امریکا با اخوان المسلمین به تفاهم رسیده است
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در حالی قصد سفر به ایالات متحده امریکا دارد که اوضاع به هیچ وجه به نفع اسرائیل نیست. در منطقه برای نخستین بار شاهد تظاهرات جدی در شهرهای مختلف عربی علیه اسرائیل به مناسبت روز نکبت بودیم، از آن طرف رئیس جمهوری امریکا نیز به تلاویو فشار میآورد که صدای مردم انقلابی عربی را بشنود. سفر آتی نتانیاهو به امریکا را با توجه به فشارهایی که دو طرف به هم وارد میکنند را چگونه ارزیابی میکنید؟
بله، نتانیاهو، نخستوزیر لیکودی اسرائیل عازم واشنگتن است. قرار است او دو نطق یکی در کنگره امریکا و دیگری در ایپک ایراد کند. نطقی هم که آقای اوباما ایراد کرد. سفر نتانیاهو و مواضع ایالات متحده در حال حاضر یک تحول بزرگ و مهم در منطقه محسوب میشوند. چون به نظر میرسد که تحولی در منطقه در پی خیزش مردم جهان عرب به وجود آمده است. از این رو به نظر میرسد که این سفر و آن چه از این سفر درز خواهد کرد یا نتیجه این سفر خواهد بود برای شکل آینده منطقه بسیار مهم باشد. ظاهرا دولت اوباما این بار اصرار دارد که مسئله فلسطین را از طریق تشکیل دو کشور مستقل فلسطینی که در زمان بوش و کنفرانس آناپولیس مطرح شده بود، پیش ببرد. در گذشته هر وقت امریکا این مسئله را مطرح میکرد نتانیاهو شانه خالی میکرد و آن را نمیپذیرفت. اما شرایط کنونی منطقه و وضعی که اسرائیل دارد و محبوبیتی که اوباما به ویژه پس از مرگ بن لادن کسب کرده این امکان را به اوباما میدهد که بر نتانیاهو فشار بیاورد و او را وادار کند که به دور تازهای از مذاکرات با فلسطینیها بر اساس تشکیل دو کشور مستقل فلسطینی تن دهد.
نظر شما درباره سخنرانی باراک اوباما چیست؟
حقیقت این است که از چند روز پیش چند نفر از کارشناسان اسرائیلی برای بررسی سخنرانی باراک اوباما به واشنگتن رفتند و با دستیاران آقای اوباما مذاکراتی را برای تفاهم بر متن سخنرانی نتانیاهو و اوباما آغاز کردهاند. روزهای اخیر بحثهای زیادی میان این گروه از کارشناسان در گرفته تا تغییرات لازم را در این متنها ایجاد کنند. از سویی شاهد استعفای جورج میچل مسئول پرونده مذاکرات صلح در کابینه باراک اوباما بودیم. نفس استعفای جورج میچل نشان میدهد که روندی در پروسه صلح خاورمیانه پایان پذیرفته و ما شاهد شکلگیری روند جدیدی هستیم که از دید امریکاییها باید این روند به نتیجه برسد. درباره تشکیل کشور مستقل فلسطینی بر اساس مرزهای 1967 که شامل نوار غربی رود اردن، غزه و اراضی اشغالی جنگ شش روزه میشود که اوباما در نطقش به آن اشاره کرد، مسئله بسیار مهمی است که دنیا هم آن را پذیرفته و اعلام شده که در سپتامبر آینده در سازمان ملل مطرح خواهند کرد. بیش از یکصد کشور، کشور مستقل فلسطینی بر اساس این مرزهای جغرافیایی را به رسمیت شناختهاند. هنگامی که اوباما این مسئله را عنوان میکند، نشان میدهد که وارد مسیر تازهای شدهایم و فشارها روی دولت لیکود اسرائیل جدی است.
به نظر شما نطق اوباما که در حقیقت مغایر با سیاستهای اسرائیل بود، چه تاثیری در درون اسرائیل خواهد گذاشت؟
این نکته مهمی است که اشاره کردید. در اسرائیل نظر واحدی نسبت به طرح جدید امریکا وجود ندارد. ما اگر اظهار نظرهای چند هفته اخیر مسئولان رژیم صهیونیستی را به دقت بررسی کنیم به خوبی میبینیم که چهرههایی مثل ایهود باراک، وزیر دفاع و رئیس حزب کار، خانم زیپی لیونی، رئیس حزب کادیما، احزاب چپ و بسیاری دیگر معتقدند که اسرائیل باید به طرح اوباما تن دهد. به نظر میرسد نتانیاهو و حزب لیکود در کنار خود کسی را جز آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه و حزب اسرائیل خانه ما ندارد. اما بخش مهمی از جامعه سیاسی اسرائیل موافقند که تلاویو طرح اوباما را بپذیرد، به ویژه اتفاقات و انقلابهایی که در خاورمیانه رخ داده بسیاری را در صحنه سیاسی رژیم صهیونیستی به این نتیجه رسانده که برای حفظ وجود اسرائیل - مسئله این است بودن یا نبودن - باید اسرائیل حل مسئله فلسطین را بر اساس تشکیل دو کشور مستقل فلسطینی بپذیرد. حتی بعضی از شخصیتهای اسرائیلی در اظهارنظرهای خود طوری موضع گرفتهاند که راه را بر نتانیاهو بستهاند...
اظهارات اخیر داگان و باراک درباره ایران را نیز در همین راستا میدانید؟
بله، سخنان اخیر آقای مئیر داگان، رئیس سابق موساد و سخنان شخص ایهود باراک در مورد مسئله هستهای ایران و تاکید هر دو بر این که ایران بمب هستهای ندارد و سالها طول میکشد که به آن برسد و تاکید داگان که حمله به ایران احمقانهترین ایده است که تا کنون شنیده و این که ایران قصد ندارد بمب هستهای روی اسرائیل بیندازد این نشان میدهد که آنها قصد دارند راه را بر نتانیاهو ببندند. چرا که نتانیاهو همیشه تاکید میکرده مسئله منطقه فلسطین نیست بلکه مسئله منطقه ایران و خطری که از سوی ایران متوجه منطقه و ثبات آن میشود، اکنون با اظهارنظرهای داگان و وزیر دفاع دیگر این بهانه نمیتواند مورد استفاده نتانیاهو در امریکا قرار بگیرد. این مسئله باعث شده تا برخی بگویند که این اظهارات با هماهنگی امریکا صورت گرفته است برای این که نتانیاهو بداند چارهای ندارد جز این که با امریکا کنار بیاید. برای همین است که تا کنون چند بار نتانیاهو متن خود را تغییر داده است. بنابر این میشود به این نتیجه رسید که بخش اعظم سیاستمداران و اندیشمندان رژیم صهیونیستی به این نتیجه رسیدهاند که به سود اسرائیل نیست همچنان پافشاری بر خواستههای گذشته پافشاری کنند و باید به راه حلی از سوی امریکا تن دهد.
به نظر شما سیاست امریکا در منطقه چیست؟
امریکا میخواهد موج انقلابها را کنترل کرده یا بر آن سوار شود تا منافعش و امنیت اسرائیل تامین شود. به نظر من امریکاییها به این نتیجه رسیدهاند که چارهای جز مذاکره با اسلامگرایان ندارند. منظور از اسلامگرایان نیز باید به طور مشخص انگشت روی اخوان المسلمین گذاشت که معروف به جریان میانهرو و معتدل اسلامگرایی هستند. به نظر میرسد چنین تفاهمی صورت گرفته به ویژه در مصر که برای آنها بسیار مهم است و نظر خاصی بر روی آن دارند. اخوان المسلمین تنها تجمع صاحب نفوذ در مصر است که در تمامی شهرها شعبه دارد. ظاهرا تفاهمی میان امریکا و اخوان المسلمین صورت گرفته است و به نظر میرسد در این میان نقش عمده را ترکیه به کمک آقای اردوغان و وزیر خارجهاش داوود اوغلو بر عهده گرفته است. طبیعتا اخوان هم شرایطی برای خودشان دارند که در راس آنها مسئله فلسطین و حماس مطرح است. برای همین هم میبینیم که بلافاصله میان فتح و حماس آشتی صورت میگیرد و تفاهمات بین دو طرف در قاهره با مشارکت آقای داوود اغلو وزیر امور خارجه ترکیه که خودش و حزبش اخوانی هستند، حاصل میشود و پس از آن هم بحث دو دولت مطرح میشود و آقای خالد مشعل هم تصریح میکند که حماس با تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 1967 موافق است. اگر اینها را کنار هم بگذاریم میبینیم که تصویر خوبی از منطقه به دست میآوریم، تصویری که در این انقلابها و روند دولت سازیها اخوان المسلمین در همه جا نقش مهمی را بازی خواهد کرد و در عین حال این نقش با منافع امریکا در تعارض نخواهد بود.
ما شاهدیم که ترکیه نقش مهمی را در منطقه بازی میکند و حتی دیدیم در صلح فتح و حماس ترکیه نقش مستقیمی باز کرد ولی در این معادله خبری از ایران نیست. آیا نقش ایران تضعیف شده است؟
در تفاهم مستقیم یا غیر مستقیمی که میان ترکیه و اخوان و امریکا صورت گرفته است، شواهد نشان میدهد که هیچ کدام از آنها مایل نیستند پای ایران به این انقلابها کشیده شود. ایران در میان اعراب نفوذ بسیاری دارد. به نظر میرسد که بازیگران امریکایی مایلند ایران را از صحنه دور نگه دارند و حتی مایل باشند ایران را منزوی کنند. شاید هم نیاز دارند از ایران به عنوان یک منبع تهدید صلح منطقه یاد کنند تا هر جا که به مشکلی برخوردند آن را به گردن ایران بیندازند. بالاخره اگر هم بر روی نظم منطقهای تفاهم شده این مسئله خیلی کلی است وقتی به جزئیات میرسند مشکلات بسیاری به وجود میآید. مثلا اکنون حماس و امریکا بر تشکیل کشور مستقل فلسطینی بر اساس مرزهای 1967 به توافق رسیدهاند. اما این مرزهای 1967 کجاست. سرنوشت شهرکهای یهودینشین چه میشود، سرنوشت خانههایی که در قدس ساخته شده چه میشود، مساله آورگان چه میشود، همه اینها مسئله است.
نظر شما :