با اعراب تنشزدایی کنیم
دیپلماسی ایرانی: در روزهای اخیر روابط ایران و کویت به بدترین دوران خود در دو دهه گذشته رسیده و هر روز مقامات کویتی ایران را به ارتباط با یک شبکه جاسوسی در کویت متهم میکنند و مقامات ایران با رد این موضوع نسبت به این اظهارات ابراز تاسف میکنند. در این فضا به سراغ علی جنتی رفته ایم. کسی که اگر چه در فضای عمومی به فرزند آیت الله جنتی شناخته میشود ولی در فضای دیپلماتیک به عنوان باسابقهترین دیپلمات ایران در کویت شناخته میشود.
او پیش از انقلاب که همراه با محمد منتظری درگیر مبارزات مسلحانه بود، مجبور شد مدتی در کویت زندگی کند. پس از انقلاب او در دوران هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد سفارت ایران در کویت را تجربه کرده است و در دوران او روابط ایران و کویت دوران آرامش را سپری کرد. گفتگوی دیپلماسی ایرانی با علی جنتی در مورد تحولات اخیر منطقه را در زیر میخوانید:
اخیرا بین ایران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس اختلافاتی ایجاد شده است. آنها ادعای دخالت ایران در مسائل داخلی بحرین را مطرح میکنند. این ادعا از چه جهت مطرح میشود؟
آنچه کشورهای عربی ادعا میکنند که ایران در بحرین دخالت میکند قطعا نادرست است. آنها مسائل را به نوعی مطرح میکنند که گویا ایران عامل جنبش مردم در بحرین است. در حالی که مسائل بحرین امروز شروع نشده است. مشکلات امروز بحرین ریشه 40 ساله دارد.
شیخ عیسی بن سلمان، امیر سابق بحرین و پدر پادشاه کنونی بحرین، که از سال 1961 یعنی نزدیک به چهل سال در این کشور قدرت را در دست داشت، یک دیکتاتوری خشن در این کشور به راه انداخته بود. او تعداد زیادی از جوانان این کشور را که به دنبال آزادی بودند به زندان انداخت. بسیاری از روشنفکران بحرین به خاطر شرایط اختناق به کشورهای دیگر مهاجرت کردند. تا این که در سال 1999 امیربحرین فوت کرد و پسر او یعنی شیخ حمد، امیر کنونی بحرین، جانشین او شد. او دست به یک سری اصلاحات زد و تا حدی فضا را بازنمود. یعنی اجازه داد که مجلس دوباره تشکیل شود، به برخی از تبعیدیها امکان بازگشت به کشور را داد و به روزنامههایی غیر از روزنامههای حکومتی مجوز انتشار داد.
پس از گذشت چند سال از حکومتش او نیز سیاق پدر را در پیش گرفت و شروع به ایجاد محدودیت برای فعالیتهای سیاسی کرد. از 4 سال پیش این محدودیتها گسترده تر شد و وضعیت دوباره به شکل سابق برگشت. شیعیان این کشور که حداقل 65 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، احساس میکنند اقلیت سنی بر آنها حاکم شده اند و به دنبال تغییر بافت جمعیتی این کشور هستند. به این شکل که تعداد زیادی از اتباع دیگر کشورها را حتی از هند و پاکستان به این کشور آورده اند و به آنها تابعیت بحرینی داده اند تا شیعیان دیگر اکثریت نباشند.
علاوه بر این حوزههای انتخابیه را به نحوی تقسیمبندی کردهاند که با وجود این که شیعیان نزدیک به 70 درصد جمعیت را دارا هستند درمجلس این کشور که 40 نماینده دارد شیعیان در بهترین حالت فقط میتوانند18 کرسی به دست بیاورند.
شیعیان از این وضعیت ناراضی هستند. علاوه بر این در بین اهل سنت نیز نارضایتیهای زیادی وجود دارد. اختناق حاکم بر این کشور موجب شده که مردم این کشور جانشان به لب برسد. تحولات اخیر منطقه و گسترش اعتراضات در تونس، مصر و دیگر کشورهای عربی نیزمشوق مردم این کشور برای بیان اعتراضات خود بوده است. بنابراین جنس جنبش مردم در بحرین، ضد اختناق، ضد دیکتاتوری و مقابله با تبعیض و نابرابری است.
بنابراین دخالت ایران در بحرین اشاره به چه موضوعی است؟
تنها چیزی که در مورد حمایت جمهوری اسلامی از این جنبشها میتوان گفت موضع رسانهای است. جمهوری اسلامی ایران سعی کرده از جنبش مردم تونس، مصر، لیبی، یمن و.... حمایت کند. ایران اعتقاد دارد که مردم خود باید سرنوشت خودشان را در دست بگیرند.
این که دیکتاتورهای مادام العمر در این کشورها حاکم باشد و پس از مرگشان نیزفرزندانشان قدرت را در دست بگیرند در دنیای امروز قابل پذیرش نیست. از این جهت مردم احساس کردند که باید به دنبال دموکراسی، گردش قدرت و مشارکت در سرنوشتشان باشند. با این خواسته قیام کردند و جمهوری اسلامی هم بر اساس دیدگاه خود از جنبش مردم در همه کشورها حمایت کرده است. بحرین هم همانند دیگر کشورها است و همان موضع رسانه ای که ایران نسبت به بقیه کشورها داشته نسبت به جنبش مردم در بحرین هم داشته است. البته بحرین حساس تر از بقیه کشورهاست چرا که در همسایگی ماست و تحولات آن بر کشور ما تاثیر بیشتری دارد.
پس چرا این مسئله مطرح شده است؟
کشورهای حوزه خلیج فارس، به خصوص عربستان، از این تحولات دستپاچه شده و احساس خطر کردند. چون احساس کردند اگر رژیم بحرین سقوط کند بر عربستان تأثیرگذار خواهد بود. یعنی شرق عربستان که یک منطقه شیعه نشین و نفت خیز است، بلافاصله دچار تزلزل و بحران میشود و بعد میتواند در کل عربستان سعودی نیز که جریانات مختلف اهل سنت با حاکمیت مشکل دارند بحران ایجاد کند.
در عربستان حکومت در دست عناصر پیر و فرتوتی است که سالیان درازی در آنجا حکومت کرده اند. به دلیل نگرانی عربستان از تاثیر گذاری سقوط رژیم بحرین بر کشورش بر شورای همکاری خلیج فارس فشار وارد کرد و تحت این فشار شورا تصمیم گرفت که در بحرین دخالت کنند. حتی پس از تصویب این تصمیم هم، همه کشورهای عضو حاضر نشدند در دخالت نظامی در بحرین مشارکت کنند.
یعنی نه قطر و نه عمان، حاضر نشدند به بحرین نیرو بفرستند. کویت هم تحت فشار عربستان، یک ناوچه از نیروی دریایی به آبهای بحرین فرستاد که نمیتواند نقشی در سرکوب شورشهای مردمی ایفا کند. بنابراین عربستان به دلیل احساس ترس، در قضیه بحرین دخالت کرده و تلاش میکند بقیه کشورهی شورای همکاری را به دنبال خود بکشد. امارات متحده عربی نیز به دلیل ضعفهایی که در داخل احساس میکند و احتمال تاثیر گذاری سقوط بحرین بر این کشور به اعزام نیرو اقدام کرد ولی بقیه کشورها به این اقدام تن ندادند.
هدف اصلی این کشورها از طرح این ادعا و دامن زدن به تنشها چیست؟
آنچه این کشورها به ایران نسبت میدهند نوعی فرافکنی است. آنها نمیخواهند بپذیرند که در داخل کشور خود مشکلاتی دارند و مردم به خاطر این مشکلات به پا خاسته اند، لذامجبورند تحولات و مسائل داخلی را به خارج از کشور منتسب کنند. تنها کشوری در منطقه که میتوانند آن را متهم کنند که به خاطر اختلافات قومی و مذهبی در بحرین نقش دارد جمهوری اسلامی ایران است.
این را بهانه ای کرده اند برای این که بتوانند مردم خودشان را تحت فشار قرار دهند و آنها متهم نمایند که آلت دست بیگانه شده اند و ایران از این مسائل نفع میبرد. یا اهل سنت این کشورها را بترسانند که ایران به دنبال شیعه کردن مردم منطقه است و جمهوری اسلامی میخواهد این حکومتها را سرنگون کند و خودش حاکم شود. آنها تلاش میکنند از حاکمیت شیعیان بر مردم این کشورها جلو گیری کنند. لذا تلاش دارند اذهان مردم را از مسائل داخلی به مسائل خارج از کشور معطوف کنند.
تحولات و جنبشهای اخیر در جهان عرب تا چه حد به گسترش قدرت و نفوذ ایران منجر شده است؟
کاملا مشخص است که نفوذ ایران در حال گسترش است. بدون شک در طول یک دهه اخیر، نفوذ ایران گسترش پیدا کرده است. کشورهای شورای همکاری همواره از گسترش نفوذ ایران هراس داشته اند.
در دهه اول انقلاب به خاطر ترس از نفوذ ایران و آنچه که به عنوان واهمه از صدور انقلاب ایران مطرح میشد، در جنگ ایران و عراق از صدام حمایت کردند. با این وجود ایران در جنگ مقاومت کرد تا به پیروزی رسید. بعد از جنگ نیز ترس و واهمه برای این کشورها باقی مانده است. زیرا فکر میکنند کشوری که صدام با حمایتهای مالی، تسلیحاتی و لجستیکی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و حمایت کشورهای اروپایی مثل فرانسه، انگلیس و آلمان و حمایت اطلاعاتی مستقیم آمریکا نتوانستآن را شکست دهد. چنین کشوری طبیعتا میتواند در منطقه تأثیرگذار باشد.
حوادث بعد که به حمله آمریکا، سرنگونی صدام و روی کار آمدن معارضین عراقی منجر شد این نگرانی را بیشتر کرد. چرا که معارضین عراقی کسانی بودند که سالها در ایران زندگی کرده بودند و علایق عاطفی و سیاسی با ایران داشتند. علاوه بر این به طور طبیعی علایق مذهبی مردم عراق نیزبامردم ایران زیاد است.
بنابراین این کشورها احساس کردند که بعد از سرنگونی صدام برنده اصلی در عراق جمهوری اسلامی ایران است و بارها نیز این را ادعا کرده اند که ایران در این کشور بیشترین نفوذ را دارد.
در لبنان نیز به همین صورت نگران نفوذ ایران هستند. شیعیان لبنان در دهه 1970 جزو محرومترین مردم این کشور بودند. در لبنان آن زمان، اختلاف مذهبی جدی وجود داشت به نحوی که در شناسنامههایشان نیز مذهبشان را ذکر میکردند. پستهای اصلی سیاسی نیز در در دست مسیحیان بود. در ارتش همه فرماندهان و افسران ارشد مسیحی بودند. بخش عمده ای از وزرا نیز مسیحی بوند. 50 درصد مجلس هم در دست مسیحیان بوده است. شیعیان ضعیف ترین نیروی این کشور بودند. از نظر سواد در پایین ترین سطح بودند. در دستگاههای اداری نیز بیشتر نیروهای خدماتی و آبدارچی بودند. الان شیعیان در حاکمیت شریک شده اند. حزب الله و نیروهای مقاومت در مقابل اسرائیل ایستاده اند. آنها این نیروها را وابسته به ایران و تحت نفوذ ایران میدانند. واقعیت این است که این نیروها ارتباط معنوی و عقیدتی نزدیکی با ایران دارند.
مجموعه شیعیان درکشورهای مختلف به عنوان مثال در افغانستان، پاکستان، بحرین، کویت و ... درسایه جمهوری اسلامی ایران بالندگی و رشد پیدا کرده اند. آنها این نفوذ را به عنوان دخالت تعبیر میکنند.
از سال 2003 تاکنون به طور مداوم ادعا میکنند ایران درعراق دخالت میکند. درحالی که هیچ شاهدی از این که نیروی نظامی ایران در آنجا فعالیت نظامی کند، ارائه نمیدهند. یا در لبنان و یا بحرین به همین صورت. این درست است که ایران در منطقه نفوذ معنوی پیدا کرده است. نفوذ معنوی با دخالت فرق دارد ولی آنها برای این که مستمسکی پیدا کنند و جوسازی کنند، بحث دخالت ایران را مطرح میکنند. همانطور که الان این مسئله برای عربستان سعودی دستاویزی برای دخالت و سرکوب مردم بحرین شده است. آنها میگویند چون جمهوری اسلامی با مردم بحرین همبستگی دارد پس عامل اصلی این اعتراضات جمهوری اسلامی است وعلت حضورشان را مقابله با دخالت ایران در این کشور اعلام میکنند!
در مقابل این نفوذ ایران، کشورهای عربی چه کاری انجام میدهند؟
در این کشورها از گذشته و حتی در شرایطی که ما با این کشورها روابط خوبی داشتیم ، مثل دوره آقای خاتمیکه در جهت تنش زدایی کارزیادی انجام شد، هم عناصر حاکم و هم برخی ازنخبگان این کشورها در دوجهت فعالیت میکردند. یکی این که ایران را به دلیل این که یک کشور غیر عرب است بافته جدایی بدانند. یعنی کشورغیر عربی که در مقابل عربها ایستاده است. در حالی که یکی از شعارهای اصلی جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب برقراری روابط گسترده با همه کشورهای اسلامی بوده است.
در کنار آن، بحث شیعه – سنی را مطرح میکنند. در این جهت رژیمهای حاکم، از علمای اهل سنت استفاده میکنند. نمونه بارز این اقدام در عربستان است که رژیم عربستان عناصر وهابی و سلفی را علیه جمهوری اسلامی و مردم ایران به خدمت گرفته است. اخیرا دیدیم که یکی از وعاظ السلاطین مطرح کرده بودکه ایرانیها مجوسی و زرتشتی هستند!
در مقابل این اقدامات ما باید چه سیاستی را در پیش بگیریم؟
ما باید در جهت تنش زدایی با کشورهای حوزه خلیج فارس حرکت کنیم. این کشورها همسایه ما هستند و بر اساس مثل قدیمی که « هیچ کس با همسایه خود دعوا نمی کند» تنش با این کشورها به نفع هیچکس نیست.
در تمام دورانهای بعد از انقلاب، همه دولتها علی رغم برخی اختلافات، در یک نقطه مشترک بودند و آن این که ما باید با کشورهای همسایه جنوبیمان ارتباطات خوبی داشته باشیم. یعنی از طرف ما همواره سیاست تنشزدایی و اعتمادسازی وجود داشته است. ولی در حال حاضر کشورهای عربی از این جهت که در درون خود دچار مشکلات هستند، مرتب سعی میکند به این اختلافات دامن بزنند.
بنابر این ، ما بایستی در جهت تنشزدایی و اعتمادسازی حرکت کنیم. به نظر من حرکت رسانه ای ما در حال حاضر حرکت حرکت حساب شده ای نیست. ما یک مرتبه هجومی را نسبت به این کشورها شروع کردیم که به نظر میرسد میتوانستیم بسیار معتدلتر و آرام تر با این قضیه برخوردکنیم. ما باید متناسب با تحولات منطقه موضعگیری کنیم ولی ظاهراً ما فاصله ای بین صفر و صد قائل نیستیم و ناگهان همه پلها رایکباره خراب میکنیم.
مسئله ای که اخیرا کویت مطرح کرده به عنوان شبکه جاسوسی ایران در کویت چیست و چرا اینقدر به طور پررنگ مطرح شده است؟
این پرونده از حدود یازده ماه قبل یعنی از ماه آوریل 2010 اولین بارمطرح شد. در زمانی که من در آنجا مسئولیت داشتم با مقامات عالی رتبه کویت دیدار کردم و به آنها گفتم مسئله ای که مطرح شده به عنوان شبکه جاسوسی ایران، هیچ واقعیتی ندارد و توضیح دادم که این اتهام را دستپخت مشترک سفارت آمریکا در کویت و سازمان سیا با استخبارات ارتش کویت میدانم.
آنها این سناریو را طراحی کرده اند، برای این که روابط جمهوری اسلامی ایران با کویت را برهم بزنند. در آن زمان مقامات عالی به من گفتند که ما در این زمینه هیچ ادعایی علیه جمهوری اسلامی نداریم و اطمینان داریم که ایران به دنبال برهم زدن امنیت در کویت نیست. بلافاصله همین موضع گیریها نیز در رسانهها مطرح شد. در طول این مدت کسانی که از نزدیک با این پرونده کار میکردند، از جمله وکیل متهمین، اعلام میکردند که خود مقامات دادگاه هم عناصر امنیتی را مسخره میکردند که چگونه اعضا یک خانواده یعنی چند برادر و خواهر را به عنوان شبکه جاسوسی دستگیر کرده اند!
این قضیه مسکوت بود و وکلای متهمین هم معتقد بودند تمام این افراد تبرئه میشوند. این که در این مقطع که جریانات بحرین اوج گرفته و منطقه بحرانی شده است چنین بحثی دوباره مطرح شده، کاملا نشان دهنده این است که فشاری از سوی برخی از کشورهای منطقه از جمله عربستان به کویت وارد شده است در حالی که من اطلاع دارم که ما در کویت هیچ شبکه جمع آوری اطلاعات نداریم و به هیچ وجه به دنبال این گونه اقدامات نبوده ایم و این فقط سوء استفاده ای است که برخی کشورهای حوزه خلیج فارس با فشار بر کویت از این مسئله میکنند. طرح شدن آن در این شرایط زمانی کاملا نشان دهنده سیاسی بودن آن است.
نظر شما :