وزارت امور خارجه، یک روی سکه
وزارت امورخارجه متولی اصلی سیاست خارجی به تعبیر مقام معظم رهبری یک روی سکه نظام است. بیست و چند وزارت خانه در کشور وجود دارد متشکل از هزاران مدیر که امور داخلی اعم از سیاست داخلی، اقتصاد، فرهنگ و امور اجتماعی کشور را بعهده دارند و این بخش ها علی رغم ابعاد و بزرگی آن همه در روی دیگر سکه قراردارند. با کمی دقت و تأمل درخواهیم یافت که اصولا چرا وزارت خارجه و دیپلماسی خارجی ازچنین اهمیت ویژه و جایگاه والائی برخوردار است. اگر بخواهیم صرفا به شواهد و دلایلی از اهمیت و نقش وزارت خارجه در تأمین منافع ملی و امنیت کشور در سال های پس از انقلاب بپردازیم شواهد بسیاری داریم که همه افراد هم سن و سال نگارنده، خود از نزدیک شاهد آن بوده اند. با بررسی اجمالی این رویدادها تا حدی به چون و چرای فرمایش به حق مقام معظم رهبری درخصوص اهمیت وزارت خارجه دست خواهیم یافت. وزارت خارجه و به تبع آن شخص وزیر خارجه در نزد جهانیان به عنوان شاخص و نماد و خط مقدم ارتباط با دیگر کشورها تلقی می شوند. بیشترین مواضع و مهمترین آن توسط وزیر خارجه بیان می شود و البته قابل استنادترین مواضع هم نزد جهانیان، مواضع وزیر خارجه است. اظهارات علنی وزیر خارجه در خصوص مسائل و روابط دوجانبه، منطقه ای و بین المللی، پس از طی مراحل پیچیده، دقیق و کارشناسانه و مشاوره با مقامات عالیه نظام در موقعیت ها و زمان های دقیق و حساس بیان می شود. به عبارت دیگر صحنه دیپلماسی محل مناسبی برای بیان آنچه فی البداهه بر زبان جاری می شود، نیست. مواضع دقیق و صحیح در زمان و مکان مناسب توسط وزیر خارجه یا سخنگوی آن اعلام می شود. وزارت خارجه وظیفه اش پیگیری جزئیات سیاست های کلی نظام با ادبیات ویژه و آشنا نزد محافل بین المللی است. سیاست های کلی نظام توسط مقام معظم رهبری تعریف می شود و دولت از طریق وزارت امورخارجه این سیاست ها را دنبال می کند. اصولا وزارت امورخارجه به همین منظور تأسیس شده است. هنر وزارت خارجه جهت گیری دقیق و صحیح و حرکت به سمت اهداف و سیاست های کلی نظام و تلاش برای رسیدن به آن با شیب ملایم است. انتخاب مسیر مستقیم و خشن برای رسیدن به اهداف عالیه در سیاست خارجی معمولا با مقاومت منفی طرف های مذاکره و رقبا در صحنه های بین المللی، مواجه می شود و راه گفتگو ومذاکره را مسدود می کند.
سیاستمداران زیرک در جهان کنونی مسیر حرکت خود به سمت هدف را از مسیری دایره ای انتخاب می کنند و نه یک خط مستقیم، درعین حال توجه دارند که بدون ایجاد حساسیت های بی مورد به تدریج فاصله و شعاع خود را کم کرده و به هدف خود نزدیک می شوند. صحنه سیاست خارجی میدان تفکر، تعقل، تدبیر، گفتگو و بهره گیری به موقع از فرصت ها به منظور تأثیرگذاری مثبت در طرف مقابل و در یک کلام ایجاد اعتماد و در نهایت تولید امنیت برای کشور است. بطور معمول در محافل و مجامع مختلف در سراسر کشور گویندگان اظهاراتی پیرامون سیاست های داخلی و خارجی بیان می کنند. این گونه اظهارات، بسته به نوع مخاطب همراه با ادبیات مختلف و متفاوت بیان می شود و بیشتر مصرف داخلی دارد. اما در روابط خارجی با دیگر کشورها، اعلام مواضع درعین حالی که ادبیات خاص خود را دارد اشکال گوناگونی هم دارد که هرکدام وزن و اهمیت خود را دارد. گاهی لازم است موضوعی بسته به اهمیت آن توسط مقاماتی حتی خارج از وزارت خارجه، بیان شود تا بتوان نتیجه مشخص و مدیریت شده ای از آن به دست آورد. برقراری تناسب بین ماقال و من قال در سیاست خارجی با هماهنگی وزارت امورخارجه نشان از درایت و سنجیده عمل کردن است و رعایت آن درارتباطات بین المللی اجتناب ناپذیر است.
لزوم هماهنگی تمامی وزارت خانه ها و نهادهای مختلف و گوناگون با وزارت خارجه را می توان یکی دیگر از دلایل اهمیت و جایگاه وزارت خارجه دانست. فعالیت تمامی دستگاه هایی که به نحوی وظایف برون مرزی دارند، بایستی با مرکزیت وزارت خارجه انجام پذیرد. هرگاه در این امر خطیر خدشه ای ایجاد شود و تبعیت از این اصل مسلم، صورت نگیرد، عملا به دست خود کشور را در صحنه های بین المللی در موضع ضعف و سستی قرار داده و به رقبا و دشمنان خود پیام تفرقه و ناکارآمدی دولت و دولتمردان را منتقل خواهیم کرد و ارمغان آن برای کشور به جای امنیت، تهدید روزافزون خواهد بود. اصل هماهنگی و همراهی دیگر ارگان ها با وزارت خارجه در امورخارجی در دولت های قبلی با شدت و حدت فراوان رعایت می شده است. هرگاه کوتاهی در این زمینه صورت می گرفت، به سرعت توسط مقامات عالیه نظام تذکر داده می شد و در صورت لزوم منجر به تغییر و توبیخ می شده است. هماهنگی و تمرکز امور در وزارت خارجه درگذشته نتایج پرثمری برای ما به ارمغان آورده است. مدیریت متمرکز مذاکرات سخت و پیچیده قطعنامه 598 توسط وزیر خارجه وقت آقای دکتر ولایتی یکی از این موارد است. در این مذاکرات تمامی ارگان ها اعم از کشوری، لشگری در چارچوب کمیته های مختلف تحت مدیریت واحد درمحل وزارت امورخارجه به ریاست وزیر امورخارجه حضور به هم می رساندند و ازاین طریق دستاوردی مهم و بیاد ماندنی از خود به یادگار گذاشتند. متجاوز شناخته شدن صدام در جنگ تحمیلی هشت ساله علیه جمهوری اسلامی ایران توسط سازمان ملل نیز حاصل همین هماهنگی ها و همکاری ها و بهره گیری از دیپلمات های مجرب و کارکشته بوده است.
رعایت منویات مقام معظم رهبری و مصوبات شورای امنیت و پیگیری آنها با مرکزیت وزارت امورخارجه در موضوعات مهم و پرتنش منطقه ای و بین المللی همواره از اوجب واجبات بوده و تخطی از آن به خطر انداختن منافع ملی و امنیت خارجی کشور است. سیاست خارجی کشور در بعد از انقلاب همواره توسط رهبری نظام تبین و با استفاده از سازوکارهای موجود از قبیل شورای امنیت، مجلس شورای اسلامی و کمیته های مربوطه، تقویت و توسط وزارت امور خارجه یا حداقل با هماهنگی آن، از طریق دیپلمات های مجرب و آموزش دیده، به اجرا در می آمده است. وظایف و جایگاه وزارت خارجه همواره از اهمیت ویژه برخوردار است و از این بابت تفاوتی بین نظام جمهوری اسلامی یا رژیم پهلوی دیده نمی شود. هر نظامی اعم از این که مبنای استقرار آن مشروع یا غیر مشروع، سلطنتی و موروثی یا پارلمانی، اسلامی یا سکولار، مستقل یا وابسته باشد وظیفه مسلم و اولیه اش برای حفظ و تداوم حکومت بااشکال و مبنای مختلف، تولید امنیت خارجی است و این امر مهم با تمرکز مدیریت امور خارجی در وزارت امور خارجه آن کشور میسر می شود.
وزارت امور خارجه در رژیم پهلوی نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و اداره امور خارجی و اتخاذ تصمیم دراین خصوص بصورت متمرکز عمل می شده است. تلگراف های زیادی که شاید حسب ظاهر ساده و بی اهمیت بوده اند اما به اطلاع شاه می رسیده است. با بررسی آرشیو اسناد قدیمی وزارت خارجه به تلگراف های فراوانی برمی خوریم که جمله "به شرف عرض ملوکانه رسید" درحامش آن ثبت و ضبظ شده است. وزیر خارجه و حتی سفرای ایران در کشورهای هدف، با شاه ارتباط مستقیم داشتند و دستورات را بدون واسطه دریافت و اجرا می کرده اند. نخست وزیر و هیئت دولت بیشتر به امور داخلی می پرداخته اند و هر گاه بر حسب ضرورت به حوزه سیاست خارجی وارد می شده اند با هماهنگی کامل و اعمال نظر وزیر خارجه و توصیه های کارشناسی وزارت خارجه عمل می کردند. خاطره ای در ذهن همکاران قدیمی وزارت خارجه نقش بسته است و دهان به دهان نقل می شود که حتی اگر ساختگی باشد یا بیش از حد بزرگ نمائی شده باشد اما نشان از اهمیت وزارت خارجه در گذشته های نه چندان دور داشته است. نقل شده است روزی اردشیر زاهدی وزیر خارجه وقت در رژیم گذشته در حالی که در دفتر کار خود مشغول رتق و فتق امور بود صدای هلی کوپتری را می شنود، از پنجره اتاق نگاه می کند و متوجه می شود که هلی کوپتر هویدا نخست وزیر وقت در باغ وزارت خارجه فرود آمده و هویدا از آن پیاده می شود. اردشیر زاهدی به سرعت از اتاق خود خارج شده و دوان دوان از پله ها پائین رفته و خود را به هویدا می رساند و کشیده محکمی به گوش هویدا می نوازد و وی را از همان راهی که آمده بود برمی گرداند و به عنوان مدعی شکایت نزد شاه می رود که چرا هویدا بدون اطلاع و هماهنگی او به وزارت خارجه پا گذاشته است. دعوای مشابهی نیز از درگیری اردشیر زاهدی با نخست وزیر و دیگر وزرای کابینه در هیئت دولت، به صورت پراکنده شنیده شده است. این خاطرات حتی اگر دروغ هم باشد اما یک مبنایی دارد و آن اینکه وزارت خارجه محل ناهماهنگی و اعمال نظر و سلیقه فردی و نفوذ مقامات متعدد، مرتبط و غیر مرتبط نیست. رژیم گذشته که از اساس باطل بود و سرسپردگی خودش را به غرب به اثبات رسانده بود و با تهدیدهای گوناگون نیز مواجه نبود، اصل مهم وحدت نظر و عمل در اداره امور خارجی خود را رعایت می کرد. لذا در شرایط کنونی، پیگیری تمامی امور خارجی بصورت متمرکز و هماهنگ بویژه در شرایطی که کشور گرفتار دسیسه های گوناگون توسط دشمنان قسم خورده است، همواره و در هر زمان امری مسلم و اجتناب ناپذیر است.
نظر شما :