موشکافی واکنش ایران به مرگ بنلادن
دیپلماسی ایرانی: اسامه بنلادن تمام شد. از 72 ساعت پیش که این خبر در صدر اخبار بین المللی قرار گرفت و حتی بر تلاشهای آمریکا و اروپا برای بیرون کشیدن معمر قذافی از لیبی هم تاثیرگذار بود تا همین امروز همه از خود این سوال را میکنند که این خداحافظی اسامه بنلادن با جهانی که قریب به 11 سال آن را به آشوب کشید چه تبعاتی بر متحدان آمریکا دارد؟
سایت بروکینگز در این خصوص مینویسد: مرگ اسامه بنلادن نشان میدهد که در یک دهه چه تغییراتی میتواند در عرصه دیپلماتیک و میان کشورها رخ دهد. حتی کشوری مانند ایران هم که در این ماجرا نامش چندان شنیده نشد میتواند از مرگ بنلادن تاثیر بگیرد.
ده سال پیش را به یاد بیاورید و یازدهمین روز از ماه سپتامبر سال 2011 را. ساعاتی پس از این حادثه دولت و ملت ایران با آمریکاییها ابراز همدردی کردند. ایران سرزمین اتفاقهای ناگهانی است و البته 32 سال است که شعار مرگ بر آمریکا از زبان مردمان این کشور شنیده میشود و بر روی دیوارهای شهر نوشته شده است. در سپتامبر 2001 تمام دولتمردان ایرانی حتی بدنه تندرو و ضد امریکایی این کشور هم در تقبیح القاعده و لزوم برخورد با این گروه تروریستی بسیار سخن گفتند.
نویسنده این مطلب برای بروکینگز در ادامه مینویسد: در جریان حمله آمریکا به افغانستان در سل 2001 میلادی، ایران کمکهای استراتژیک بسیاری به امریکا و متحدانش کرد. حتی بسیاری نقش کمک ایران به امریکاییها برای تشکیل دولت در افغانستان را بسیار پر رنگ میدانند.در همان بازه زمانی بود که همگان برای نخستین بار تصور کردند یخ حاکم بر روابط ایران و آمریکا در حال باز شدن است. تصور عمومیاز همکاری دو کشور تا اندازه ای پررنگ بود که انتظار میرفت ایران به زودی به آغوش جامعه جهانی بازگردد.
ده سال از آن روزها گذشت و دوباره پس از انتشار خبر مرگ بنلادن ایرانیها ترجیح دادند به جای استقبال از این حادثه به کلی گویی در این خصوص بپردازند. وزارت امور خارجه ایران در سخنانی تند تاکید کرد که مرگ اسامه بنلادن به معنای پایان یافتن بهانههای آمریکا برای حضور در منطقه است. با این توضیح ایرانیها به آمریکا فهماندند که دیگر می توانید نیروهای خود را جمع کرده و منطقه را ترک کنید.
نویسنده این یادداشت در ادامه مینویسد: حتی برخی رسانههای ایرانی موضعی شبیه به سخنان آقای محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران اتخاذ کردند که در آن تاکید کرده بود یازدهم سپتامبر کار خود آمریکاییها بود. اگر پس از حادثه یازدهم سپتامبر میتوانستیم ادعا کنیم ایران نشانههایی را دال بر میل به نزدیکی به رابطه با واشنگتن نشان میدهد اکنون پس از مرگ خالق یازدهم سپتامبر نمیتوانیم همان ادعا را تکرار کنیم. مرگ بنلادن بیش از آنکه واشنگتن و تهران را به هم نزدیک کند اختلاف میان آنها را پس زد. لایههای زیرین این رابطه مملو از بی اطمینانی است.
دو طرف یک بار تلاش کردند به واسطه یازدهم سپتامبر به هم نزدیک شوند که شکست خوردند. همین تجربه کافی بود تا این بار هیچ کدام از طرفین در این مسیر قدم نزنند. در سال 2001 میلادی، جورج بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا آنچنان به حس همدردی ایرانیها در آن سالها امیدوار بود که گمان نمیکرد این استراتژی به شکست بینجامد. در همان زمان هم دولتمردان آمریکایی مانند تمام 32 سال گذشته متوجه دوگانگی در ایران برای برقراری رابطه با آمریکا نشدند.
بروکینگز در ادامه مینویسد: با توجه به فضای ملتهب سیاسی در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری همگان انتظار داشتند که واشنگتن و تهران مرگ بنلادن را بهانه ای برای نزدیکی حداقلی به هم کنند.
واشنگتن از قدم زدن در این مسیر سرباز میزند چرا که بیم این را دارد نزدیکی به ایران حتی اگر به بهانه افغانستان هم باشد منجر به امتیازگیری ایران در پرونده هسته ای این کشور شود. این دیدگاه بسیار بچه گاه و کوته بینانه است. موفقیت واشنگتن در مبارزه با القاعده در دراز مدت منجر به تقویت جایگاه کاخ سفید و متحدان غربی اش در پرونده هسته ای ایران خواهد شد.
اکنون زمان آن فرارسیده که واشنگتن دست از لجبازی بردارد و به دنبال ثبات بیشتر در افغانستان به کمک ایران باشد. کاخ سفید نشینها باید درهای دیپلماسی را بگشایند.
نظر شما :