حمله نظامی ‌به لیبی؛ از احتمال تا واقعیت

۱۴ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۹:۰۷ کد : ۱۰۵۷۲ آسیا و آفریقا
گفت‌وگوى ديپلماسى ايرانى با جاويد قربان اوغلى مدیر کل سابق دفتر آفریقای وزارت خارجه

ديپلماسى ايرانى: قطعنامه صادره شورای امنیت درباره وضعیت لیبی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

وسعت کشتار‌ها و حجم حملات وحشیانه ای که از طرف رژیم قذافی و ارتش او علیه مردم به کار گرفته شده، به گونه ای افکار عمومی ‌مردم جهان را تحت تاثیر خود قرار داد که شورای امنیت سازمان ملل به عنوان نهاد حافظ صلح و امنیت بین المللی، به فوریت قطعنامه 1970 را با اجماع تصویب کرد. نکته مهم در تصویب این قطعنامه این بود که علی‌رغم روابط استراتژیک همچنین ارتباطات گسترده اقتصادی لیبی با کشورهایی مانند روسیه و چین و بسیاری از کشورهای اروپایی، هیچ‌یک از اعضای شورای امنیت اعم از دائم و غیر دائم به این قطعنامه حتی رای ممتنع ندادند و این قطعنامه با اجماع به تصویب رسید.

به نظر متن این اجماع جهانی ناشی از حجم و وسعت کشتارهایی بود که توسط دولت و ارتش و طرفداران قذافی که گفته می‌شود تعداد زیادی مزدوران خارجی هم در بین آن‌ها دیده می‌شوند، صورت می‌گیرد. نوع سلاح‌هایی که علیه مردم به کار گرفته شده هم در جای خود قابل توجه است. قذافی در سرکوب مردم از کلیه امکانات نظامی ‌و تجهیزات جنگ‌های تمام عیار علیه مردم خود استفاده می‌کند.

یکی از نکات مهم درباره قطعنامه شورای امنیت تصویب آن در چارچوب ماده چهل و یک فصل هفتم منشور سازمان ملل است که ناظر به تهدید صلح و امنیت بین المللی است. به نظر من دلیل این که شورای امنیت بدون رجوع به مواد دیگر این فصل، وارد بند 41 شده و این اقدامات بسیار سختگیرانه را در قطعنامه گنجانده این است که نقض گسترده حقوق بشر و جنایت علیه مردم در لیبی در حال وقوع است. در چنین شرایطی اعضای شورای امنیت به این نتیجه رسیدند که جهان نیازمند اقدامی‌ عاجل است.

این قطعنامه و اقدامات سختگیرانه مندرج در آن، از حکومت لیبی خواسته است که اجازه دهد ناظران حقوق بشر به این کشور سفر کنند، جنایات علیه بشریت او را به دادستان کل دادگاه بین المللی ارجاع داده اند، همچنین اقدامات دیگری مثل تحریم نظامی، منع رفت و آمد مقامات دیگر کشورها از و به لیبی و یا بازرسی تمام محموله‌هایی که به لیبی ارسال می‌شود، همگی نشان دهنده این است که تصویب این قطعنامه ناشی از یک نگرانی بسیار عمیق جامعه جهانی نسبت به اتفاقات و رویداد‌هایی است که در لیبی در حال وقوع است.

آیا ممکن است این اقدامات به تغییر رفتار قذافی منجر شود؟

خیر؛ این اقدامات باعث نخواهد شد که آقای قذافی دست از این کشتار‌های وحشیانه بردارد. علت آن هم واضح است. آقای قذافی لیبی را با خودش می‌خواهد. همانطور که در سخنرانی خود با حالتی متوهمانه اعلام کرد همه مردم لیبی مرا دوست دارند و اگر قذافی بداند که یک نفر در لیبی او را دوست ندارد، شایسته مرگ است. توهم، خود بزرگ بینی و نخوتی که در آقای قذافی است و واقعا فکر می‌کند که مصلحی است که ناجی لیبی است، علی رغم چهل و دو سال حکومت مستبدانه ای که در این کشور داشته است، باعث خواهد شد که قذافی دست از کشتار مردم برندارد. به نظر من لیبی به سمت یک جنگ گسترده داخلی خواهد رفت و این می‌تواند مقدمه ای برای دخالت نیروهای خارجی در این کشور به عنوان حمایت از یک ملت باشد. البته هنوز شرایط لیبی به این مرحله نرسیده است اما امکان دارد چنین وضعیتی به وجود آید.

اعتراضات مردم لیبی به دولت این کشور در حال حاضر در چه مرحله ای است؟

من فکر می‌کنم الان شاهد یک جنگ داخلی در لیبی هستیم. در یک طرف کسانی که دست به اعتراض و شورش علیه رژیم قذافی زده و تعدادی از شهرها را در اختیار خود دارند و دولت انتقالی تشکیل داده اند. گفته می‌شود وزیر کشور مستعفی لیبی در راس دولت انتقالی است. در طرف دیگر هم آقای قذافی و قسمتی از ارتش که به او وفادار مانده است و مزدوران خارجی که از کشورهای افریقایی آورده موجب شده که ما شاهد صحنه‌های فجیعی از جنگ داخلی با استفاده از تمام سلاح‌ها هستیم. با این تفاوت که در یک طرف مردمند که سلاح‌های سبک در اختیار دارند و در طرف دیگر ارتش تا بن دندان مسلح قذافی است که انبار تسلیحات شرقی و غربی را در اختیار دارد.

با توجه به زمزمه‌های حمله نظامی ‌به لیبی، اقدام نظامی ‌علیه این کشور را چقدر محتمل می‌دانید؟

درباره امکان حمله نظامی ‌باید گفت که علی‌رغم این که خانم کلینتون گفت همه گزینه‌ها در مورد لیبی روی میز است، من فکر می‌کنم گزینه حمله نظامی ‌فعلا مطرح نیست.

اولا امریکا و متحدانش در شورای امنیت قطعنامه 1970 را تصویب کرده اند. آنان منتظر خواهند بود تاثیرات این قطعنامه را ببینند که چه قدر می‌تواند قذافی را سرجای خود بنشاند یا به استعفای او منجر شود یا به گونه ای از کشور خارج شود.

علت دوم این است که حمله نظامی ‌نیازمند اجماع و تصویب قطعنامه دیگری در ذیل بند 42 فصل هفتم منشور در شورای امنیت است که مجوز حمله نظامی ‌را صادر می‌کند. ملاحظه کردید که اتحادیه عرب با حمله نظامی ‌مخالفت کرد. تصور می‌کنم حتی برخی کشورهایی که به قطعنامه 1970 رای دادند به همین سهولت به قطعنامه دیگری که متضمن حمله نظامی ‌باشد رای نخواهند داد. مضافا اینکه تصویب هر قطعنامه جدید نیازمند رایزنی‌های گسترده سیاسی و طی مقدماتی است که مدتی به طول می‌انجامد. کشورهایی مثل روسیه، چین و دیگران تا این حد اقدام علیه لیبی را قبول کرده اند اما معلوم نیست که برای حمله نظامی ‌علیه لیبی هم رای موافق دهند. کافی است یکی از این کشورها مخالفت کند. به نظر من الان غربی‌ها در صدد این خواهند بود که با محکم تر کردن فشار‌ها قذافی را مجبور به عقب نشینی کنند.

البته سناریو‌های دیگری هم مطرح است. مثلا ممکن است ترور قذافی در برنامه باشد. این کار ممکن است با تجهیزات پیشرفته الکترونیکی که در حال حاضر وجود دارد صورت گیرد. حذف فیزیکی قذافی همچنین می‌تواند توسط یکی از محافظین او انجام شود.

علت دیگر در صعوبت انتخاب گزینه حمله در این مرحله این است که مداخله نظامی ‌این است که ممکن است جو عمومی ‌خیزش‌های مردمی‌ در کشورهای عربی علیه حکومت‌های دیکتاتور را تحت تاثیر قرار دهد. غربی‌ها کاملا به این نکته آگاهی دارند. اگر مداخله نظامی ‌برای سرنگونی آقای قذافی باشد، هرچند ممکن است برای افکار عمومی ‌قابل پذیرش باشد ولی با توجه به شرایط جغرافیایی لیبی این کار آسانی نخواهد بود.اما اگر مداخله برای اشغال این کشور صورت بگیرد، به نظر من سناریو به طور کلی متفاوت خواهد شد و ممکن است واکنش‌های منفی نسبت به آن شائبه جنگ برای نفت را دامن زند. علاوه بر این ممکن است چنین اقدامی ‌تا حدی به قذافی مشروعیت دفاع از سرزمین بدهد و این باعث شود که ما شاهد یک جنگ فرسایشی مانند سومالی در لیبی شویم و این چیزی است که نه امریکایی‌ها و نه غربی‌ها آن را نمی‌خواهند.

به نظر من این موارد از ملاحظات اصلی کشورهای غربی در هر نوع حمله نظامی ‌به لیبی خواهد بود. بنابراین گزینه اشغال لیبی تقریبا منتفی است مگر این که مسئله نفت به عنوان یک محور اصلی در تصمیمات غربی‌ها باعث چنین اقدامی‌شود. همانطور که گفتم به این نکته هم توجه کرد که لیبی سرزمین وسیعی است و به جز نوار شمالی این کشور که حدود 85 درصد مردم این کشور را در خود جای داده، بقیه سرزمین صحرای وسیعی است که جنگیدن برای غربیها در این مناطق بسیار سخت خواهد بود.

بحث تعیین محدوده ممنوعیت پروازی تا چه حد قابلیت اجرا دارد و چقدر می‌تواند موثر باشد؟

یکی دیگر از مسائلی که در کنار گزینه‌های دیگر مطرح شده است بحث ممنوعیت پرواز بر فراز لیبی است. امریکایی‌ها و غربی‌ها و به طور مشخص ناتو توانایی این را دارند که در صورت اجرای ممنوعیت پرواز بر فراز لیبی، هرگونه تخلف و پرواز هواپیماهای نظامی ‌را هدف قرار دهند. با توجه به این که رژیم قذافی از هلی کوپترها و هواپیماهای جنگی برای سرکوب مردم استفاده می‌کند، این اقدام می‌تواند تا حدی میزان تلفات را کاهش دهد.فکر می‌کنم اتحادیه عرب هم با این گزینه موافقت کرده است.

در صورتی که شورای امنیت رای به حمله نظامی ‌به لیبی دهد، این حملات چگونه خواهد بود؟

در صورتی که شورای امنیت قطعنامه دیگری را برای حمله به لیبی صادر کند، به نظر من حملات به گونه ای هدف دار برای از بین بردن تاسیسات نظامی ‌و نیروهای مهاجم قذافی خواهد بود و نه اشغال این کشور.

در صورتی که حمله نظامی ‌برای برکناری قذافی صورت بگیرد، آیا ممکن است مانند کشورهای دیگری مانند عراق، زمینه برای حضور طولانی مدت نیروهای خارجی در این کشور فراهم شود؟ آیا منافع اقتصادی و استراتژیک حضور در لیبی می‌تواند انگیزه ای برای این حمله باشد؟

به نظر می‌رسد هم شرایط بین المللی با زمانیکه عراق اشغال شد تفاوت کرده و شرایط لیبی با دیگر کشورها متفاوت است .حتی متفاوت از مصر،تونس و ...قس علیهذا.

نکته اول درباه لیبی این است که در این کشور به جز قذافی، نیروی سیاسی مطرح دیگری وجود ندارد. اگر امریکایی‌ها در مصر از نظر سیاسی فشار می‌آوردند که مبارک زودتر از قدرت کناره گیری کند، مطمئن بودند که با نهاد قدرتمندی مانند ارتش می‌توانند معامله کنند. در صورتی که در لیبی به هیچ وجه چنین چیزی وجود ندارد.

نکته دیگر این است که لیبی کشوری است که در حال حاضر حدود یک میلیون و هفتصد هزار بشکه نفت به دنیا صادر می‌کند.حذف این مقدار تولید نفت همان طور که تا کنون دیده ایم، تاثیرات مهمی‌را در بازار نفت و قیمت آن در دنیا خواهد گذاشت.بعید جهان آماده پذیرش بحران جدیدی در حوزه انرژی باشد.

نکته سوم این است که قذافی هم امکانات اقتصادی زیادی دارد و هم امکانات نظامی ‌بسیاری در اختیار دارد. او توانسته است شبکه بزرگی از مزدوران خارجی را در لیبی به وجود آورد. گفته می‌شود قذافی پنجاه هزار نیروی مزدور از کشورهای چاد، نیجر، کنیا و دیگر کشورها به لیبی وارد کرده است، این رقم خود یک ارتش را تشکیل می‌دهد. کل ارتش لیبی چهل و پنج هزار نفر است.این امر با درنظر گرفتن عامل جغرافیا و وسعت سرزمینی لیبی که عمدتا صحراست برای نیروی خارجی پر هزینه و توام با ریسک بالا باشد و لیبی را به سومالی دیگری تبدیل نماید.

به نظر من این‌ها باعث خواهد شد که گزینه‌های حمله نظامی ‌برای اشغال را دشوار می‌کند. مضافا اینکه در صورتی که حمله خارجی صورت گیرد، بخشی از نیروهای داخلی چون حس ناسیونالیستی و عرق ملی دارند، ممکن است در مقابل این حمله مقاومت کنند. ممکن است حتی کسانیکه در حال حاضر از نظر سیاسی در برابر قذافی موضع دارند، در صورت اشغال نظامی ‌این کشور،از اختلافات خود صرف نظر کنند. بنابراین گزینه نظامی ‌گزینه سهل و آسانی برای غربی‌ها نخواهد بود.

اما اگر چنین اتفاقی بیافتد،کشورهای غربی به بهانه حمایت از مردم لیبی و مقابله و مبارزه با جنایت‌های ضد بشری قذافی به گزینه‌های نظامی ‌که منجر به ساقط کردن رژیم بدون نیاز به اشعال این کشور باشد، روی خواهند آورد.

نکته دیگری که وجود دارد و موجب نگرانی شده است این است که در لیبی یک فرد حکومت می‌کند و هیچ ایدئولوژی دیگری به جز ایدئولوژی آقای قذافی و کتاب سبز او وجود ندارد.در این شرایط تصور کشورهای غربی این است که در صورتی که رژیم قذافی به سرعت سرنگون شود، ممکن است جناح‌های تندروی اخوان قدرت را به دست بگیرند. بنابراین به نظر من امریکایی‌ها و غربی‌ها بدشان نمی‌آید که این درگیری‌ها و جنگ‌های داخلی مقداری طولانی شود .در اینصورت هم نفرت از قذافی افزایش خواهد یافت و هم آن‌ها فرصت خواهند داشت تا گزینه‌های مورد نظر خود را در آن جا بالا بیاورند و بتوانند عنصر رهبری را در دست بگیرند.


نظر شما :