امریکا یاید ایران را بهعنوان یک شریک برابر بپذیرد
نویسنده خبر:
سید محمد صادق خرازی
یادداشتی از سیدصادق خرازی
درک وضعیت موجود و بررسی چالش ها و فرصت هایی که امروز با آنان مواجه هستیم، بدون نگاه به گذشته امکان پذیر نیست.
سه دهه از قطع روابط سیاسی میان ایران و امریکا می گذرد.طی این مدت روابط دو کشور طیف وسیعی از تحولات، از همکاری تا رویارویی را پشت سر گذاشته است. به نظر نمی رسد ادامه وضع موجود، تأمین کننده منافع و امنیت ملی هر دو طرف باشد.
تعارضات و پیچیدگی های در روابط دو کشور، درک واقعیت ها را مشکل ساخته است.وجود تعارض در رفتار دو کشورطبیعی است چراکه بازیگران سیاسی دائماً با پشتوانه ایدئولوژیک با تغییر شرائط و توازن قدرت میان عوامل تاثیرگذار،صحنه بازی را تغییر می دهند. اما موارد همکاری میان دو کشور نشان می دهد که برای دو طرف منافع ملی بر هر چیز دیگر اولویت دارد.
رفتار دو کشور در عین پیچیدگی ها توان تغییر پذیری را دارند.اگر دو طرف به طور مؤثر وارد تعاملات با یکدیگر شوند، می توانند بر فشار یکدیگر تاثیر بگذارند.سئوال این است که چرا تجارب و فرضیات فوق صورت نپذیرفته اند؟چه عناصری مانع درک دقیق و منطقی دو طرف شده است؟
استراتژی نئوکان ها در قبال ایران و منطقه دیوار اعتماد سازی را فرو ریخت. اکنون فرصت مغتنم برای پرزیدنت باراک اوباما پدید آمده است تا هم سیاست آمریکا در قبال ایران تغییر کند و هم ادبیات و زبان گفت و گو آزار دهنده نباشد.تمایل به همکاری در دو طرف به وضوح دیده می شود.امنیت در عراق و حمایت از دولت این کشور، سرکوب جریان رادیکال و تروریزم در افغانستان، حساسیت روی کانون های پرورش تروریزم در منطقه به ویژه پاکستان و برخی از کشورهای عرب منطقه، مبارزه با تولید و توزیع مواد مخدر، سرکوب تروریزم می تواند عناصر همکاری دو طرف را شکل دهند.
ولی اینک در ایران آمادگی همکاری بدون ما به ازاء وجود ندارد. به دلیل تجارب گذشته در عراق و افغانستان این است و بدون داشتن یک بسته grand bargainسرخوردگی به وضوح دیده می شود. نیاز دو کشور به یک
دستیابی به توافق مشکل خواهد شد. همه باور دارند که اعتبار امریکا در نتیجه حوادث رخ داده شده در افغانستان-عراق و حمایت از توتالیتاریزم زیر سئوال رفته است.امریکا برای اعاده اعتبار جهانی خود چاره ای جز نشان دادن جهت گیری های مثبت جدید ندارد.اگر امریکا بتواند سیاست جدیدی فارغ از فشارهای مالی لابی های عربی-اسرائیلی در قبال ایران اتخاذ کند این فرصت وجود دارد که همه مسائل را روی میز گذاشته و با منطق و مذاکره حل نماید.
در ایران سیاست خارجی بر خلاف سیاست داخلی، متمرکز است. طبق قانون اساسی بالاترین شخصیت تصمیم گیر و تصمیم ساز رهبری عالی ایران است که دارای نفوذ و قدرت بالایی است و توان حل و فصل منطقی و عادلانه همه مسائل را دارد.
نقش منطقه ایران، نقوذ گسترده ایران در دنیای اسلام قابل کتمان نیست. در این شرائط بهتر است دو طرف مشکلات خود را حل و فصل نمایند. ایران امروز آمادگی همکاری و کمک به خط اعتدال را دارد. مذاکره مستقیم امکان حل و فصل مسائل را بوجود خواهد آورد. بایست از مسائل حاشیه ای گذشت و به اصل مساله پرداخت. امنیت انرژی منطقه، امنیت وروند آرامش در عراق، امنیت در افغانستان و سرکوب الفاعده و طالبان و روش های مبارزه با تروریزم در منطقه، در سایه همکاری دو کشور عملی خواهد شد.
آمریکا زمانی می تواند در برابر فرسایش نیروهای خود در منطقه مؤثر باشد که واقعیت ها و بازیگران صحنه سیاسی خاورمیانه را بهتر بشناسد؛ نه اینکه بصورت سنتی بر روی فشارها و لابی ها، منافع خود را پایه گذاری کند، تثبیت جایگاه امریکا در تقابل با ایران نیست بلکه در همکاری با ایران جست و جو می شود.
ضرورت مکانیزم امنیتی چند جانبه با حضور کشورهای ذینفع در منطقه از اهمیت ویژه برخوردار است.
مواضع اوباما و پیام های آشکار و پنهان وی از یکسال قبل از موفقیت در امریکا تا هفته جاری نتوانسته است برای طرف ایرانی تعیین کننده باشد. آنچه در هفته گذشته در اجلاس امنیتی مونیخ توسط جو بایدن مطرح شد تا حدی بازتاب منفی در ایران داشت. تاکید مجدد واژه ها(سیاست چماق و هویج) باعث دلخوری ایران گشت و مایوس کننده بود. یارگیری در سطح بین المللی علیه ایران همزمان با مذاکره ، تاکید بر سیاست های دولت بوش با ادبیات جدید تلقی می شود.
-ایرانی ها به دنبال اقدام عملی برای نشان دادن حسن نیت آمریکائیها هستند که کارگشا باشد.
-ایرانی ها اینکه آمریکا نه تنها بر اساس مفاد قرار داد الجزایر در امور داخلی ایران فعالیت نمی کند، بلکه قرارequal footingاساس رابطه اش با ایران حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بر اساس اصل برابری
گیرد را مثبت تلقی خواهند کرد.
-عذرخواهی که توسط مادلین آلبرایت وزیر خارجه دولت دوم کلینتون صورت گرفت، می تواند موثر باشد.
آمریکا و ایران بایست در یک نکته در رابطه با سیاست برد-برد به درک مشترک با هم برسند.نه اینکه بخود به دلیل نگاه ایدئولوژیک از سیاست برد و باخت نام ببرند!
بکارگیری واژه های آزار دهنده که مغایر با هویت ملی ایرانیان ومحدود کننده و تهدید کننده باشد دیوار بی اعتمادی را بلند تر می نماید. ایران و امریکا می توانند در آینده نه چندان دور به اولویت اول و همکار منطقه ای مبدل شوند البته اگر لابی های مستقر در واشنگتن، اعراب، روسیه، اروپا و اسرائیل روی خود را برگردانند و فشار مزاحمت گونه ای را در پیش نگیرند.
آمریکائیها بایست بسیار مراقب انتخاب نماینده ویژه خود در امور ایران باشند. آنها بایست وارد مذاکره
)باشند.Dialoge)با ایران شوند.نه اینکه به دنبال گفت و گو(negotiation(
شکل دادن به رویکرد منعطف تر با سیاست های جدید واقع بینانه می تواند توجه رهبری ایران را به خود جلب نماید. تجربه گذشته تغییر لحن برای ایرانیان کافی نیست بلکه آنها به دنبال سیاست جدید آمریکا هستند که بتوانند پس از سی سال افکار عمومی و حتی دل و قلب آنها را توجیه کند. ایران باور دارد که قدرت بزرگ منطقه است. و دارای موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک می باشد و هزینه های بسیاری نیز برای این قدرت بودن و قدرت ماندن کرده است.
درک این واقعیت ها می تواند تاثیر گذار باشد.
نظر شما :