مرگ بن لادن و فرصت امریکا برای مذاکره با طالبان

۰۳ تیر ۱۳۹۰ | ۱۸:۰۹ کد : ۱۴۰۳۳ آسیا و آفریقا
گفتگوی دیپلماسی ایرانی با هومن دولتی، کارشناس مسائل افغانستان.
مرگ بن لادن و فرصت امریکا برای مذاکره با طالبان

گروه‌های امریکایی صحبت از مذاکره با طالبان کردند، این در حالی‌ است که طالبان این ادعا را رد کرده‌اند. در این میان آنچه مهم به نظر می‌رسد کشته شدن بن ‌لادن است که آن طور که گفته می‌شود، باعث شده از لحاظ فکری جایگاه طالبان که بن لادن را مرجع فکری خود می‌دانست، تضعیف شود. شاید همین امر سبب شده که امریکایی‌ها طالبان را که فکر می‌کنند ضعیف‌تر از گذشته شده به میز مذاکره دعوت کنند. گفتگوی دیپلماسی ایرانی با هومن دولتی، کارشناس افغانستان در این زمینه.

 
با توجه به رد طالبان درباره مذاکره با امریکایی‌ها، طرف مذاکره با گروه‌های امریکایی چه کسانی هستند؟

ساختار تفکری که از آن به نام طالبان یاد می‌شود یک ساختار منسجم و ارگانایز نیست، به عبارت دیگر از ابتدا نیز درون طالبان چندین طیف از میانه‌رو تا تندرو با گرایشات و قومیت‌های مختلف در شورای رهبری حضور داشتند. به اضافه اینکه طالبان در زمان انسجام سازمانی نیز دارای اختلافاتی فاحش در میزان تندروی و برداشت از شریعت بودند تا آنجا که حتی کشته شدن پاره ای از فرماندهان آنان در رویارویی با جبهه متحد شمال را ناشی از تسویه حساب‌های مبتنی بر پایه اختلافات عقیدتی درونی و به دست هسته‌های تندرو داخلی طالبان به شمار می آورند. از این دست می توان به کشته شدن فرماندهان شاخص طالبان چون "ملا محمد آخند " یا "ملا بور جان " اشاره کرد، اما از عمده ترین و بارز ترین دسته‌بندی در میان طالبان که اتفاقا در بعد دیپلماتیک خود نمایی می‌کرد، راه و روش "مولوی متوکل " آخرین وزیر خارجه طالبان است که از جمله طرفداران منش و سلوک میانه روی در سیاست‌های طالبان بود.

 پس از فروپاشی حکومت طالبان به دلیل از بین رفتن حداقل‌های نظام اداری موجود بین طالبان و تقویت قوت و نقطه تصمیم‌گیری فردی در بین رهبران محلی طالبان و بعضا عملکرد خارج از مبانی فرماندهی و مستقل، شکاف بین تفکرات طالبان تندرو و طالبان میانه‌رو بیشتر خودنمایی می‌کند. در این بین آمریکا که در ابتدا خود از مخالفین مذاکره با طالبان بود و یکی از انتقادات صریح و بی‌پرده از دولت کرزی توسط آمریکایی‌ها همان مذاکرات مستقیم و غیر مستقیم مقامات کابل با طالبان به شمار می آمد تا آنجا که دولت اوباما را بر آن داشت تا با قوت تمام به حمایت از رقیب کرزی در انتخابات دست زند تا مبادا آمریکا به دلیل عدم توفیق کامل نظامی ناگزیر به فشردن دست طالبان شود. اما ظاهرا شرایط، امریکا را به همان سویی برد که سرنوشت بیشتر تعارضات نظامی است و عموما نیز راهگشاتر است. اوباما نیز عاقبت به مذاکره با طالبان با نظری مثبت نگریست اما سوال اینجاست اصولا آیا آن گروه از طالبان میانه‌رو که حاضر به مذاکره هستند تا چه اندازه به آمریکا به عنوان صاحب حق مذاکره می‌نگرند؟ و طرف مذاکره خود ابتدایی‌ترین و اساسی‌ترین رکن مذاکره است که پاسخ به آن می‌تواند سرنوشت مذاکره را رقم بزند. در حقیقت طالبان فارغ از نوع نگرشش افراط گرایانه یا میانه رو، آمریکا را بعنوان رکن مذاکره و طرف معامله به رسمیت نمی شناسند و این به عنوان نه یک ایدئولوژی طالبانی بلکه به عنوان یک ایدئولوژی کلی جهادی در افغانستان از زمان اشغال توسط شوروی پایه ریزی شده است. افغان‌ها مذاکره با دولت از جنس ملیت خود را به راحتی می‌پذیرند اما کنار آمدن و مصالحه با بیگانه را هرگز و آمریکایی‌ها باید روند مذاکرات را به دولت افغانستان واگذار کنند و خود تنها به عنوان مشاور پشت پرده نقش ایفا کنند .


هدف از مذاکرات امریکا با طالبان چیست؟

آمریکا در واقع با پذیرش طرح دولت افغانستان که با مشاوره و همکاری ابتدایی عربستان و سپس ترکیه از زمان دولت بوش طرح شده بود در واقع به این نکته رسید که نباید امنیت و ثبات را در افغانستان تنها با ابزار نظامی و از لوله تفنگ جستجو کرد و برای رسیدن به صلح و ثبات در افغانستان گزینه‌های بومی مناسب با کارکرد چند صد ساله نیز وجود دارد واین نمی تواند الزاما دلیل بر شکست آمریکا در افغانستان محسوب شود، بلکه خود مکمل گزینه نظامی است.

این واقعیتی انکارناپذیر است که طالبان درصدی از جمعیت افغانستان هستند که یا بر اساس تنها فاکتور اعتقادات خاص و یا علاوه بر آن به دلایل قومیتی، فقر فرهنگی و اقتصادی و نا عدالتی‌های موجود در اجتماع به دسته طالبان پیوسته و در مقابل دولت مرکزی و نیروهای خارجی صف‌آرایی می‌کنند.

ورود به مبحث مذاکره خود هر چند در ابتدا از موج عملیات متقابل نخواهد کاست بلکه طرفین را وادار به انجام عملیات نظامی بیشتر برای کسب امتیاز بیشتر در پشت میز مذاکره خواهد کرد، اما آمریکا یقین پیدا کرده است که هر چند گروه‌های بیشتری از طالبان به مذاکره با دولت مرکزی بپردازند شکاف بین گروهای پذیرنده مذاکره و گروه‌های مخالف مذاکره عمیق تر شده واین دو دستگی عملا به تضعیف طالبان در رویارویی نظامی خواهد انجامید و راه را برای حل طالبان در نظام موجود و پایان نسبی بحران در افغانستان هموار خواهد کرد. 


آیا این مذاکرات اخیر به ترور بن‌ لادن مربوط است؟

طالبان پس از بن لادن از مباحثی است که نیاز به مباحث عمیق نظری و عملی دارد اما به اختصار باید اشاره کرد آنچه سر طالبان و افغانستان آمد ناشی از رابطه طالبان با القاعده و به طریق اولی "بن لادن" بود و شاید مدل جامعه جهانی در برخورد با طالبان اگر راضی به راندن بن لادن از افغانستان می‌شدند به سویی معتدل تر پیش می‌رفت. حال در نبود بن لادن طالبان مهمترین حامی مستقیم خود را از دست داده و این ضمن ایجاد خلاء در مبانی تئوریک طالبان در مباحث سازمانی و عملی آنان نیز اختلالات عمیقی را به وجود آورده است. در این میان رهبران ارشد طالبان نیز نگران امنیت خود شده‌اند به شدت نگران سرنوشتی مشابهه اسامه، برای خود هستند و این موضوع خود مشوق آنان در ورود جدی تر در مذاکرات است در این بین آمریکایی‌ها نیز که با کشتن بن لادن اکنون دارای حاشیه امنیت ناشی از اعتماد به نفس حاصل از این پیروزی هستند و فرصت را برای راه اندازی سریع مذاکرات صلح مغتنم می‌شمارند.


پیش‌بینی شما از نتیجه این مذاکرات چیست؟

می‌توان گفت از بین بردن 10 تا 15 درصد از جمعیت افغانستان غیر قابل تصور است یا خشکاندن با توسل به زور عقاید و اعتقادات هر چند نادرست گروهی در این ابعاد جمعیتی را ناممکن دانست اما این واقعیت طالبان در افغانستان است. طالبان بخشی از مردم افغانستان هستند که چنانچه عقاید مخرب و مخل کرامت انسانی خود را کنار بگذارند شاید با ورود به عرصه سیاست به توفیقاتی نیز دست یابند و بعنوان یک تفکر رادیکال مذهبی دربخشی از جامعه دارای نفوذ شده و در تصمیم‌گیر‌های دولت نقش‌آفرینی کنند.

از نیمه دوم دهه نخست حضور نظامی جامعه جهانی در افغانستان زمانی بود که شاید طرفین درگیر می خواستند و می توانستند با نشستن بر پشت میز مذاکره به توافقاتی رسیده و حداقل بخشی از طالبان با کنار گذاردن سلاح در نقش احزاب سیاسی به توفیقاتی در عرصه مشارکت در کشورداری برسند و نمود آن شرکت تعدادی از فرماندهان ارشد طالبان در انتخابات پارلمان در دور اول بود اما روش برخورد غیر دیپلماتیک و مبتنی بر قدرت اسلحه این روند را چندین سال با وقفه مواجه ساخت بدون اینکه حاصلی برای طرفین درگیر داشته باشد. اما در شرایط کنونی شاید بتوان نه تنها طالبان بلکه گروه‌های دیگر درگیر با دولت مرکزی نظیر حزب اسلامی حکمتیار یا شبکه حقانی و سایر گروه‌های کوچک محلی را نیز به تعصی از طالبان متمایل به مذاکره از جرگه مخالفین مسلح خارج کرد.  اما بخش باقی مانده طالبان که تن به مذاکره نمی دهند نیز چاره ای برای دولت جز مقابله نظامی نخواهند گذاشت.

به هر شکل پیروزی در مذاکرات صلح به عنوان آخرین دروازه‌ای است که صلح و ثبات در افغانستان از آن می گذرد ودر این بین کرزی وهم فکرانش تمامی تلاش خود را در ابعاد داخلی و بین المللی به کار می‌بندند تا در این امر توفیقی کسب کنند. از آخرین تلاش‌های کرزی مذاکرات محرمانه مستقیم و رو در رو با مقامات پاکستان در سفر اخیر وی بعد از کشته شدن بن لادن به اسلام آباد بود تا شاید پاکستان را که در بحران داخلی و خارجی "بن لادن" گرفتار است را متقاعد به راضی کردن گروه‌های بیشتری از طالبان به مذاکره کند. سرنوشت مذاکرات صلح با طالبان بیش از آنکه به طالبان بستگی داشته باشد به بازی بازیگران طرف دیگر میز و همراهانشان بستگی دارد.


نظر شما :