جریان افراط؛ تعیین کننده بازی در افغانستان
دیپلماسی ایرانی: تحولات اخیر افغانستان خصوصا عملیات هایی که در روزهای گذشته در این کشور رخ داد، بیانگر وضعیت جدیدی در افغانستان است. این علمیات که می توان گفت مهم ترین عملیات در چند سال اخیر بود و منجر به کشته شدن چند ده نفر از نیروهای آمریکایی و افغانی شد. علی رغم اعلام فرماندهان نظامی و برخی مقامات سیاسی دست اندرکار در افغانستان که گفته بودند در ماه مبارک رمضان یک آتش بس نانوشته صورت خواهد گرفت، این حوادث باطل بودن این گفته را نشان داد. پیش از این دریاسالار مایک مولن اعلام کرده بود که ممکن است حملات نیروهای طالبان به دلیل فرار رسیدن ماه رمضان متوقف شود. هنوز تکلیف این حادثه مشخص نشده بود که حادثه دوم نیز اتفاق افتاد و هلکوپتر دیگری سقوط کرد. این وقایع نشان داد که تحلیل نیروهای فرامنطقه ای از شرایط افغانستان چندان درست نیست. تحربه های گذشته در دو کشور پاکستان و افغانستان نشان می دهد که مناسبت های مذهبی تاثیری بر این جریان ها ندارد. از آنجا که این گروه ها معتقد به قرائتی به شدت رادیکال از اسلام بوده که با دستورات شرع مقدس اسلام در مخالفت آشکار است، این انتظار که ماه رمضان بتواند توقفی در حملات نیروهای افراط گرا ایجاد کند غیر منطقی بود. به هر حال این عملیات ها بیش از پیش نشان داد که کشورهای فرامنطقه ای که نیرو در افغانستان دارند، نسبت به تحولات ارزیابی درستی ندارند.
در چنین وضعیتی کماکان این نظر از طرف کارشناسان مطرح است که ممکن است کشورهای فرامنطقه ای با تصور این که قادر به مدیریت بحران هستند، به موضوعات افغانستان توجه کنند. نیروها فرامنطقه ای حاضر در افغانستان با پیش کشیدن بحث مذاکره با طالبان به این امید بودند که بتوانند در مواضع شبکه های تروریستی تعدیلی ایجاد کنند. اما این اتفاقات بیانگیر این است که اصولا جریان افراط جریانی تمامیت خواه است و قابل مدیریت نیست. بیش از یک دهه پیش، زمانی که جریان طالبان موفق شد بر بخشی از خاک افغانستان تسلط یابد، دولت آمریکا درصدد شناسایی ضمنی و موقت این دولت بر آمد. آنها بر این تصور بودند که از این طریق می تواننند به مدیریت اوضاع در افغانستان نایل آیند اما وقایع پس از آن نشان داد که همه اینها خوابی بیش نبوده است و اصولا جریان افراط در افغانستان قابل مدیریت نیست.
از سوی دیگر در چنین شرایطی دولت و دولتیان نسبت به این تحولات یا منفعل عمل می کنند یا به نوعی همراهی می کنند که نتیجه این وضع توسعه ناامنی ها به مناطق مختلف افغانستان خواهد بود و هزینه ای بیش از پیش به مردم افغانستان و به طبع مردم منطقه وارد خواهد کرد.
برای این که بتوانیم این تحلیل را به اثبات برسانیم مجبوریم به مجموعه وقایعی که دیروز در حاشیه کابل اتفاق افتاد توجه کنیم. اتفاقاتی که بیانگر این است که حتی شهروندان عادی هم تصورشان این است که خودشان باید مسائلشان را حل کنند و تبعیتی از قانون ندارند. تا کنون دولت به درگیری هایی که اصطللاحاتی در افغانستان به آنها کوچی گفته می شود توجه نداشته است. کوچی ها که از قوم پشتون هستند عمدتا در مناطق مرکزی و غربی ییلاق و قشلاق می کنند و در گذشته بین اقوام مختلف درگیری هایی به وجود آمده بود. دولت به دلیل عدم توانایی یا به تصور این که این موضوعات می تواند دست دولت را در کنترل شرایط باز بگذارد هیچ گاه پرونده کوچی ها در مناطق مرکزی و غربی را به طور جدی مورد بررسی و کنکاش قرار نداد و طبعا به راه حل هم منتج نشد. امروز دیده می شود در حاشیه شهر کابل پایتخت که هم دولت حضور دارد و هم نیروهای فرامنطقه ای حضور دارند، بین کوچی ها درگیری خونینی صورت می گیرد. به نظر می رسد هر دو طرف درگیری هم از یک قوم هستند و در نهایت این درگیری ها به اعتصاب و شورش در مقابل مجلس افغانستان منجر می شود و به تظاهرات خشن و آتش زدن اقدام می کنند.
با کنار هم گذاشتن همه این مسائل به نظر می رسد چشم انداز تحولات افغانستان کماکان چشم اندازی مبهم است و اصطلاحا فعلا با این روند در پایان تونل نوری دیده نمی شود. به دلیل ارزیابی غلط کشورهای فرامنطقه ای که در افغانستان نیرو دارند و به دلیل تئوری دولت و دولتیان، شرایطی به وجود آمده که به هیچ وجه نمی توان به آینده این اوضاع امیدوار بود.
نظر شما :