گفتگو با محمدعلی مهتدی در مورد تحولات اخیر تونس
حرف آخر را مردم می زنند
ديپلماسى ايرانى: تونس نزديک به سه هفته است که در بحران به سر مىبرد. پس از مدتها مردم اين کشور استبدادزده به خود جرات دادند و در اعتراض به وضعيت جارى در کشورشان دست به تظاهرات گسترده زدند. پس از آن الجزاير نيز دچار التهاب مشابهى شد. به نظر مىرسد که اين بحران در حال گسترش است و ممکن است دير يا زود ديگر کشورهاى عربى را نيز تحت تاثير قرار دهد. گفتوگوى ديپلماسى ايرانى با محمد على مهتدى، کارشانس مسائل خاورميانه و عرب.
تحولات تونس از کجا آغاز شده، دليل اين بحران چيست و تبعات آن چه خواهد بود؟
از هفته پيش اين بحران در استان سيدى بوزيد با اعتراض شهروندان بر سر بيکارى، فقر و گرانى آغاز شد. به طورى که يک فارغالتحصيل دانشگاه که براى امرار معاش يک گارى تهيه کرده و مشغول فروش ميوه و سبزيجات شده بود توسط پليس مورد اهانت و ضرب و شتم قرار گرفت. پس از آن اين شخص به فرماندارى شکايت کرد اما فرماندارى ترتيب اثر نداد و در نتيجه اين فرد در جلوى فرماندارى خودسوزى کرد. اين مسئله باعث شد که جرقهاى زده شود که ثابت کرد در جامعه تونس آمادگى براى انجام يک نوع قيام و اعتراض وجود دارد.
اين اعتراضها بلافاصله به شهرهاى ديگر سرايت کرد و ما شاهد بوديم که تظاهرات گستردهاى عليه سياستهاى دولت صورت گرفت. دولت تونس با استفاده از نيروهاى ضد شورش، پليس و تکتيرانداز شدت عمل بسيارى به خرج داد و عده زيادى از تظاهرکنندگان را به قتل رساند. آمار مقتولين دقيقا مشخص نيست. رقم رسمى دولت حاکى از آن است که 21 نفر کشته شدهاند در حالى که ارقام غيررسمى از کشته شدن بيش از 50 نفر سخن مىگويند که اکثرا با گلوله مستقيم افراد پليس به قتل رسيدهاند. اين خشونت و سرکوب شديد از سوى دولت نه تنها اين ناآرامىها را پايان نداد بلکه موجب بروز خشم و کينه بيشترى در جامعه شد که در روزهاى اخير اين ناآرامىها شدت بيشترى گرفت و ظاهرا اين وضعيت به سمت پايتخت در حال حرکت است. دولت به شدت نگران است که در پايتخت تظاهرات گستردهاى صورت بگيرد و به همين دليل از امروز ارتش را به بهانه مراقبت از اموال عمومى و ادارات دولتى وارد صحنه کرده است. به نظر مىرسد که هدف اصلى وارد کردن ارتش يک نوع سرکوب گسترده است و احتمالا به حکومت نظامى منجر شود. البته دولت آقاى زين العابدين بن على خيلى سعى کرده است که امتيازاتى بدهد و مردم را آرام کند. از جمله اين امتيازات که آقاى بن على از تلويزيون اعلام کرد، قول اختصاص مبالغ هنگفت از جمله سرمايهگذارى چند ميليارد دلارى براى رفع بيکارى در استانهاى مختلف است. مثلا براى يک تا دو سال آينده چند صدر هزار شغل ايجاد مىشود.
اما به نظر مىرسد اين مسئله باعث نشده اين تظاهرات و اعتراضها خاموش شود يا حتى کمتر شود چرا که الآن ديگر درخواست تظاهرکنندگان و مردم تونس صرفا مسئله بيکارى و فقر و گرانى نيست بلکه مسائل سياسى را نيز مطرح مىکنند. در تظاهرات اعتراضهايى که سر داده مىشود آزادى، آزادى بيان و دموکراسى است و از اين رو به نظر نمىرسد که اين تظاهرات به سرعت آرام بگيرد و بايد منتظر بود که تونس شاهد تحولات ژرفى باشد.
آيا اتفاقاتى که اکنون در الجزاير و موريتانى شاهديم چه از لحاظ سياسى و چه از لحاظ اجتماعى با وقايع تونس ارتباطى دارد؟
البته جوامع با يکديگر فرق مىکنند اما کشورهاى عربى على الخصوص جوامع عربى در برخى مسائل مشترکند. اکثر کشورهاى عربى با رژيمهاى ديکتاتورى اداره مىشوند و فاقد مشروعيتند، آزادى بيان وجود ندارد، فساد حکومتى بسيار زياد است، رشوه و رانتخوارى بيداد مىکند و اين مسئله باعث شده تا مردم در اين کشورها از اين وضعيت بسيار ناراضى باشند. طبيعى است که تحولات يک کشور بر کشور ديگر تاثير مىگذارد. احتمالا خود تحولات تونس نيز ممکن است از اوضاع فلسطين و سرکوبى که در آن اعمال مىشود و حتى اوضاع مصر و تحولاتى که در اين کشور به ويژه در جريان انتخابات و بعد از انتخابات اخير جريان داشته، تاثيرپذيرفته باشد. به طور حتم تحولات تونس به خصوص در شمال آفريقا تاثيرات خودش را مىگذارد. بسيارى معتقدند که کشورهاى عرب به خصوص کشورهاى شمال آفريقا مثل بشکه باروت هستند و در يک جا وقتى جرقه زده مىشود به جاهاى ديگر هم سرايت مىکند.
برخى تحليلگران از جمله آقاى عبدالبارى عطوان سردبير روزنامه القدس العربى که شايد شما هم آن را ملاحظه کرده باشيد اين نوع حرکات را نوعى حرکتهاى دموکراتيک توصيف کرده و نسبت به آنها و آيندهشان خوشبينند، نظر شما چيست؟
من مقاله آقاى عبدالبارى عطوان را خواندم. مقالات زيادى هم از سوى شخصيتهاى معارض در تونس نوشته شده به خصوص مقاله اخير شيخ راشد غنوشى که زمانى در تونس رهبر حزب النهضه بود. در نتيجه کودتا و حکومت ديکتاتورى در تونس عملا دموکراسى و انتخابات آزاد برچيده شده است. بسيارى از ناظران اميدوارند که تحولات اخير تونس به نتيجهاى برسد که خواست ملت تونس و خواست همه ملتهاى جهان عرب باشد. آن هم چيزى نيست جز از بين رفتن فساد، ديکتاتورى، استبداد و ايجاد يک جامعه باز و آزاد همراه با دموکراسى و آزادى بيان و انتخابات بدون تقلب. شخصيتهاى معارض در خارج از تونس اميدوار هستند که اين حرکتى که اکنون آغاز شده صرفا با مقدارى وعدههاى سطحى و روبنايى پايان نگيرد بلکه گسترش يابد تا به تغييرات عمقى برسد. طبيعتا اگر در تونس اين حرکت ادامه پيدا کند و منجر به پايان يافتن دوران استبداد و روى کار آمدن دموکراسى مردمى شود در اين صورت به طور حتم به کشورهاى ديگر نيز سرايت خواهد کرد. چنين اميدى را بسيارى از ناظران و تحليلگرانى که خارج از تونس هستند، دارند.
آيا امکان دارد بدين ترتيب ثبات منطقه به هم بخورد؟
بله اين امکان وجود دارد. اکنون منطقه در يک شرايط سرنوشتسازى قرار دارد. از يک طرف طرحهاى امريکا و اسرائيل در جهت تجزيه کشورهاى منطقه، ايجاد جنگ و تجاوز و ناآرامى، از بين رفتن حقوق فلسطينيان و رسيدن بنبست در مسئله فلسطين در حال اجراست. از طرف ديگر کشورهاى عربى از جمله فلسطين مشکلات داخلى بسيار عميقى دارند و رژيمها روز به روز ضعيفتر مىشوند و مشروعيت خود را از دست مىدهند و روشهاى سرکوبى که قبلا در نيمه دوم قرن بيستم در دهه شصت و هفتاد ميلادى اثر مىگذاشت و نتيجه مىداد اکنون نتيجه نمىدهند. سرکوبها به جاى اين که آرامش ايجاد کند باعث گسترش نارضايتى و خشم عمومى مىشود و بسيارى از ناظران معتقدند که کشورهاى عرب در آستانه يک تحول خيلى عميقى به سر مىبرند که در اين تحول مردم وارد صحنه شده و بالاخره خواهان مشارکت خواهند شد و به عبارت ديگر حرف آخر را مردم مىزنند نه رژيمهاى سرکوبگر و مستبد.
نظر شما :