا نیست که این نظام در تنگنا و بحران قرار ندارد، بلکه به آن تیرگی که بگوییم این نظام ظرف امرز و فردا سقوط می‌کند، نیست.

اولا، بر اساس نظرسنجی که امریکایی‌ها اخیرا در سوریه انجام داده‌اند (ابزار این نظرسنجی و چگونگی و کیفیت آن مشخص نیست) نشان می‌دهد که اگر در همین حالا انتخابات در سوریه برگزار شود، حزب بعث به ریاست بشار اسد و به نام او دست کم بین 40 تا 45 درصد آرا را به دست می‌آورد. حزب دوم با فاصله بسیاری احتمالا از آن اخوان المسلمین خواهد بود. این آماری است که روزنامه النهار که خود روزنامه‌ای نزدیک به جریان 14 مارس لبنان است، منتشر کرده است. بنا به این گزارش 55 درصد آرای دیگر در میان ده‌ها حزب و جریان احتمالی سوریه تقسیم خواهد شد. این بدان معنا است که اگر چه جایگاه حزب بعث در سوریه در ماه‌های اخیر کاهش یافته ولی این ریزش به معنای غلبه جریان‌های رقیب حزب حاکم در این کشور نیست. از سویی این آمار به ما می‌گوید که محبوبیت و جایگاه بشار اسد در سراسر سوریه به رغم کاهش همچنان بالا است.

ثانیا، تظاهرات در سوریه آن طور که گمان می‌رود و در رسانه‌ها بازتاب دارد، گسترده نیست. مثلا هنوز تظاهرات به شهرهای اصلی سوریه کشیده نشده است. عموما تظاهرات و تحرکات اعتراضی در شهرهای مرزی سوریه جریان دارد و هنوز به پایتخت کشیده نشده است. دمشق و حلب که دو شهر مهم سوریه محسوب می‌شوند هنوز شاهد آن تظاهرات اعتراضی که دولت را در تنگنای سقوط مانند مصر و تونس قرار دهد نشده است. شاید تظاهرات به ریف دمشق یا اطراف حلب رسیده باشد ولی عموما پراکنده، مقطعی و گذرا بوده و اگر برخورد خشن نیروهای امنیتی سوری نبود چه بسا چندان هم بازتاب نمی‌یافت. تجربه تظاهرات در کشورهای عربی ثابت کرده تا زمانی که اعتراض‌ها به صورت مستمر و لاینقطع به شهرهای اصلی و پایتخت نرسیده باشد، دولت‌ها احساس خطر نمی‌کنند و همچنان به برخورد با معترضان ادامه می‌دهند.

ثالثا، دیگر روشن است که بسیاری از این تظاهرات را نه مردم عادی بلکه افراد جهت‌دار و عموما وابسته به جریان‌های سلفی هدایت می‌کنند. حتی مخالفان نظام اسد به این حقیقت اعتراف دارند که با نفوذ سلفی‌ها در میان تظاهرکنندگان و برداشتن اسلحه علیه نظامیان و نیروهای امنیتی سوریه تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم سوریه منحرف شده و به بی‌راهه کشیده شده است. غسان بن‌ جدو، گزارشگر مستعفی شبکه الجزیره در مصاحبه‌ای که با خبرآن لاین داشته می‌گوید: «نوری مالکی نخست‌وزیر عراق شخصا به من گفت که امریکایی‌ها بدون هماهنگی ما 600 تکفیری را از زندان‌های عراق به سوریه منتقل کردند.» وی تاکید می‌کند، شخصا نوار صوتی در اختیار دارد که یکی از مردان دینی سنیان اهل درعا تلفنی در گفت‌وگو با یک فرد سلفی دیگر به او می‌گوید که چگونه و به چه طریق سلاح جابه‌جا کند. بن جدو همچنین می‌گوید: «اسنادی در اختیار دارد که نشان می‌دهد در جسر الشغور، در مرز لبنان و سوریه و اردن و سوریه تونل‌هایی حفر شده که به وسیله آن سلاح به خاک سوریه حمل می‌کنند.»

از سویی سکوت چهره‌های سکولار و غیردینی سوریه با حفظ موضع مخالف و اعتراضی‌شان در قبال تحولات اخیر این کشور در هفته‌های اخیر موید این واقعیت است که آنها نیز از تحرکات سلفی‌ها و وهابی‌ها با سوء استفاده از حرکت‌های اعتراضی مردم سوریه هراسانند. اظهارات اخیر آدونیس، شاعر و متفکر مشهور سوری که هفته گذشته با روزنامه الرای کویت انجام شد و بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های عربی داشت، نمونه بارزی از نگرانی روشنفکران سوریه از آینده کشورشان است. آدونیس در این گفت‌وگو به روشنی می‌گوید: «شاید سقوط دولت اسد نزدیک باشد ولی بی‌شک اگر چنین اتفاقی بیفتد قدرت را سلفی‌ها و اسلام‌گرایان رادیکال و تندرو قبضه خواهند کرد و در آن صورت دیگر مشخص نیست که آخر و عاقبت سوریه به کجا خواهد رسید.» آدونیس همچنین می‌گوید: «اگر جای اسد بودم، استعفا می‌دادم، من می‌دانم اسد می‌تواند اصلاحات را به پیش ببرد ولی اگر از سمتش استعفا دهد و اصلاحات را بدین ترتیب ادامه دهد تاثیرش بسیار بیشتر خواهد بود.» وی در ادامه می‌گوید: «ما در میان مخالفان یک جریان مدرن یا لیبرال یا چپ که بتواند قدرت را در اختیار بگیرد یا دولت انتقالی تشکیل دهد یا دولت آینده سوریه را در اختیار داشته باشد، نمی‌بینیم. از این رو اگر بشار اسد برود و نظام او سقوط کند حکومتی به قدرت خواهد رسید که در اختیار اخوان المسلمین یا جریان‌های اسلام‌گرای افراطی خواهد بود.» این مسئله دستاویزی برای دولت شده است که بگوید من نه با معترضان بلکه با جماعتی مسلح، سلفی و افراطی که به چیزی جز سرنگونی نظام قانع نیستند برخورد می‌کنم.

از طرفی شاهدیم که در پی لشکرکشی ارتش سوریه به شهرهای مختلف این کشور، پس از برخورد نظامی، آن شهرها را ترک کرده و پس از ترک آن آرامش در آن شهرها حاکم می‌شود. در درعا، دیر الزور، لاذقیه و غیره همین وضعیت را شاهدیم. این نشان می‌دهد که ارتش مواضعی را مشخص کرده، آن مواضع را از بین می‌برد و سپس از آن شهرها خارج می‌شود و جالب آن که با خروجش آرامش به شهر باز می‌گردد. در فیلم‌هایی که اتفاقا شبکه‌های مخالفان آنها را پخش می‌کنند مثل شام پرس به روشنی مشخص است که حمله ارتش نه به خیابان‌ها و معترضان بلکه مثلا به مسجدی است که مشخص است در آن چیزی ذخیره یا متمرکز شده است.

رابعا، هنوز در نظام سوریه هیچ انشقاق یا شکافی ایجاد نشده است. این درست است که نظام سوریه بر اساس تعریف حزب بعث مبتنی بر وفاداری به راس حکومت یعنی اسد و خانواده‌اش است ولی مثلا در گذشته در حزب بعث عراق ما شاهد شکاف و استعفای برخی از وفاداران به حزب بعث در روزهای آخر حیات این حزب در بغداد بودیم. مثلا ناجی صبری، وزیر امور خارجه عراق در همان روزهای نخست حمله امریکا به عراق از سمت خود استعفا داد. یا طارق عزیز یا سلطان هاشم یا دیگر ژنرال‌های و مقامات ارشد عراقی در همان روزهای نخست از سمت‌های خود استعفا دادند تا زمینه‌های سقوط بغداد صدام حسین سرعت بیشتری بگیرد ولی چنین اتفاقی برای نظام سوریه تا کنون رخ نداده است. اگر بخواهیم از بعد انقلاب‌های اخیر هم به وضعیت حاکم بر سوریه بنگریم، در می‌یابیم که هنوز مشابه شکاف‌های که در حکومت‌های لیبی، مصر، تونس و یمن رخ داده در سوریه به هیچ وجه رخ نداده است. این در حالی است که در ارکان مختلف حکومت سوریه به رغم این که اکثریت حکومت در اختیار علوی‌ها است ولی سنی‌ها و مسیحیان حضور بارز دارند. مثلا فاروق الشرع، سنی و از اهالی درعا است و معاون رئیس جمهوری سوریه است.

خامسا، بحث اقلیت‌ها در سوریه پیچیده‌تر از آن چیزی است که گمان می‌رود. مسیحی‌های سوریه به رغم این که جمعیت ناچیز این کشور را در اختیار دارند ولی حضوری پررنگ در عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی و حکومت این کشور در اختیار گرفته‌اند. کردهای سوریه به رغم این که در ابتدای تظاهرات در صف تظاهرکنندگان بودند اکنون با دولت به توافق رسیده‌اند و علیه نظام فعالیت نمی‌کنند. علوی‌ها که در سوریه قدرت را در اختیار دارند نیز اقلیت مهمی در سوریه محسوب می‌شوند. از سویی ارتباطات منطقه‌ای است که با سوری‌ها به وجود آمده، بر پیچیدگی قومیت‌ها در سوریه افزوده است. مثلا مسیحیان و دروزی‌های لبنان از سقوط حکومت بشار اسد به شدت نگرانند. به ویژه آن دسته از افرادی که با خانواده اسد رابطه نزدیک دارند. منابع خبری لبنانی مدت به مدت به مشاجره‌های لفظی مقام‌های ارشد لبنانی با مقام‌های امریکایی به ویژه سفیر امریکا در بیروت اشاره می‌کنند. همچنین گفته می‌شود در محله‌های مسیحی نشین لبنان و در میان دروزی‌ها سلاح توزیع شده است. همچنین کردهای ترکیه مورد حمایت حکومت سوریه هستند. در عین حال علوی‌های ترکیه و مخالفان اصلی حزب عدالت و توسعه، پان‌ترکیست‌ها و سکولارها همگی حامیان اسد محسوب می‌شوند و ارتباطات تنگاتنگی با علوی‌های سوریه دارند. این نشان می‌دهد که اگر بنا باشد اوضاع سوریه به گونه‌ای وخیم شود که کار به جنگ طایفه‌ای و درگیری‌های قومی برسد، سراسر منطقه را از ترکیه تا عراق، اردن و لبنان را در بر خواهد گرفت.

سادسا، مواضع دو گانه غرب است که نمی‌تواند در برابر سوریه کاری از پیش ببرد. غربی‌ها به روشنی می‌گویند: اگر بشار اسد برود، قدرت را سلفی‌ها و بنیادگرایان افراطی در اختیار خواهند گرفت و این به هیچ وجه قابل قبول نیست. از سویی به دلیل نبود یک اپوزسیون مشخص و رهبری شده و رخ‌نمایی اخوان المسلمین و تندروها در میان معترضان سوری، غربی‌ها از سقوط اسد و روی کار آمدن افراطیون به شدت نگرانند. یک دیپلمات غربی به روزنامه النهار لبنان گفته است: «جامعه عربی و غربی چاره‌ای ندارند جز این که فشارها را برای انجام اصلاحات بیشتر توسط بشار اسد بیشتر کنند و بیش از این نیز موضع نگیرند تنها به یک دلیل: آنها هیچ جایگزینی برای نظام اسد بعثی – علوی جز جریان‌های اسلام‌گرای افراطی سلفی نمی‌بینند. برای همین هم فقط به بشار اسد فشار می‌آورند تا اصلاحات انجام دهد.» اگر مقایسه‌ای در مواضع غربی‌ها در قبال سوریه با مواضع آنها در قبال دیگر کشورهای عربی انقلابی نظیر لیبی، تونس و مصر انجام دهیم در می‌یابیم که مواضع‌شان بسیار معتدل‌تر و محتاطانه‌تر است. حتی در آخرین مواضعشان نیز فقط از بشار اسد خواستند از قدرت کنار رود بدون این که هر گونه برخورد جدی را در دستور کار خود قرار دهند.

سابعا، کشورهای عربی تا کنون موضع واحدی در برابر سوریه اتخاذ نکرده‌اند. به غیر از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس که عربستان سعودی سعی دارد مواضع آنها را رهبری کند، ما بقی کشورهای عربی تحولات سوریه را با بیم و هراس پیگیری می‌کنند. پادشاه اردن هفته گذشته هیئت عالی‌رتبه‌ای را به نمایندگی از خود به دمشق فرستاد و ضمن تاکید بر حفظ ثبات سوریه از سرایت ناآرامی‌های آن به خاک خود به شدت ابراز نگرانی کرد. حتی عربستان سعودی نیز پس از آن موضع تندی که اتخاذ کرد، تلاش کرد دیگر موضع علنی دیگری اتخاذ نکند. بحرین، قطر، امارات، عراق و لبنان همگی از آن چه در سوریه می‌گذرد نگران هستند و حتی لبنان اتخاذ مواضع تند احزاب علیه سوریه را به شدت تحت کنترل دارد. بیانیه 14 مارس علیه نظام اسد پس از حادثه درعا و واکنش‌های شدید چهره‌های سیاسی لبنانی علیه آن دلیلی بر این ادعا است.

در نتیجه، شاید نظام سوریه روزی تغییری به خود ببیند ولی بی‌شک این تغییر از جنس تغییرات در مصر و تونس نخواهد بود و احتمالا زمان طولانی‌تری خواهد برد.

 

نظر شما :