/ویژه نامه نوروزی دیپلماسی ایرانی/

سال 90 سال انقلاب و جنگ

۱۷ فروردین ۱۳۹۰ | ۱۵:۰۴ کد : ۱۰۸۷۵ اخبار اصلی
گفتارى از محمد على مهتدى، کارشناس مسائل خاورميانه براى ديپلماسى ايرانى درباره تحولات سال 89 و پيش‌بينى تحولات سال 90
سال 90 سال انقلاب و جنگ

ديپلماسى ايرانى: ما در شرايطى هستيم که تحولات در منطقه خيلى سريع رخ مى دهد و همه را هم غافل‌گير مى‌کند. تا دو ماه پيش هيچ کس احتمال نمى‌داد که وضعيتى که اکنون در منطقه حاکم است پديد آيد. تحولاتى که در شمال آفريقا رخ داده، انقلابى که در تونس و بعد در مصر پديد آمد و بعد به ديگر کشورهاى عرب منتقل شده بسيار سريع بوده و همه را هم غافلگير کرده است. در حالى که در گذشته تحولات خيلى بطيع، کند و قابل پيش‌بينى بود و براى بازيگران حتى قابل مديريت بود. اما ما الآن در برابر يک وضعيت بسيار سريع و پيچيده‌اى در منطقه قرار گرفته‌ايم. اين انقلاب‌ها رخ داده و همه معادلات و پيش‌بينى‌ها و محاسباتى که قدرت‌هاى منطقه‌اى و بين‌المللى داشته‌اند همه آنها دچار تغيير شده يا در برابر علامت سئوال قرار گرفته است.

به نظرم اگر بخواهيم به سال گذشته بنگيريم، مهمترين تحول همين وقايعى است که رخ داده است. وقايعى که در ماه ژانويه و فوريه يا بهمن و اسفند رخ داده و اگر بخواهيم نگاهى به شکل آينده‌نگرى به آينده داشته باشيم قاعدتا بايد در پرتو همين تحولات باشد.

آنچه مسلم است ايالات متحده امريکا که هميشه مهمترين بازيگر بين‌المللى در منطقه بوده به شدت تضعيف شده است. در مقابل به دليل پيروزهايى که محور مقاومت در منطقه داشته يعنى ايران و سوريه و لبنان و حماس در فلسطين اين محور تقويت شده است.

از سوى ديگر زنجيره‌ هم‌پيمانى امريکا در منطقه فروپاشيده‌اند. اين زنجيره زنجيره‌اى به هم پيوسته و قابل اعتماد نيست. بنابر اين مى‌بينيم که يک بازيگر جديد پس از ده‌ها سال وارد صحنه شده: ملت‌ها. تا به حال کسى آنها را به عنوان بازيگر موثر قبول نداشت ولى حالا همه آنها را پذيرفته‌اند و ما شاهديم که امريکا کاملا تضعيف شده و تحت الشعاع اين بازيگر جديد قرار گرفته است.

ضمن اين که ما تحولاتى را نيز در سطح بين‌المللى به خصوص در زمينه رسانه‌اى و ارتباطات که البته در سطح جهانى است، شاهديم. نقشى که اينترنت و شبکه‌هاى اجتماعى مثل فيسبوک و تويتر و امثال اينها براى ارتباط بين ملت‌ها و براى هدف‌سازى و تصميم‌سازى و پس از آن اجرا در صحنه بازى مى‌کنند. اين تحولاتى است که ما در آخرين روزهاى سال 1389 شاهد آن هستيم.

در عين حال نقش امريکا تضعيف شده و اکنون محافل امريکايى سرگرم انديشيدن و برنامه‌ريزى براى بازتعريف نقش خودشان هستند. استراتژى امريکا هميشه مبتنى بر دو عامل نفت و امنيت اسرائيل بوده است. در گذشته در محور امريکا رژيم‌هاى عربى که براى آن فعاليت مى‌کردند در واقع اهرم فعاليت‌هاى استراتژيک آن محسوب مى‌شدند. هم در زمينه ارسال نفت ارزان به غرب و برآوردن نيازهاى اقتصاد غرب در مورد تامين انرژى و هم حفظ امنيت اسرائيل.

ما در آينده شاهد اين حقيقت خواهيم بود که مردم صاحب چه نقشى خواهند بود و تا کجا پيش خواهند رفت و چه موانعى در برابر اين نقش وجود دارد و آيا قادر خواهند بود که اين موانع را بر دارند يا اين که قدرت‌هاى خارجى و منطقه‌اى در راس آنها اروپا، امريکا و اسرائيل خواهند توانست با شگردهايى که به کار خواهند برد، نقش ملت‌ها را خنثى يا کم‌رنگ کنند يا در جهت منافع خودشان جهت بدهند؟ در حال حاضر ما شاهد پيروزى‌هاى زيادى توسط ملت‌ها هستيم و فروپاشى رژيم‌ها يک به يک در حال انجام است.

آنچه مسلم است با توجه به تحولاتى که رخ داده به هيچ عنوان نمى‌توان زمان را به عقب برگرداند و احياى مجدد شرايط قبل از اين تحولات عميق امکان‌ناپذير است، ملت‌ها حرف آخر را مى‌زنند و مصمم هستند که تا رسيدن به هدفشان پيش بروند. به خصوص اين که بسيارى از مفاهيم عوض شده و بسيارى از معادلات فروپاشيده و مهمتر از همه ديوار ترس در مقابل ملت‌ها ريخته به خصوص در مصر و امکان بازگرداندن وضعيت سابق به هيچ عنوان نه در سال آينده و نه در سال‌هاى بعد از آن وجود ندارد. هر چقدر هم بنا باشد از ابزار سرکوب استفاده شود چنين بازگشتى امکان‌پذير نيست.

نگاهى به آينده

براى پيش‌بينى سال آينده مهمترين نکته اين است که چه ميزان ملت‌ها خواهند توانست اين روند را ادامه دهند. در بسيارى از کشورها رژيم‌ها فروپاشيده‌اند اما هنوز يک رژيم مردمى سر کار نيامده است. طبيعى است که تخريب و ويران کردن يک رژيم و ساختار بسيار آسان‌تر از ساخت يک نظام جديد است و بزرگترين چالش نيز در همين جا است. در سال آينده اين بزرگترين چالش در منطقه خاورميانه و جهان عرب خواهد بود. البته نبايستى خوش باور باشيم و انتظار داشته باشيم که امريکايى‌ها و غربى‌ها و اروپايى‌ها تسليم شرايط جديد شوند. گرچه در ظاهر طرفدارى از ملت‌ها، دموکرسى و حقوق بشر را اعلام مى‌کنند اما کسى شکى ندارد که اين مواضعشان منافقانه است و آنها در نهايت به دنبال منافع خود هستند و برنامه‌ريزى مى‌کنند که چگونه مى‌توان بر روى اين موج يا امواج سوار شوند و در جهت منافع خودشان آنها را جهت دهند. يکى از ابزار آنها اين است که نخبگانى را در اين کشورها بر سر کار بياورند که آنها در آينده بتوانند در چارچوب منافع امريکا عمل بکنند. چه در تونس و چه در مصر اگر چه در اين ميان مصر از همه مهمتر است. يعنى هر سرنوشتى که انقلاب مصر داشته باشد بر روى باقى کشورها تاثير خواهد گذاشت و لذا ما در سال آينده بايستى بيشترين تمرکز را بر روى پيگيرى انقلاب مصر داشته باشيم. اين نکته‌اى است که امريکايى‌ها دنبال مى‌کنند. مسئله تخريب داخلى و ايجاد اختلاف و ضد و خوردهاى داخلى که ما شبيه آن را اندکى پيش ميان قبطى‌ها و مسلمانان در مصر شاهد بوديم نيز وجود دارد.

در هر انقلابى وقتى رژيم‌ها پيروز و رژيم‌هاى قبلى ساقط مى‌شوند بازماندگان آن رژيم که حاضر نيستند به اين سادگى وضعيت جديدى را بپذيرند و همچنان خواب وضعيت قبلى را مى‌بينند با همه قوا تلاش خواهند کرد که تخريب کنند و مانعى براى پيشرفت انقلابيون ايجاد کنند. ما در انقلاب اسلامى ايران در سال 1357 همين مسئله را داشتيم که بازماندگان ساواک و ضد انقلاب چقدر عليه نظام فعاليت کردند. همه جا ضد انقلاب وجود دارد، هم در تونس هم در مصر و هم جاهاى ديگر. حال پرسش اين است که اين ضد انقلاب‌ها آيا امکان تخريب را خواهند داشت؟ البته پيش‌بينى مى‌شود که با وحدتى که ميان ملت‌ها است و با شفافيتى که در هدف‌ها وجود دارد به طور حتم عمليات تخريبى آنها خنثى خواهد شد. اما دخالت امريکا نيز بسيار مهم است. آنها به راه‌هاى مختلف عمل خواهند کرد.

آنچه نگران کنده است اين است که امريکايى‌ها در دوره بوش نظريه‌اى به نام هرج و مرج خلاق را در مورد خاورميانه مطرح کردند. آنها مى‌گفتند که اين خاورميانه با اين مرزهاى سياسى نتيجه پيروزى بريتانياى کبير و فرانسه در آن زمان و قبل از جنگ‌هاى جهانى است و حالا امريکا پيروز شده است. به خصوص پس از فروپاشى شوروى که خود را پيروز جنگ سرد مى‌داند، از اين رو حق خود مى‌داند که مهندسى جديدى را در خاورميانه انجام دهد. اين مهندسى جديد با توجه به منافع اسرائيل تجزيه منطقه به مينى کشورها يا کشورهاى کوچک بر اساس تقسيمات فرقه‌اى است. شبيه آنچه اکنون در عراق يا سودان شاهديم. چه بسا آنها بخواهند که همين وضعيت را در ليبى نيز به وجود بياورند. ليبى شرقى و ليبى غربى يا يمن شمالى و يمن جنوبى يعنى همان تجزيه. حفظ علل کش‌مکش نيز مطرح است با اين هدف که اين مينى کشورها يا کشورهاى کوچکى که ايجاد مى‌شوند، مرتب با يکديگر در حال ستيز باشند و دائم تضعيف بشوند تا اسرائيل بتواند به عنوان يک کشور مقتدر در منطقه امنيت خود را حفظ کند و تهديدى نباشد. من از اين بيم دارم که امريکايى‌ها بخواهند از اين وضعيت استفاده کنند. موقعيت ليبى را ما اکنون شاهديم و چه بسا در يمن هم همان نمونه را بخواهند پياده کنند. يعنى به جايى اين که به خواسته ملت‌ها تن دهند به طورى که در تونس و مصر اتفاق افتاد، اين کش‌مکش را ادامه بدهند و بعد به تجزيه و نوعى هرج و مرج کشيده شود و مانع شوند که يک دولت مردمى و دموکرايتک به روى کار بيايد که پاسخگوى نيازها و آرمان‌هاى ملت‌ها باشد. در طرف مقابل هم تصميم ملت‌ها براى دولت‌ها براى دولت‌سازى و دموکراسى وجود دارد که بايد ديد اين کش‌مکش در سال آينده به کجا مى‌انجامد. ضمن اين که اميدواريم که ملت‌ها با ديد باز و هوشيارى متوجه اين وضعيت باشند.

در مورد مسئله فلسطين اين انقلاب‌ها بسيار به سود مردم فلسطين خواهد بود. ما مى‌دانيم که دولت مصر و دولت حسنى مبارک کاملا در مشت امريکا بود و تمامى تلاش‌هايش عليه ملت فلسطين بود. از جمله محاصره غزه، تجزيه ملت فلسطين و به طور خلاصه هم‌دستى با اسرائيل و امريکا براى ممانعت از اين که ملت فلسطين بتواند به حقوق خودش دست يابد. با حذف اين عامل طبيعتا الان ما شاهديم که گذرگاه رفح عملا باز شده و محاصره غزه به شکل سابق وجود ندارد.

در اين ميان عده‌اى خواستار وحدت بين ملت فلسطين و آشتى فتح و حماس هستند. طبيعتا با عده‌اى که به مزدورى اسرائيل و گرفتن حقوق از اين رژيم به اسم مسئولان فلسطينى عادت کرده‌اند، نمى‌توان آشتى کرد. حالا اگر افراد شريفى در داخل فتح باشند که اينها با حماس آشتى کنند و بتوانند يک برنامه يا استراتژى مشترک براى فلسطين تدوين کنند و همه گروه‌ها بر اساس آن استراتژى عمل کنند مى‌تواند بسيار مطلوب و آرمان‌گونه باشد. اگر چنين چيزى حاصل نشود و امريکا و متحدانش به حقوق ملت فلسطين توجه نکنند ما بايد انتظار داشته باشيم که در سال آينده يک انتفاضه سومى آغاز شود. اسرائيلى‌ها نيز از اين انتفاضه سوم بيم دارند. چرا که مقابله با انتفاضه مردمى و قيام مردمى بسيار سخت است و تا همين جا چهره اسرائيل در افکار عمومى غرب به شدت مخدوش شده و اگر بخواهد با انقلاب‌هايى که در کشورهاى عرب رخ داده بخواهد همان روش سرکوب را در مقابل يک انتفاضه از سوى مردم فلسطين برخورد کند، طبيعتا مردم جهان اين را نخواهند پذيرفت از اين رو اسرائيلى‌ها بسيار نگران الين مسئله هستند.

وضعيتى که ما در خليج فارس مى‌بينيم و در بحرين به خصوص و ورود نيروهاى عربستان و امارات به داخل بحرين که براى سرکوب مردم بى‌دفاع وارد اين کشور شده‌اند، مردمى که با دست خالى به ديکتاتورى اعتراض دارند و حقوقشان را مى‌خواهند و خواستار اصلاحات هستند، طبيعتا اگر بخواهند قتل عام راه بيندازند و مردم را سرکوب کنند جمهورى اسلامى ايران هم نمى‌تواند نظاره‌گر باشد و طبيعتا در وظيفه ملى و شرعى خودش در حمايت از اين ستم‌ديدگان عمل خواهد کرد. در بحرين امريکا نيز حضور دارد، مرکز ناوگان پنجم امريکا در آنجا است. در اين جا يک نقطه بحرانى به وجود مى‌آيد که ممکن است شکننده نظامى به خودش بگيرد که اين وضعيت مى‌تواند تا لبنان و فلسطين اشغالى نيز ادامه داشته باشد. تهديدهايى که رژيم صهيونيستى مرتب عليه مقاومت اسلامى در لبنان صورت مى‌دهد. اين احتمال وجود دارد که اگر امريکايى‌ها نتوانند راه حل‌هايى براى حفظ منافع خودشان و امنيت اسرائيل پيدا کنند و اگر اسرائيل خودش را در موقعيتى ببيند که نابودى خودش را ولو به شکل تدريجى محرض بداند، بعيد نيست که سياست فرار به جلو را در پيش بگيرد و دست به يک ماجراجويى‌هايى بزند. از اين رو احتمال چنين ماجراجويى‌هايى در شرق مديترانه و در منطقه خليج فارس را بايد براى سال آينده در نظر داشت.

حال بايد ديد که بازيگران به چه سمتى پيش مى‌روند. در هر حال تحولات خيلى سريع رخ مى‌دهد و بازيگران جديدى در صحنه وجود دارند. طبيعتا پيش‌بينى دقيق آن چه رخ خواهد داد غير ممکن است اما با همين شواهد تصور من اين است که مى‌شود تصويرى از وضعيت کنونى و آينده ادامه وضعيت کنونى در دست داشته باشيم و عوامل موثر در اين صحنه را پيگيرى کنيم.  


نظر شما :