فرصت استثنايى براى شيعه
نویسنده خبر:
محمود سریع القلم
نقد محمود سریع القلم بر کتاب احیای شیعه ولی نصر
ولی رضا نصر محقق برجسته اسلامی، خاورمیانه و به ویژه مکتب شیعه در امریکا است. کتاب " احیای شیعه " نیز یکی دیگر از تحقیقات او است. او در تمام فصول کتاب سعی می کند بی طرفی را حفظ کرده و تمام متغیرهای موجود را برای نشان دادن پیچیدگی موضوع مورد بررسی خود در نظر بگیرد.
هر چند در آغاز کتاب نویسنده آن را برای خواننده عام مناسب دانسته است، اما محتوای آکادمیک و تخصصی آن برای دانشجویان و پژوهشگران سیاسی ، جامعه شناسی، تاریخ و روابط بین المللی مناسب است.
نگاه نویسنده برای نشان دادن فراز و فرود آرمان ها و آرمانگرایی ها در میان شخصیت ها و حوادث به گردش در آمده است. روایت او از شیعه به طرز گیرایی صریح و بی پرده است و ذکر رنج های شیعیان همدردی و احترام خواننده نسبت به این گروه مسلمان را برمی انگیزد. طبیعی است که او بسیاری از نمونه های خود را از ایرانیان برمی گزیند.
ولی نصر در این کتاب خاستگاه شیعه و تحول آن را در طول تاریخ مورد بررسی قرار می دهد. او تحلیلی جامع از جدایی شیعه و سنی ارائه می دهد و به بررسی دلایل توجه جهانی به این جدایی در دوران اخیر می پردازد.
بحث اصلی او پیرامون این ایده است که سرنوشت خاورمیانه وابسته به درگیری های شیعه و سنی است و نه بحث های مربوط به دموکراسی یا جهانی شدن.
در طول کتاب، با توصیف هایی خواندنی از آیین ها، مراسم و باورهای این دو گروه نیز روبه رو می شویم. روایت گاهی لحنی شاعرانه به خود می گیرد اما بلافاصله مجدداً به جانب تحلیل بازمی گردد.
موضوع اصلی کتاب این است که چگونه شیعه از زمان حمله امریکا به عراق در سال 2003 تقویت شد و گروه های شیعیان در کشورهای خود بیشتر به چشم آمدند. نصر توضیح می دهد که در فاصله سال های انقلاب ایران و حادثه یازده سپتامبر شیعیان مورد توجه چندانی نبودند.
انقلاب ایران بعد از دورانی طولانی اولین موقعیتی بود که شیعیان از حقوق خود آگاه شدند و به سازماندهی پرداختند؛ و تهران نیز هم زمان جاه طلبی های انقلابی و سیاسی خود را از طریق این مسیر جدید نفوذ بر دیگران دنبال می کرد. سپس، با حمله امریکا به عراق فرصتی برای شیعیان این کشور پیدا شد که نه تنها با اکثریت خود سیاست را به دست بگیرند بلکه به اولین کشور عرب شیعه تبدیل شوند.
قدرت گرفتن شیعیان در عراق برای سایر کشورهای عربی از انقلاب ایران نیز تهدیدآمیزتر بود. ایرانی ها به دلیل آن که زبانشان عربی نیست در نفوذ و قدرت یافتن با محدودیت مواجه هستند. اما اعراب شیعه، تمام ابزار قومی، مذهبی، و سیاسی را برای فراتر رفتن از مرزهای جغرافیایی و تبدیل شدن به نیرویی قدرتمند دارا هستند.
بخش عمده ای از کتاب به ایران، تاریخ شیعه در آن، انقلاب اسلامی و نظام دولتی اسلامی اختصاص داده شده است. نصر به جز انتقاداتش هم زمان جمهوری اسلامی را کشوری که " در حال درونی کردن ارزش های دموکراسی خواهانه است " می نامد.
او به درستی به گشایش هایی در عرصه های اجتماعی و روشنفکری اشاره می کند. اما از توجه کافی به اقتصاد ایران، که به شدت تحت کنترل دولت می باشد - باز می ماند و هم چنین، وجود فرهنگ سیاسی غیردموکراتیکی را که در نهایت دموکراسی را به یک سرچشمه الهام بخش حرف و تحقیقات اکادمیک تبدیل می کند بدون ان که هیچ گونه پیامدهای عملی در بر داشته باشد، تشخیص نمی دهد.
برای بسیاری کسانی که در ایران زندگی می کنند، فرهنگ و عملکرد غیردموکراتیک حتی در میان کسانی که خودشان از سال 1997 آن را مطرح کردند، قابل انکار نیست.
با توجه به سرعت و کیفیت تحولات اقتصادی در کشوری مانند امارات متحده عربی، به نظر می رسد که فرایندهای دموکراتیک به ناچار در ساختارهای قبیله ای آن کشور زودتر از ایران با نظام انتخاباتی اش تثبیت خواهد شد.
" احیای شیعه " توجه بیش از حد به اهداف شیعی در ایران ِ بعد از انقلاب نشان می دهد. انقلاب ایران بیش از آن که هدفش اشاعه دیدگاه شیعی باشد، انقلابی علیه رژیم شاه، علیه استبداد ، با هدف اشاعه احساسات ضدامریکایی و ضداسرائیلی بود. رهبران ایرانی محدودیت های خود را می شناختند.
روابط آنها با پاکستان، مصر، عربستان سعودی، و کشورهای عرب خلج فارس نشان دهنده آن است که سیاست برای تهران همواره بیش از گرایش های مذهبی اهمیت داشته است. رابطه ایران و مصر نه به دلیل اکثریت سنی آن، بلکه به دلیل امضای قرارداد کمپ دیوید توسط انورسادات، کم شد.
رابطه ایران و عربستان نیز نه به دلیل وهابی گری در عربستان، بلکه به دلیل تبعیت سعودی ها از امریکا دچار اخلال شد و اگر رابطه ایران و سوریه نزدیک است، نه به دلیل گرایش های علوی نخبگان حاکم آن، بلکه به دلیل مواضع و سیاست های ضداسرائیلی آن می باشد. حتی نفوذ ایران بر شیعیان نیز نه به واسطه تمرینات مذهبی، بلکه به واسطه سیاست های ضدامریکایی ایشان بود.
" احیای شیعه " هم چنین ، بر ظرفیت دموکراتیزه شدن منطقه خاورمیانه و جهان اسلام بیش از حد تأکید می کند. در واقع، هر چند کل منطقه خاورمیانه، از مراکش گرفته تا افغانستان، پروسه لیبرال شدن را طی می کند، اما اگر مفهوم لیبرال دموکراسی مورد نظر فرید ذکریا را بپذیریم، می توانیم بگوییم که جهان اسلام هنوز با دموکراسی فاصله بسیار دارد.
فقدان نهادهای سیاسی و رسانه های مستقل، و مهم تر از آن، فقدان اقتصاد پویای خصوصی، دنیای اسلام را نسبت به تمام مناطق دیگر جهان در حرکت به سوی دموکراسی عقب تر نگه داشته است.
آشکار است که ترکیه و مالزی در مسیر بهتر و امیدوارکننده تری قدم برمی دارند. انقلاب ایران انتقال قدرت به قشری بود که خواستار امتیاز، ثروت و جایگاه بود.
اما انقلاب، همراه با منطق زمانه ای که در آن رخ داد، فرصت هایی را گشود. امروزه شاهد تحولاتی در دنیای عرب هستیم. پروسه لیبرال شدن، چنان که در اروپا و امریکا رخ داد، مقدمه دموکراسی است و جهان عرب نیز نمی تواند از این تقدیر تاریخی بگریزد.
در کتاب " احیای شیعه " گرایش سیاسی نویسنده اش به آیت الله سیستانی و معلم و پیشوای او آیت الله خوئی، آشکار است. او سیستانی را انسانی " فرهیخته و دانشمند، با درک تاریخی و دید وسیع " معرفی می کند.
این دو آیت الله العظمی از سنت محافظه کارانه سکوت و فاصله گرفتن از سیاست های روزمره و تمرکز بر مسئولیت موعظه که از دوران حکومت صفوی برجای مانده بود پیروی می کردند.
آیت الله سیستانی، روحانیون شیعه را معلم و حافظ دین و ایمان می داند و این نقشی است که نه تنها از طریق دولت اسلامی بلکه از طریق حفظ تقوای شیعه تحت هر دولتی که سر کار باشد، به ایشان داده می شود.
آیت الله سیستانی پس از درگذشت آیت الله خوئی در سال 1992 جایگزین او شد. نصر تأکید می کند که تا پیش از سقوط صدام آیت الله سیستانی به عنوان یک مقام مذهبی در جامعه چندان مطرح نبود، اما پس از آن، وارث شبکه سازماندهی معلم و استاد خود در سراسر جهان شد.
آیت الله خوئی در کشورهای کوچک خلیج فارس، عربستان سعودی و جنوب غرب آسیا پیروان زیادی داشت. در ایران ، از زمان مرگ آیت الله خوئی، سیستانی با اقتدار بر بزرگترین حوزه علمیه در قم میراث پیشوای خود را حفظ کرده است.
حوزه او در مقایسه با سایر علما، بیشترین دستمزد را به روحانیون جوان می دهد. به علاوه، او نمایندگان بسیاری در شبکه بین المللی روابط خود در سراسر جهان دارد، که از طریق آنها عقاید خود را منتشر ساخته و مالیات های دینی را جمع آوری می کند. و بالاخره این که، " احیای شیعه " بر رویکرد سکولار سیستانی به عنوان راه مناسبی برای تأمین منافع شیعیان در دنیای امروز تأکید می کند.
نصر به درستی اشاره می کند که در دنیای امروز امکان پایان یافتن قرن ها رنج و آزار شیعیان میسر شده است. در فصل پنجم کتاب که درباره ناسیونالیسم رو به افول دنیای مدرن به تفصیل سخن گفته شده است، نصر خیزش شیعیان را از سال های 1970، از لبنان گرفته تا پاکستان، نشان داده و توضیح می دهد که انقلاب ایران موجب شهرت شیعه در جهان شده است.
بعد از انقلاب، سیاست شیعی در افغانستان، پاکستان، عربستان سعودی، کویت، بحرین و عراق قابل رؤیت شد. شیعیان سازمان های چپ گرا و ملی گرایی اعراب را رها کردند تا به صفوف جنبش سیاسی شیعه بپیوندند. این جنبش ها در بیشتر موارد جنبش های اپوزیسیون بودند.
ویژگی های شیعی و ایرانی بودن انقلاب بر ویژگی اسلامی بودن آن غلبه داشت. گرایش های سیاسی بعد از انقلاب ایرانی ها لزوماً با دنیای سنت سازگاری نداشت. به ویژه، اهل سنت با غرب روابط نزدیکی داشته و سعی می کردند تجربه های آنان را در مدرنیزاسیون به کار بندند. در حالی که انقلاب ایران بر اساس فاصله ای استراتژیک با غرب و اتکا به خود بنیان گذاری شده بود.
ولی نصر معتقد است که نمونه عراق تأثیری برانگیزاننده بر سایر اجتماعات شیعی خواهد داشت. اما باید توجه کرد که هر اجتماع شیعی ویژگی های منحصر به فرد و بافت اجتماعی ویژه خودش را داراست. به عنوان مثال، شیعه در لبنان، حتی قبل از انقلاب ایران تجدید حیات خود را آغاز کرده بود و در عربستان، به احتمال قوی شیعه تحت لوای دولت مرکزی قدرتمند آن کشور باقی خواهند ماند و تنها می تواند به پیشرفت های موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود چشم داشته باشد.
نصر در کتاب خویش پیامدهای تجدید حیات شیعه را از نظر می گذراند. ارتباط شیعیان با هم بیشتر شکل خانوادگی و قبیله ای دارد تا اجتماعی. گرایش های ملی گرایانه و قومی در هویت اعراب شیعه از سایر گرایشات برجسته تر است. انتظارات فزاینده در جهان عرب با انقلاب ارتباطی، بالا رفتن سطح تحصیلات، گسترش مهارت های سازمانی، بالا رفتن شناخت از حقوق اقلیت ها، و نفوذ مقاومت ناپذیر جهانی شدن، از دهه 1990 پیش از تحولات عراق آغاز شده بود.
واضح است که شیعه و سنی بر سر قدرت به رقابت برخواهند خاست. اما این که رقابت این دو گروه خط مشی اصلی سیاست خاورمیانه را رقم خواهد زد و سراسر منطقه را فرا خواهد گرفت، اغراق آمیز به نظر می رسد.
شیعیان تنها حدود 15 درصد از کل جمعیت مسلمان در سراسر جهان را تشکیل می دهند. در خاورمیانه، مقاومت در برابر بزرگ نمایی ایرانی ها، همواره فرصتی برای وحدت اعراب فراهم کرده، هر چند اکنون با خیزش شیعه در کشورهای خود نیز روبه رو هستند.
تنش در روابط ایران و عربستان در دهه اول بعد از انقلاب بیشتر از نیاز عربستان به اتکا به امریکا نشأت می گرفت، تا مقابله با شیعیان. کشورهای خاورمیانه همواره با گروه ها یا کشورهایی که از آنها نگرانی و هراس داشته و آنها را برای خود تهدیدآمیز دیده اند، رو به رو بوده اند.
به همین جهت، تأمین امنیت یکی از مهم ترین دغدغه های آنها می باشد. رقابت ایران و عربستان نیز با انقلاب ایران آغاز نشد. بلکه تنها با یک فرمان انقلابی که قصد صدور انقلاب به فراتر از مرزهای خود را داشت، این رقابت با ظرفیت بالای تحریک آفرینی ، تشدید شد.
سیاست های خاورمیانه نیز بر محور قدرت، امنیت، و جناح بندی ها می گردد. از این منظر، حوادث امروز خاورمیانه انسان را به یاد رقابت های خونین اروپایی ها در زمانه ای نه چندان دور می اندازد. هر چند رقابت ها به بهانه دین و مذهب صورت می گیرد، اما انگیزه اصلی همان قدرت است.
تأکید کتاب " احیای شیعه " بر این است که سرنوشت آینده منطقه را تجدید حیات شیعه و واکنش سنی ها به آن شکل می دهد. اما با این کار از توجه به مسائل سیاسی و اقتصادی ِ تقریبا تمام کشورهای خاورمیانه باز می ماند. بر خلاف آنچه از متن نصر برمی آید شکاف میان شیعه و سنی پدیده جدیدی نیست؛ بلکه تنها بعد از حمله امریکا به عراق در سطح بین المللی مطرح شده است.
در واقع، دیپلماسی بسته ایران مانع از این می شود که از مزایای نفوذ گسترده خود در اجتماعات شیعی بهره مند شوند. حزب الله تنها یک استثنا است، اما عراقی ها و سایر شیعیان جهان عرب به ایران به عنوان یک سرچشمه فرصت های سیاسی و لجستیکی نظر می کنند، و نه الهام بخش مذهبی یا صاحب اقتداری در امور هویتی.
آیت الله محمد باقر حکیم در سفرهایش به کشورهای عربی در دوران حکومت صدام حسین با به کار بردن عبارت " خلیج عربی " خشم مقامات ایرانی را برمی انگیخت. شیعیان عراقی در نهایت عرب هستند و از نظر فرهنگی بیشتر با جهان عرب احساس نزدیکی می کنند تا با ایران. زبان، قلمروی جغرافیایی، و تاریخ مشترک، شیعیان و سنیان جهان عرب را به یکدیگر پیوند داده است، و از این حیث، مذهب تنها یکی از مؤلفه ها در کنار مؤلفه های دیگر ارتباطی است.
نویسنده متذکر می شود که ایرانی ها می داند که ایران تنها هنگامی خواهد توانست جایگاه قدرتمندی در منطقه بیابد که از " مقاومت سنی ها در مقابل تجدید حیات شیعه " بکاهد. نفوذ مذهبی ایران البته غیرقابل انکار است، اما ایران برای این که بتواند در منطقه قدرت بگیرد باید بر اقتصاد خود تمرکز کند، به تقویت قدرت نرم بپردازد.
نصر سپس به توضیح این فرضیه خود می پردازد که " رقابت شیعه قوی ترین نیروی مقاومت و چالش در مقابل افراط گرایی سنی و فعالیت های جهادی در داخل منطقه است." شیعیان جنبش بنیادگرایی خود را زودتر شروع کرده و به تدریج شیوه های رادیکال خود را کنار گذاشته اند. به طور قطع، شیعیان عرب نیز از برادران ایرانی خویش خیلی عملگراتر هستند و در سیاست از شیوه های رئالیستی پیروی می کنند. آنها سابقه تاریخی ضدغربی ایرانی ها را ندارند، و همکاری با غرب برای آنها اعتدال گرایی، مدرنیته، و امتیاز همزیستی در کنار سایر کشورهای جهان را به همراه آورده است.
با این حال، فعالیت های جهادی در میان اعراب در مراحل مقدماتی آموزشی است. آنها اگر بتوانند به قدرت برسند نظم موجود جهان عرب را به هم خواهند ریخت. اما آنها نیز سرانجام مهارت هایی را خواهند آموخت که آنها را وا می دارد با مسالمت در کنار کسانی که منطقشان چهار قرن است بر جهان فرمانروایی می کند زندگی کنند.
هم چنین، به طور قطع عوامل دیگری نیز وجود دارد که چهره خاورمیانه را می سازد و شکل می دهد. در تمام کتاب درگیری اسرائیل و فلسطین در حاشیه نگه داشته شده است.
آینده رویارویی امریکا و ایران، نحوه ایفای نقش اقتصادی کشورها، آینده سیاسی مصر، و مسائل دیگری چون آب، جوانان، اشتغال، همگی مؤلفه هایی تأثیرگذار در تعیین سرنوشت آینده منطقه می باشد. نصر در نهایت به لزوم دموکراسی به عنوان واقع بینانه ترین چاره برای حل اختلاف شیعه و سنی تأکید می کند. او معتقد است که دموکراسی اکثریت شیعه را به قدرت می رساند و به اقلیت شیعه نیز صدایی می دهد که می تواند در مقابل افراط گرایی و رادیکالیسم اهل سنت مطرح شود.
هم چنین، گسترش فرهنگ دموکراتیک و جامعه مدنی تنها چیزی است که می تواند بر شکاف شیعه/سنی غالب شود. اما بزرگترین چالش حقیقی کشورهای خاورمیانه نبود گسترش آزادی است. آزادی تنها از طریق گشایش آزادی های فردی و فرصت های اقتصادی به دست خواهد آمد. پیامدهای سیاسی چنین جنبشی برای منطقه فوق العاده عظیم است. چنان که میلتون فریدمن در کتاب مشهور خود " کاپیتالیسم و آزادی " خاطرنشان می کند، " اگر قدرت اقتصادی با قدرت سیاسی پیوند یابد، تمرکز قدرت گریزناپذیر به نظر خواهد رسید.
از سوی دیگر، اگر قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی جدا شود، می تواند در مقابل قدرت سیاسی و به عنوان مانعی در برابر آن عمل کند."
" احیای شیعه " آزمون و خطای دشوار شیعه را برای خواننده توصیف می کند. این کتاب تصویری صحیح و علمی از شیعه در جهان عرب به زبان انگلیسی به نمایش می گذارد.
هر چند نتیجه گیری های آن در مورد آینده خاورمیانه چندان منطقی به نظر نمی رسد اما به طور قطع این کتاب در میان معدود آثاری است که پلی میان غرب و خاورمیانه برای درک بیشتر یکدیگر در جهان پس از یازده سپتامبر برمی سازد.
نظر شما :