به حوادث ایران واقع بینانه نگاه کنید
ديپلماسى ايرانى: نشنال اینترست در تازه ترین تحلیل خود به بررسی رویکرد غرب به ایران در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی و این روزها میپردازد و مینویسد:
شکست امریکا و انگلیس در پیش بینی سقوط شاه ایران در سال 1979 یکی از بزرگترین شکستهای اطلاعاتی قرن بیستم بود. پس از این حادثه بود که سرویسهای اطلاعاتی غرب مامور ریشهیابی این مساله شدند. نتیجه این تحقیقها هم در نهایت سه اشتباه فاحش بریتانیا را عیان کرد:
1. بی توجهی به ظلم و قساوتی که رژیم پهلوی در قبال مردم ایران داشت
2. عدم آگاهی به فساد دولتی و اخلاقی در سیستم حکومتی
3. عدم تمرکز بر شکل گیری جریان نخبه خلاف حاکمیت در ایران
اکنون سی سال از آن روزها گذشته است اما باز هم سرویسهای اطلاعاتی غرب و آمریکا تعبیر و تفسیر درستی در ایران و تحولات این کشور در چنته ندارند. درست در روزهایی که بحث پرونده هستهای ایران بسیار تا بسیار داغ است، کنگره ای جدید در ایالات متحده زمام امور را در دست گرفته است. کنگره ای که وزن جمهوری خواهان در آن از دموکراتها بسیار بیشتر است. همین جمهوری خواهان تاکید دارند که اوباما باید برای مقابله با برنامه هستهای ایران، دست به اقدامات جدیتر بزند. در این فضا دولت اوباما باید در خصوص فضای حاکم بر ایران بسیار بیش از گذشته تحقیق کند. باید ثبات طبقه نخبه، قدرت اپوزیسیون و میزان توانایی ایالات متحده برای دخالت در مسائل ایران مورد بررسی قرار گیرد.
این سایت در ادامه مینویسد: در هفتههای منتهی به هدفمندی یارانهها در ایران، برخی تندروها هشدار میدادند که هیچ کس حق بدگویی و پیش داوری در خصوص این امر را در رسانههای ملی ندارد. در شبهای پس از آغاز هدفمندی هم، گفته میشد که رئیس جمهوری ایران برای بررسی تبعات هدفمندی و مواجهه به موقع با مشکلات بوجود آمده هر شب با اعضای کابینه و کارشناسان اقتصادی امین خود دیدار و گفتگو میکند. نشنال اینترست با مرتبط کردن بی دلیل هدفمندی یارانهها به حواشی پس از آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران مینویسد: دولت ایران واهمه دارد که مبادا کوچکترین اعتراضی به مسائل اقتصادی منتهی به آغاز اعتراضهای سیاسی فراگیر شود.
در این میان فشارها بر اپوزیسیون هم افزایش یافته و تمام کسانی که در خارج از مرزهای ایران ادعا میکنند که ایرانیها باید به عنوان مخالف به کوچه و خیابان ریخته و بهای آن را هم پرداخت کنند، در حقیقت با تاریخ ایران و اعتراضهای مدنی در این کشور آشنایی ندارند. ایرانیها هیچ گاه در طول تاریخ به قاعده جنگل روی نیاورده اند و مخالفتهای آنها با هر دولتی کاملا برنامه ریزی شده و زیرکانه بوده است. تاریخ تقلای ایرانی ها برای رسیدن به دموکراسی و در آغوش کشیدن آن به بیش از صد سال باز میگردد.
حوادث پس از انتخابات در ایران در رسانههای بین المللی جنجال بسیاری به راه انداخت اما حقیقت این است که در آمریکا سه گونه به این حادثه و زنده یا از بین رفتن جریان اعتراضی به دولت مرکزی در ایران نگاه میشود:
1. یک گروه تندروها و افراطیونی هستند که ادعا میکنند ایرانیها باید در اعتراض به هدفمندی یارانهها و فشارهای اقتصادی احتمالی به خیابانها بریزند. زمانی که هدفمندی یارانهها در ایران انجام میگیرد و هیچ کس در اعتراض به آن به خیابانها نمیآید، خشم این طیف برانگیخته میشود و ایرانیها را سرکوب شدگانی میخوانند که اعتراض هم نمیکنند.
2. گروه دوم کسانی هستند که ذات جریان اعتراضی به انتخابات ریاست جمهوری در ایران را زیر سوال میبرند و ادعا میکنند که هرگز اپوزیسیونی در ایران شکل نگرفت. بلکه همه چیز به اعتراضی ساده منتهی شد و اکنون اوباما باید در برابر ایران همان سیاستی را اتخاذ کند که نیکسون در برابر چین در سالهای حضور خود در قدرت اتخاذ کرد. این طیف اعتقاد دارند که دولت فعلی در ایران درست مانند مائو در چین است و برای بقای در قدرت پایگاههای خاص خود را هم دارد. این طیف اعتقاد دارند که باید جریان اعتراضی در ایران را نادیده گرفت و امریکا هم نباید برای تبیین استراتژیهای خود در ایران بر روی جریان سبز اندک حسابی باز کند.
3. طیف سومی هم هستند که در حقیقت ترکیبی از محافظه کاران امریکایی و میانه روهای ایران دوست هستند. این طیف به دنبال پیاده کردن استراتژی کوبا در مقابل ایران هم هستند. البته این طیف هم دست کمیاز تندروها ندارند و به نوعی بیش از اندازه به جریان سبز فکر میکنند.
این سایت در ادامه مینویسد: تازه ترین نظرسنجیهای انجام گرفته توسط موسسه چارنی ( Charney) نشان میدهد که نوزده درصد از شرکت کنندگان در این نظرسنجی عملکرد دولت در جریان انتخابات را افراطی میدانند و این در حالی است که 59 درصد این حرکت را برای دفاع از کلیت نظام عادلانه و درست میدانند.
نشنال اینترست در ادامه مینویسد: تنها 32 درصد گمان میکنند که ایران به دیپلماسی بیشتری نیاز دارد. در جریان روزهای ملتهب پس از انتخابات گفته میشد که میرحسین موسوی 44 درصد از آرا را به خود اختصاص داده و این در حالی است که بر اساس این نظرسنجی تنها 22 درصد از جمعیت امروز ایران از جنبش سبز پیروی میکنند.
در مبحث هستهای هم 71 درصد ادعا میکنند که دستیابی ایران به تسلیحات هستهای یک ضروت است و ایران باید به بمب هستهای دسترسی پیدا کند. در ماه می2009 نتیجه نظرسنجی مشابه حاکی از مخالفت 52 درصد از مردم با دستیابی ایران به همین تسلیحات بود.
نظر شما :