ایران در برابر خاورمیانه جدید
سیاست خارجی هر کشور پیوسته از دو سو در حال دگرگونی است: یکی از سوی تحولات داخلی و دیگری از سوی تحولات خارجی و به همین دلیل لازمه یک سیاست خارجی قوی و موفق وجود دو عنصر اختفا و سرعت است. همین دو عنصر است که به سیاستمداران زیرک و توانمند اجازه میدهند تهدیدها را به فرصت و فرصتها را به کامیابی تبدیل کنند. شتاب تحولات به ویژه در روزگار کنونی گاه چنان است که دقایق هم تعیین کننده هستند تا چه رسد به روزها و هفتهها.
دیرگاهی است که جامعه شناسان توجه همگان را به حوادث و رویدادهای ژرفی که در انتظار خاورمیانه بود جلب کرده بودند و سیاستمدارانی چون جرج بوش هم به فکر استقبال از این رویدادها برآمده بودند تا زیر لوای خاورمیانه بزرگ به هدایت مسیر رویدادها بپردازند. اما رویدادها نه در زمانی که جرج بوش مایل بود و نه بدان گونه که او تمنا میکرد از راه رسیدند و رژیمهای خودکامه را در خود فرو بردند. از قضا این حوادث تا حدی به نفع دشمن آمریکا در منطقه یعنی ایران جهت گرفتند اما به دلیل مردمیبودن این حوادث در مرحله کنونی، میزان این نفع فقط به اندازه ای میتوانست باشد که نظام سیاسی ایران جنبه مردمیمیداشت. آن هم به شرطی که دولت ایران از توان هدایت نسبی این رویدادها از طریق نفوذ معنوی برخوردار بود.
اما زمان بسیار کوتاه است. زیرا جوامعی که سالیان دراز زیر سلطه استبداد بوده و از خلاقیت فرومانده اند و به ویژه از فقدان فرهنگ و نهادهای دموکراتیک رنج میبرند، دوران سخت و پرپیچ و خمی را در پیش خواهند داشت. چنان که در کوتاه مدت دموکراسی واقعی همچنان ایده آلی آسمانی برای این مردمان باقی خواهد ماند، اما دموکراسی ظاهری با همه گرفتاریهایش فراخواهد رسید. در این دوران و با استفاده از نمای دموکراسی و آزادی، انواع بازیگران خارجی و منطقه ای به سراغ آنها خواهند رفت و انواع توطئهها را برای آنها طراحی خواهند نمود که ماحصل آن پیدایش مهرههای جدید سیاسی در داخل و ارتباط آنها با خارج خواهد بود. در این اوضاع و احوال قرار نیست کسی زمینه را برای ایران فراهم و اسباب نفوذ آن را تدارک ببیند. برعکس قاعدتا مهرههای جدید و ناشناخته باید اسباب مزاحمت و ناکامی بیشتر ایران را فراهم آورده و درگیریهای جدیدی برای آن طراحی کنند.
اگر فروپاشی شوروی مرزهای شمالی ایران را ناامن ساخت، بی شک ناآرامیهای خاورمیانه پیرامون منطقه ای را بر ایران تنگتر خواهد کرد. اتفاقا این بار حملات وارده بر ایران با جاذبههای جدیدی همراه بوده و از زاویه آزادی و دموکراسی و حقوق بشر تیرهای زیادی همزمان به کمان میرود تا از آن میان کدام یک کارگر افتد. بدتر از همه اینکه نظام سیاسی ایران هم قرار نیست با نظامهای نوین و به ظاهر دموکراتیکی که قرار است در خاورمیانه روی کار آیند مقایسه شود، بلکه آن را معادل رژیمهای قبل از انقلابات اخیر معرفی کرده و شایسته واژگونی نشان میدهند. از اظهارات مقامات آمریکا در طول چند ماه اخیر چنین برمیآید که حالا که تغییر رژیم از یک کشور و دو کشور گذشته بهتر آن است که کل منطقه را فراگیرد تا بتوان بر پایه یک سلسله رژیمهای جدید خاورمیانه جدیدی را طراحی کرد. زورش را بوش زد ولی محصولش را اوباما درو خواهد کرد.
اما این سیاست در جاهایی یکپارچگی خود را از دست میدهد. تنها جایی که آمریکائیها دولت را به سرکوب مردم تشویق میکنند همان جاهایی است که امکان بهره وری ایران بیشتر است مانند بحرین. به دنبال سفر گیتس به بحرین، لحن پادشاه بحرین در برابر معترضان تندتر و خشنتر شد و عربستان هم نیروهای نظامیتازه نفسی به آن کشور اعزام کرد. این گونه تخالفها در سیاست خارجی را ما بارها و بارها در تاریخ روابط بین الملل مشاهده کرده ایم. اکنون هم هرجا احتمال این وجود داشته باشد که پیروزی نسبی نصیب ایران شود به یکباره معادله عوض میشود. حالا در همه جا حق با مردم است بجز در بحرین.
اما استراتژی یک قدرت بزرگ مراحل مختلفی را در برمیگیرد. ای بسا در آینده نزدیک سیاست دیگری در پیش گیرند؛ ولی فعلا وضع چنین است. از طرف دیگر هیچ تضمینی وجود ندارد که برپایی یک نظام اسلامیدیگر در منطقه الزاما به سود ایران تمام شود. برای مثال به قدرت رسیدن اخوان المسلمون که ایران به جد خواهان آن است یا دست کم خود را مشتاق نشان میدهد، به طور یقین با سیاست وحدت اسلامی در ایران تعارض پیدا میکند. آنها جدا از اینکه شیعیان را رافضی میدانند، برای خود برنامهها و باورهایی دارند که با اعتقادات و سیاستهای ایرانیها به طور کل متفاوت است. حتی در عراق شیعه هم اگر آرامش برقرار شود، سیاستها متفاوت خواهد بود. از همه ناگوارتر اینکه میخواهند طوری وانمود کنند که داشتن رابطه با ایران برای دموکراسی نوپای همه این کشورها مضر و خطرناک است، به ویژه وقتی ما قادر نباشیم رفتار مناسبی با خودمان داشته باشیم. فرانسه زمانی تمام مستعمرات خود را به انگلستان باخت که در داخل مشغول جنگ قدرت بود و سیاستمداران به جای کوبیدن بر سر دشمن بر سر یکدیگر میکوبیدند. الآن اغلب اندیسها و نشانه به گونه ای است که اجازه نمیدهد ساده دلانه و خوش باورانه منتظر تحولات خاورمیانه باشیم. بلکه برعکس باز هم باید چشم براه تنگناها و ناگواریهای بیشتری باشیم.
نظر شما :