حمله به ایران، تنها راه نجات باراک اوباما؟

۰۵ آذر ۱۳۸۹ | ۲۰:۳۱ کد : ۹۴۴۱ آمریکا
حمله به تهران تنها راهکاری ست که می‌تواند از حجم فشار بین المللی و داخلی بر چهل و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا بکاهد. تنها خطری که این روزها امنیت جهان را تامین می‌کند احتمال دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای است.
حمله به ایران، تنها راه نجات باراک اوباما؟

دیپلماسی ایرانی: پرونده هسته‌ای ایران همزمان با نزدیک شدن به پنجمین روز از ماه سپتامبر که قرار است ایران با منتقدان غربی برنامه هسته‌ای اش دور یک میز بنشینند، قالب جدی‌تری به خود می‌گیرد. منتقدان باراک اوباما چهل و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا هم تمام هم و غم خود را بر روی پرونده هسته‌ای ایران متمرکز کرده‌اند. اسبابی برای انتقام گیری از مردی که دو سال پیش با شعار تغییر چه در سیستم داخلی و چه در دستگاه دیپلماسی به روی کار آمد. سایت ریل کلیر در تازه‌ترین تحلیل خود در مورد برنامه هسته‌ای ایران و راهکارها برای مبارزه با آن، عنان قلم را به دست یادداشت نویسی می‌سپارد که ادعا می‌کند تنها راه برای احیای اعتبار از دست رفته آقای اوباما حمله به ایران است. این یادداشت نویس در این باره می‌نویسد:

باراک اوباما روزهای سختی را پشت سرمی‌گذارد. سه هفته از روزی می‌گذرد که حزب دموکرات به رهبری وی در انتخابات میان دوره‌ای کنگره شکست مفتضحانه‌ای را به نام خود سند زد. نتیجه این شکست هم از دست دادن اکثریت در کنگره و کم شدن اختلاف میان جمهوری خواهان و دموکرات‌ها در مجلس سنا بود. با این نتیجه تصمیم‌های قطعی باراک اوباما که منتظر تصویب در کنگره یا سنا هستند، لب مرز قرار گرفته‌اند. نرخ محبوبیت باراک اوباما هر روز پایین‌تر از دیروز قرار می‌گیرد و البته کم نیستند برنامه‌های تلویزیونی که از اوباما شخصیتی طنز برای خنداندن هموطنان خود می‌سازند.

سارا پیلین که در آخرین رقابت‌های انتخاباتی در سال 2008 میلادی معاون اول جان مک کین از حزب جمهوری خواه لقب گرفته بود و اکنون رهبری نمادین جنبش تی پارتی را بر عهده دارد آنچنان حد و رتبه آقای اوباما را پایین می‌داند که به صراحت اعلام می‌کند که می‌تواند در انتخابات سال 2012 میلادی وی را شکست دهد. در این فضا است که باراک اوباما برای احیای اعتبار از دست رفته به سیاست خارجی آویزان می‌شود و هر آنچه را که بتواند وی را نجات دهد قربانی خواهد کرد. شاید در این حوزه آقای اوباما بتواند اندک موفقیتی به دست آورد و اعتبار از دست رفته بازگردد! البته موفقیت در این حوزه هم کار چندان آسانی نیست. ضعف در مدیریت به نوعی مولود مخالفت ورزی‌های رقبا هم است. در این میان چندان هم بعید نخواهد بود حتی اگر برخی متحدان آمریکا هم در آسیا یا اروپا بر روی رهبری ضعیف که زمانی شخصیتی کاریزماتیک داشت چندان حساب باز نکنند.

به عنوان مثال به تلاش اوباما در اجلاس جی بیست نگاه کنید. وی عزم خود را جزم کرد تا حضار چین را برای تغییر رویه دادن در سیاست‌های کلان اقتصادی تحت فشار قرار دهند. در نهایت اما خانم آنگلا مرکل در جامه صدراعظم آلمان، ابتکار بازی را در دست گرفت و در نهایت این آمریکا بود که مسبب بحران اقتصادی خوانده شد. در سئول هم باز اوباما شکست دیگری را از آن خود کرد به گونه‌ای که دولت کره جنوبی از امضای توافقنامه تجارت آزاد با واشنگتن سرباز زد. در دیگر مسائل بین المللی هم اوضاع بر همین منوال است. در افغانستان که باراک اوباما آن را اولویت نخست خود در دستگاه دیپلماسی خواند، حامد کرزی رئیس جمهوری این کشور که حضور خود در دفتر ریاست جمهوری برای دومین بار متوالی را مدیون حمایت‌های واشنگتن است اندک توجهی به اعتبار اوباما که در حال حراج خوردن در افغانستان است، نیست.

در خاورمیانه هم که اوضاع چندان بر وفق مراد آقای اوباما نیست. محمود عباس رهبر تشکیلات خودگردان فلسطین، با طرح آمریکا برای بازگشت به پای میز مذاکرات مستقیم مخالفت کرده است. مصر نیز که روزهای انتخابات پارلمانی را پشت سر می‌گذارد اخیرا به صراحت هرگونه دخالت واشنگتن در انتخابات را رد کرده است. نیازی نیست یادآوری کنیم که دشمنان باراک اوباما در سطح جهانی و یا آنها که جامه رقیب او را بر تن دارند متوجه تمامی‌ این ناکامی‌های کاخ سفید هستند. هفته گذشته هم بود که کره شمالی به راحتی چند دانشمند آمریکایی را به داخل کشور راه داد و حتی در را برای بازدید از تاسیسات هسته‌ای خود هم به روی آنها گشود. این حرکت کیم جونگ ایل رهبر کره شمالی تنها یک پیغام ضمنی برای اوباما در خود جای داده بود: ما از شما نمی‌ترسیم! به نظر می‌رسد که هیچ کس در سطح جهانی آقای اوباما را آنچنان که باید و شاید جدی نمی‌گیرد.

نویسنده این یادداشت در ادامه ادعا می‌کند که آمریکا همواره نقش قدرت برتر را در سطح جهانی بر عهده داشته است و اکنون مشاهده هرگونه زوال در این قدرت یا افول آن برای آمریکایی‌ها خوشایند نیست. باراک اوباما دو سال از عمر چهار ساله دولت خود را از دست داده است و اکنون برای جبران بسیار دیر است: تنها یک گام باقی مانده است که اوباما با برداشتن آن می‌تواند اندکی از اعتبار از دست رفته خود را بازگرداند: ایران.

نویسنده این یادداشت در ادامه ادعا می‌کند که حمله به تهران تنها راهکاری ست که می‌تواند از حجم فشار بین المللی و داخلی بر چهل و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا بکاهد. تنها خطری که این روزها امنیت جهان را تامین می‌کند احتمال دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای است. نویسنده این یادداشت ادعا می‌کند که ایران در صورت دستیابی به تسلیحات هسته‌ای در حقیقت شکل و شمایلی مانند آلمان در زمان هیتلر خواهد داشت. وی حتی پا را از این ادعا هم فراتر می‌نهد و تایید می‌کند که ایران هسته‌ای نه تنها برای امنیت اسرائیل که برای آرامش غرب هم مضر خواهد بود.

کم نیستند تحلیل‌گرانی که مانند وی ادعا می‌کنند تهرانی که به تسلیحات هسته‌ای دست پیدا کند می‌تواند تغییر دهنده معادلات منطقه‌ای اعم از سیاسی و اقتصادی باشد.

نویسنده این ستون ریل کلیر در ادامه می‌نویسد: باراک اوباما در مجادله با اسرائیل و فلسطین تنها وقت خود را هدر می‌دهد و این در حالی‌ست که باید از این فرصت برای تحت فشار قرار دادن مستقیم تهران استفاده کند. اعمال تحریم‌های شدیدتر و استفاده از ابزار زور در شرایط مورد نیاز تنها راهی است که می‌توان با آن افکار عمومی‌ را پشت سر آمریکا و شخص باراک اوباما قرار داد. اوباما با سخت‌گیری بر ایران می‌تواند از خود چهره‌ای مدافع عدم تکثیر تسلیحات هسته‌ای و کشتار جمعی نشان دهد. البته هزینه‌ای هم در این مسیر نهفته است که اوباما باید آن را تمام و کمال پرداخت کند. شاید جهان اسلام نسبت به اوباما بدبین‌تر از امروز شود. اما در دنیای سیاست، بازیگران باید مورد احترام باشند و نه دوست داشتنی! در حال حاضر اوباما نه محبوب است و نه معقول. اوباما در دو سال گذشته نسبت به ایران و برنامه هسته‌ای این کشور از خود نرمش نشان داده است و این در حالی‌ست که ظاهرا تعامل با تهران جواب نداده است. در این فضا اگر اوباما می‌خواهد ریاست جمهوری خود را نجات دهد راهی نخواهد داشت جز حمله به ایران.


نظر شما :