حافظ اسد يا بشار؛کداميک موفقترند؟
نویسنده خبر:
محمد ایرانی
گفتاری از محمد ایرانی سفیر سابق ایران در لبنان برای دیپلماسی ایرانی.
مقایسه سیاست خارجی سوریه در دوران حافظ اسد و بشار اسد
در یک مقایسه کلی این موضوع قابل درک است که وضعیت سوریه در دوران حافظ اسد بسیار متفاوت از دوران بشار اسد بود. در صحنه بین الملل این تفاوت وجود دارد که در دوران حافظ اسد در جهان جنگ سرد حاکم بود و سوریه نیز جزء اردوگاه سوسیالیسم محسوب میشد و به تبع آن از حمایتهای شوروی به عنوان ابرقدرت این اردوگاه نیز برخوردار بود.
شاخصه داخلی سوریه در آن دوران، یک نظام بسته اقتصادی و تمرکز بر قدرت نظامی و تجهیز ارتش و در خارج نیز روابط بسیار سرد با غرب و به خصوص آمریکا بود. بشار اسد در شرایطی به قدرت رسید که فروپاشی شوروی و نظام دوقطبی رخ داده بود و نظم نوین جهانی جایگزین توازن قدرت گذشته شده بود و جهان شاهد قدرتیابی هر چه بیشتر آمریکا بود.
بشار اسد که در رشته چشم پزشکی تحصیل کرده بود و در سال 2000 میلادی روی کار آمد در حقیقت متعلق به نسل جوان رهبران عرب است. هرچند حافظ اسد برای جانشینی فرزند بزرگتر خود «باسل اسد» برنامهریزی کرده بود، با این حال باسل اسد در سال 1994 در تصادفی در دمشق جان باخت. 6 سال فرصت خوبی بود تا بشار اسد فرزند دیگر او برای اداره کشور آماده شود. در واقع انتقال قدرت در سوریه در سال 2000 یک نقطه عطف در تاریخ سوریه محسوب میشود. کمتر کسی باور داشت که بشار جوان بتواند در مدت کوتاهی به جایگاه پدر در سوریه و در سطح بین الملل دست پیدا کند، ولی او با لیاقت و شایستگی که از خود نشان داد نه تنها به جایگاه پدرش دست یافت بلکه توانست جایگاه سوریه را در منطقه و خصوصا در بین کشورهای عربی ارتقاء دهد.
اولین اقدامی که بشار اسد پس از جانشینی پدرش انجام داد در راستای بهبود امور داخلی سوریه و به خصوص گشایش اقتصادی در این کشور بود. او بیشترین تلاش خود را صرف بهبودی وضعیت مردم کرد. او اجازه تاسیس بانک های خارجی و همچنین افتتاح بانکهای مختلف در این کشور را صادر کرد و به نوعی تنوع بانکی را در این کشور گسترش داد. او همچنین اجازه باز کردن حسابهای ارزی را به شهروندان سوری واگذار کرد و با این سیاستها تا حدودی وضعیت اقتصادی را بهبود بخشید.
به لحاظ سیاسی نیز او دو سال اول را به تثبیت حکومت جدید خود در سوریه مشغول بود. بعد از گذشت سالهای اولیه اسد نگاه خود را به بیرون مرزهای سوریه متوجه کرد و متولی توسعه نفوذ منطقهای سوریه شد. او نقشیابی بیشتر سوریه در منطقه به ویژه در پروندههای حساسی مثل لبنان، فلسطین و عراق را پیریزی کرد.
بشار اسد در شرایطی روی کار آمد که تحولاتی در منطقه رخ داده بود. او از یک سو تحت فشار غرب برای مسائل داخلی سوریه بود و از سوی دیگر تحت فشار بود که از حمایت از جریان هاى مقاومت مثل حزب الله و حماس و... دست بردارد. اتهام عمده سوریه در آن زمان و پس از حمله آمریکا به عراق، کمک به گروههای
عراقی خصوصا نیروهای بعث بود. با این حال بشار اسد در دهه بعد از 2000 این فشارها را متحمل شد و در خلال مدت کوتاهی نشان داد که از هوش سیاسی زیاد و ذکاوت زیادی برخودار است. البته باید اشاره کرد که در کنار او یک تیم مدیریتی هماهنگ و یکپارچهای وجود دارد و هیچ نشانهای از جدال سیاسی در داخل هیئت حاکمه سوریه دیده نمیشود و این تیم کاملا هماهنگ و در یک راستا عمل میکنند. علاوه بر این یکی از نکات موفقیت بشار اسد استفاده او از برگههای برنده موجود در سیاست خارجی این کشور است. یکی از این برگهها مسئله اشغال جولان و قطعنامههای 242 و 338 شورای امنیت برای بازگشت جولان به سوریه بود. او از این دو قطعنامه برای فشار به غرب و در جهت کسب حمایت از سیاستهای کشوری که بخش از خاک آن تحت اشغال اسرائیل قرار دارد، به خوبی استفاده کرده است.
برگ برنده دیگر سوریه، توافقی بود که قبل از 2000 با اسرائیلیها داشت و طی آن حافظ اسد تعهدی را از اسحاق رابین گرفته بود که به «وثیقه رابین» معروف شد و در واقع شاهکار دوره حافظ اسد محسوب میشود. در این توافق اسحاق رابین تعهد کرده بود که اسرائیل حاضر است به نزدیکی مرزهای 14 ژوئن 1967عقب نشینی کند.
سوریه این برگهها را در سیاست خارجی خود و در مواجهه با اسرائیل دارد و بشار اسد نیز تاکنون از این مواضع عقب نشینی نکرده است و تلاش کرده است که این برگهها را استفاده کند. علاوه بر این باید به این نکته اشاره کرد که از زمانی که بشار در راس ساختار سیاسی سوریه قرار گرفته است دو تحول عمده درحوزه سیاست خارجی اين کشور رخ داده است. یکی از آنها اشغال عراق و فروپاشی نظام بعث در این کشور است به ويژه این که صدام در اواخر دوره خود روابط زیادی را با سوریه برقرار کرده بود.
تحول دیگر، خروج نیروهای سوریه از لبنان بود که بعد از 30 سال در سال 2005، بعد از ترور رفیق حریری و صدور قطعنامه 1559 مجبوربه خروج از لبنان شدند. هر دوی این مسائل تهدیدات جدی برای سوریه محسوب میشدند.
بشار اسد توانست این دو بحران بزرگ را با درایت سپری کند. نوع برخورد سوریه با این مسائل تهدیدآمیز برخوردی همراه با متانت و بدون شتابزدگی بود. هیئت حاکمه سوریه با دقت این تهدیدات علیه این کشور را مورد ارزیابی قرار دادند و بدون پرهیز از شتابزدگی این تهدیدات را به فرصت برای این کشور تبدیل کردند. به واسطه این سیاستها، در حال حاضر سوریه از دست داشتن در ترور رفیق حریری تبرئه شده است و نقشش در لبنان به تدریج اعاده شده است. در مسائل عراق نیز این کشور نقش ویژهای پیدا کرده است و شاهد هستیم که این کشور در این موضوع طرف مشورت هم کشورهای دیگر و هم مقامات عراقی قرار میگیرد.
در حال حاضر سوریها از انزوا خارج شدهاند. کشورهای مهم جهان و کشورهای منطقه نقش این کشور در مسائل منطقه را لحاظ میکنند. ما شاهد هستیم که باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا و نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه و مقامات کشورهای مهم عربی مثل عربستان سعودی مدام به طور مستقیم با مقامات سوریه در تماس هستند و و روابط خود را با بشار اسد تتنظیم میکنند.
به نظر میرسد این تلاشهای بشار اسد موجب رشد چشمگیر نقش سوريه در منطقه شده است، در عین حالی که مواضع اصولی خود را نیز به نوعی حفظ کردهاند. یعنی در واقع حمایت از جریان مقاومت و عدم کرنش در مقابل خواستههای غرب و اسرائیل همگی دست به دست هم داده است که بشار اسد به یک سیاستمدار قابل در عرصه خاورمیانه تبدیل شود. به همین دلیل میبینیم که در نظرسنجی که در 2009 دانشگاه مریلند آمریکا در جهان عرب انجام داد، بشار اسد در راس محبوبترین سران عرب قرار گرفت. اینها نکات مهمی است که نشان دهنده این است سوریه در حال حاضر و در دوران بشار اسد نه تنها توانسته است بحرانها و فشارهای جهانی و منطقهای را پشت سر بگذارد بلکه در فضای خارج از فضای دو قطبی و در زمانی که آمریکا تلاش میکند جهان را تحت کنترل خود در آورد، توانسته است جایگاه بهتری را در منطقه و جهان نسبت به دوران حافظ اسد به دست بیاورد.
نظر شما :