تحقیر تنش آفرین
دیپلماسی ایرانی: تنش و بحرانی که بین ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس به وجود آمده است قابل پیشگیری بود و میتوانست به وجود نیاید ولی به اعتقاد من، ما ایرانیها، وزارت خارجه ما و مسئولین دولتی ما نیز در پیدایش این تنش کم قصور نداشته اند.
اولین اشکالی که در روابط ما با اعراب وجود دارد نگاه از بالا به پایینی است که به اعراب داریم یعنی ما به کشورهای حوزه خلیج فارس را پادو، مزدور و نوکر بیگانه، آمریکا و انگلیس و غرب میدانیم و نگاه تحقیرآمیزی به آنها داریم.
البته این نگاه فقط مختص به حکومت و مسئولین نیست، بلکه در بسیاری از مردم ما نیز این گاه تحقیر آمیز نسبت به اعراب وجود دارد؛ برای مثال وقتی دو سال پیش بر سر نام خلیج فارس بین ما و امارات کدورتی به وجود آمده بود شاهد بودیم که هزاران نفر از مردم تهران مقابل سفارت امارات جمع شدند و به گونه ای مسخره آمیز کیکی که بر آن 35 شمع بود جلوی سفارت امارات بردند و گفتند: "امارات کشورک تولد 35 سالگیات مبارک! از طرف ایران با 2500 سال عمر." یعنی ایران، کشوری با 2500 سال قدمت کشورک امارات را که 35 سال سابقه دارد، تحقیر میکند.
یا هرگاه مسئله سه جزیره یا مسئله نام خلیج فارس مطرح شده است، ما به گونه ای تحقیر آمیز با اعراب حاشیه خلیج فارس برخورد کردیم و هیچ حقوقی برای مدعیان آنها قائل نشده و همواره گفته ایم این فکر را آمریکاییها در سر شما انداخته اند؛ این حرف در مورد سه جزیره را انگلیسیها به شما یاد داده اند؛ این نظر واشنگتن است که شما در مورد سه جزیره این حرف یا آن حرف را بزنید.
در حالی که زبان دیپلماتیک زبان تحقیر هیچ کشوری نیست. این که ما یک کشور را نوکر و گماشته و مزدور قلمداد کنیم، به هیچ وجه زیبنده کشوری که خود را دارای یک سابقه 2500 ساله میداند، نیست.
مشکل سه جزیره هرچه که هست، ربطی به انقلاب اسلامی ندارد. این مسئله از اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 که بحث خروج انگلستان از خلیج فارس مطرح شد، بین ایران و اعراب مطرح شده است. به این معنی که در پس این ادعا، توطئه ای نیست که علیه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی باشد. از زمان شاه نیز این اختلاف و مسئله سه جزیره مطرح بوده است.
بالاخره اعراب هم برای خود ادعاهایی دارند. هرچه قدر هم این ادعاها احمقانه، غیر واقعی و غیرتاریخی باشد، ما نباید با زبان دشنام و تحقیر با آنها برخورد کنیم. متاسفانه این بیماری منحصر به مسئولین ما نیست. بسیاری از اساتید دانشگاه یا کسانی که لقب دکتر، مهندس، پروفسور و ... را به دنبال اسم خود دارند، الفبای صحبت دیپلماتیک و علمی را نمیدانند.
این مسئله خاص امارات نیست. به عنوان مثال وقتی هوشیار زیباری، وزیر خارجه عراق مطلبی را در مورد قرارداد 1974 که بین محمدرضا شاه و صدام منعقد شده بود مطرح کرد با واکنش شدید ایرانیان مواجه شد و موجب شد که بلافاصله موج انتقادات از آقای زیباری شدت بگیرد که اساسا شما حق ندارید در مورد این قرارداد حرف بزنید.
در حالی که حرف زیباری این بود که هم رژیم شاه رژیمی بود که مشروعیت آن مورد سوال بوده و هم رژیم صدام. بنابراین وقتی دو حکومت نامشروع یک قرارداد را امضا کرده اند، دولتهای ایران و عراق که امروز مشروع هستند، میتوانند در مورد آن چه که آن دو نامشروع با همدیگر توافق کرده اند صحبت کنند. ما به جای نگاه کردن منطقی و مودبانه به اعراب و تلاش برای حل اختلافات، همواره با مسئله تحقیر آمیز برخورد کرده ایم.
از طرفی اعراب حق دارند که بگویند: جمهوری اسلامی ایران تو اگر نگران و دلسوز مبارزات مردمی بحرین هستی، چرا دلسوز و نگران مبارزات مردمی سوریه نیستی؟ اگر مشکل تو این است که مردم در حال سرکوب شدن هستند، تعداد کسانی که در کشور سوریه که همپیمان، رفیق و شریک تو است تا به امروز کشته شده اند، چندین برابر تعداد کسانی است که در بحرین کشته شده اند. چرا رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی ایران و مسئولین و مقامات جمهوری اسلامی ایران، مطبوعات حکومتی و غیر حکومتی جمهوری اسلامی ایران از شهدای سوریه صحبت نمیکننند؟ آیا خون شهدایی که در خیابانهای لاذقیه، دمشق از طرف عمال حکومت سوریه به کف خیابانها ریخته میشود، ارزشی ندارد؟ فقط خون شیعیان بحرین است که ارزش دارد؟ باید فقط به خاطر خون شیعیان بحرین قم، بازار، دانشگاه تعطیل شود؟ چرا ایران در مورد خون سوریها هیچ اقدامی انجام نمیدهد؟
اینها سوالاتی است که ما باید به آنها پاسخ دهیم. صرف این که بگوییم آل خلیفه یا آل سعود خائن هستند، مزدور یا گماشته هستند، مسئله را حل نمیکند. متاسفانه رفتار ما آن چنان خشن و نسبت به همسایگان عربمان نادرست بوده که ما اساسا اعتباری در منطقه خلیج فارس برای خودمان باقی نگذاشته ایم. اگر ایران اسلامی که دیوار به دیوار بحرین است، یک هزارم ترکیه اعتبار میداشت، اگر شیعیان بحرین به جای آن که شیعه میبودند، ترک تبار میبودند، به خاطر ا عتبار و احترام ترکیه اصلا این گونه کشتارها صورت نمی گرفت. ولی آنقدر رفتار و موضعگیریهای ما سطح جمهوری اسلامی را پایین آورده، که هرکس هر کاری میخواهد با ایران میکند. هر رفتاری را نسبت به شیعیان انجام میدهند. هر بی احترامی و بی حرمتی با افرادی که با پاسپورت ایرانی به کشورهای عربی سفر میکند، انجام میشود.
مردم ایران بعد از سقوط صدام این همه در عراق در عتبات سرمایه گذاری کرده اند، آن وقت ببینیند عراقیها با ایرانیها چگونه برخورد میکنند؟ یا سعودیها به خود اجازه میدهند که چه رفتاری با ایرانیها در هنگام حج داشته باشند؟ اینها به این خاطر بوده که ما خودمان با رفتار تند رادیکال و خشنی که نشان داده ایم، کاری نکرده ایم که برایمان احترام قائل شوند.
ما همانند پدری رفتار کرده ایم که فقط فرزندش را کتک زده است. بنابراین آن پدر هیچ ارزش و اعتباری نزد فرزندان خود ندارد. ما همانند آن پدری بوده ایم که فقط زبان خشونت و تهدید را به کار برده است. ما فقط همین زبان را در مورد اعراب به کار برده ایم و مرتب هم گفته ایم که شما از ایران نترسید. در حالی که با رفتار و گفتار خود موجب ترس و وحشت اعراب از ایران شده ایم.
من هیچ وقت نتوانستم پاسخ این سوال را بفهمم که این مانورهای نظامی که ما در خلیج فارس انجام میدهیم برای ترساندن چه کسانی است؟ آیا آمریکا از مانورهای ما در خلیج فارس وحشت میکند یا این که این کویت است که از این مانورها احساس ترس میکند؟ قطریها، بحرینیها و دوبیایها هستند که وحشت میکنند؟ اگر این است چرا ما اصرار داریم که این قدر مانور نظامی در خلیج فارس انجام دهیم؟ آیا نمیتوانیم با غیر از مانور نظامی مشکلاتمان را با برادران عربمان حل و فصل کنیم ؟
این تنش موجب میشودکه دشمنی، کینه، عداوت و بیاعتمادی بین ما و اعراب بیشتر شود. صحبت این است که سعودیها ویزای حج عمره را به ایرانیها ندهند و نگذارند که ایرانیها برای عمره بروند. اماراتیها با ایرانیهایی که در این کشور ساکن هستند یا کار میکنند یا سفر میکنند بسیار بد برخورد میکنند. وضعیت ما در ارتباط با جهان عرب منظما از بد به سوی بدترشدن است.
نظر شما :