سنگ‌اندازى‌هاى نتانياهو بر سر راه مذاکرات صلح خاورميانه

۲۰ مهر ۱۳۸۹ | ۲۱:۲۹ کد : ۸۹۶۲ اقتصاد و انرژی
قانون اخيرى که رژيم صهيونيستى تصويب کرده است شهروندان غيريهودى را ملزم مى‌کند که براى وفادارى به اسرائيل به عنوان کشورى يهودى سوگند ياد کنند...گفتارى از محمد على مهتدى براى ديپلماسى ايراني.
سنگ‌اندازى‌هاى نتانياهو بر سر راه مذاکرات صلح خاورميانه

ديپلماسى ايرانى:‌ قانون اخيرى که رژيم صهيونيستى تصويب کرده است شهروندان غيريهودى را ملزم مى‌کند که براى وفادارى به اسرائيل به عنوان کشورى يهودى سوگند ياد کنند. اين مسئله به هيچ وجه نمى‌تواند از سوى فلسطينى‌ها و کشورهاى عربى منطقه مورد قبول واقع شود. به اين دليل که اجراى اين قانون باعث مى‌شود که حدود يک ميليون و دويست هزار نفر فلسطينى ساکن در اراضى اشغالى 1948 ساکن هستند، حقوق شهروندى خود را از دست بدهند چون امکان ندارد که اين افراد بخواهند قسم بخورند که به رژيمى‌ که سرزمين و خانه و زندگى آن‌ها را غصب کرده وفادار و پايبند هستند.

مسئله ديگرى که پيش مى‌آيد بحث بازگشت آوارگان است. در قطعنامه 192 شوراى امنيت در سال 1949 آوارگان فلسطينى حق دارند که به خانه و سرزمين خود برگردند. تصويب اين قانون حق بازگشت آوارگان را که يک حق رسمى‌ و قانونى است و در جامعه بين المللى هم به رسميت شناخته شده، اين حق را ناديده مى‌گيرد و در صدد از بين بردن اين حق است و بازگشت آوارگان را غير ممکن مى‌کند.

در واقع مسئله دولت يهودى سال‌هاست که سردمداران رژيم صهيونيستى را به خود مشغول کرده است و دليل آن هم رشد جمعيت غيريهودى در فلسطين اشغالى است. به خصوص عرب‌هاى فلسطينى که نرخ رشد جمعيت آن‌ها بسيار زياد است. در سال 1948 که صهيونيست‌ها فلسطين را غصب کردند و تشکيل دولت اسرائيل را اعلام کردند، صد و هفتاد هزار نفر از مردم فلسطين در اسرائيل باقى مانده بودند و بقيه آواره شده بودند. از آن سال تاکنون جمعيت اين اعراب که در اسرائيل زندگى مى‌کنند به يک ميليون و دويست هزار نفر رسيده است. و اگر اين رشد جمعيت به همين شکل ادامه يابد، پيش‌بينى مى‌شود که بين سال‌هاى 2020 تا 2025، جمعيت مسلمان فلسطينى با جمعيت يهودى برابر شود و آن‌ها که کشور اسرائيل را تاسيس کردند اين مسئله را نمى‌پذيرند.

در اين که چطور بايد مسئله فلسطينى‌هاى ساکن در اراضى اشغالى سال 1948 را چگونه بايد حل کرد،‌ طرح‌هاى مختلفى داده شده است. يکى طرح آريل شارون است به نام طرح "ترنسفر" که بر اساس اين طرح دولت اسرائيلى سعى مى‌کرد از طريق قتل عام يا فشار اعراب فلسطينى ساکن در اسرائيل را مجبور کند که فرار کنند. الان هم سال‌هاست که اين افراد به عنوان شهروند درجه دو و سه محسوب مى‌شوند و مورد ظلم و ستم قرار مى‌گيرند. با اين حال فلسطينيان ساکن در اراضى اشغالى به اين دليل که وجود خود را حفظ کنند در انتخابات شرکت مى‌کنند و در پارلمان رژيم صهيونيستى نماينده دارند.

اخيرا از دوره جرج بوش دوم به اين طرف که رژيم صهيونيستى مسئله دولت يهودى را مطرح کرد و امريکا هم اين را پذيرفت و جرج بوش به شدت فعاليت کرد که کشورهاى عربى را در اين مسئله با خود همراه کند و اسرائيل را به عنوان کشورى يهودى بپذيرند. دولت يهودى در واقع به اين دليل مطرح شد که بتوانند به واسطه آن فلسطينى‌هاى ساکن در اسرائيل را از خانه و کاشانه خود بيرون کنند و به جاى آن‌ها يهوديان را از خارج از اين منطقه به آن جا انتقال دهند. در عين حال حق بازگشت را به فلسطينى‌ها ندهند.

متاسفانه الان هم که دوره جرج بوش تمام شده و اوباما سر کار آمده، به نظر مى‌رسد که اوباما هم اين طرح را پذيرفته و بر مسئله يهودى بودن دولت اسرائيل تاکيد دارد و بر کشورهاى عربى و فلسطينيان فشار مى‌آورد که اين مسئله را بپذيرد.

چنان چه فلسطينى‌ها اين مسئله را بپذيرند ديگر مذاکره معنايى نمى‌دهد و همه حقوق فلسطينى‌ها از بين مى‌رود. در اين صورت نه تنها ما در برابر سرنوشت نامعلوم چهار ميليون فلسطينى در خارج از مرزهاى فلسطين يعنى در اردن، ‌سوريه و لبنان روبه‌رو خواهيم بود بلکه يک ميليون و دويست هزار نفر آواره جديد هم خواهيم داشت. اين‌ها در کجا بايد اسکان داده شوند در حالى که هيچ اميدى به تشکيل دولت فلسطينى در کرانه غربى رود اردن و نوار غزه وجود ندارد. چون ساحل غربى رود اردن را اسرائيلى‌ها به طور کامل در اختيار گرفته‌اند و تنها چند جزيره جمعيتى براى فلسطينى‌ها باقى مانده است. که بيشتر از دو درصد خاک فلسطين نيست.

بنابراين حتى محمود عباس و کسانى که در طرح مذاکره با اسرائيل قرار دارند و پيش مى‌روند هم معتقدند که اين مسئله امکان‌ناپذير است و طبيعتا در دنياى عرب کسى نمى‌تواند اين مسئله را بپذيرد و اين مقدمه‌اى براى يک سلسله کشمکش‌هاى تازه در منطقه خواهد بود و دليل تازه‌اى براى توقف مذاکرات نيم بند صلح اسرائيل و تشکيلات خودگردان فلسطين خواهد بود.

طرح اين مباحث در اين برهه زمانى نشانه‌اى از عدم علاقه نتانياهو به ادامه مذاکرات صلح است. او اعتقادى به مذاکرات صلح و تشکيل دولت فلسطينى ندارد. و اگر هم اين مذاکرات را شروع کرده است تحت فشار اوباما و دولت امريکا بوده است و سعى مى‌کند به راه‌هاى مختلف از ادامه مذاکرات شانه خالى کند.

مشکل اولى که ايجاد کرد درباره ادامه شهرک سازى بود و به رغم اين که امريکا و شخص اوباما خيلى براى تمديد مهلت توقف شهرک سازى فشار آورد و حتى وعده‌هاى سخاوتمندانه‌اى هم به اسرائيل داده شد، باز هم نتانياهو حاضر نشد که شهرک سازى را متوقف کند.

اين موضوع هم سنگ دومى ‌است که نتانياهو بر سر راه مذاکرات انداخته است. طرح قانون سوگند وفادارى غيريهوديان به دولت يهودى عملا نشان دهنده اين است که اين مذاکرات به جايى نمى‌رسد و نمى‌تواند ادامه يابد.

البته اين در شرايطى است که خود جامعه صهيونيستى هم مويد افکار نتانياهو است. الان تندروها در جامعه صهيونيستى و به خصوص در شهرک‌ها در مناطق اشغالى به شدت از سياست نتانياهو حمايت مى‌کنند. نتنياهو در داخل با توجه به چينش گروه‌هاى سياسى در پارلمان مشکلى ندارد و افکار عمومى ‌جامعه صهيونيستى با او همراه است. و به همين دليل هم فشارهاى امريکايى‌ها و امتياز دادن‌ها آن‌ها تاثيرى در سياست نتانياهو ندارد.

نتيجه اين است که با اين سنگ اندازى‌هاى اسرائيل به نظر نمى‌رسد که امريکا بتواند کارى در جهت از سرگيرى مذاکرات صلح خاورميانه انجام دهد.


نظر شما :