تحریمها و غرور ایرانیان
اول) به تازگی رئیس جمهوری آمریکا در جریان یک نشست که چهارم اوت در کاخ سفید برگزار شد، سخنانی را در مورد ایران و تحریمهای اعمالی بر آن ایراد کرد که مهمترین محورهای آن به شرح ذیل است:
1. تشدید مجازاتهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی در حال به ثمر رسیدن است و مقامات جمهوری اسلامی از موفقیت مجازاتهای وضع شده از سوی آمریکا غافلگیر شدهاند.
2. اوباما همچنان متعهد است «در خروج صلح آمیز از این بحران» را برای حکومت مذهبی ایران باز نگه دارد.
3. تدابیری به ایران نشان داده خواهد شد تا بتواند نشان دهد آنان در پی تجهیز خود به سلاح اتمی نیستند.
4. رئیس جمهوری آمریکا با توسعۀ برنامۀ صلح آمیز اتمی از سوی ایران موافق است، در صورتی که جمهوری اسلامی با اتخاذ تدابیر لازم، اعتماد غرب را نسبت به چشمپوشی خود از توسعۀ سلاح اتمی تأمین کند.
5. ممکن است انگیزههای ایدئولوژیک رهبران ایران برای دستیابی به سلاح اتمی مانع آنان از انجام تحلیلی عقلانی در خصوص هزینهها و سودهای اقدامشان باشد.
6. اگر مقامات ایران بخواهند از برنامۀ اتمیشان برای برانگیختن احساسات ملی بهرهبرداری کنند، متحمل هزینههای این اقدام خواهند شد.
7. رئیس جمهوری آمریکا از همۀ گزینهها استفاده خواهد کرد تا جلوی مسابقۀ تسلیحات اتمی در منطقه را بگیرد.
برای یک خواننده ایرانی، دو مورد آخر موارد جالبی هستند.
دوم) ساموئل هانتینگتون نظریهپرداز فقید آمریکایی در ابتدای فصل ابتدایی کتاب«Who Are We? America’s Great Debate» که آنرا سال 2004 به چاپ رساند، با اشارهای نمادین به خیابان چارلز در «باستن بیکان هیل»[1]، مینویسد: زمانی بر روی یکی از ساختمانهای این خیابان، پرچمهای به اهتزاز درآمدة آمریکایی، نمای ورودی اداره پست ایالات متحده و یک مغازه بار را شکل میدادند. بعدها اداره پست از به اهتزاز درآوردن این پرچم جلوگیری کرد و در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، تنها یک پرچم بر روی مغازه مشروبفروشی خودنمایی میکرد. دو هفته بعد، هفده پرچم بر روی این عمارت به اهتزاز درآمده بود... ساکنان (خیابان چارلز) با توجه به حملاتی که به کشورشان صورت گرفت، ملیت و هویت خود را مجدداً درک نموده و خود را جزئی از آن دانستند».
وی در ادامه مینویسد: «ساکنان این خیابان بهخاطر وجود حس وطنپرستی، احساس مشترکی با سایر ساکنان و مردم آمریکا داشتند. مردم آمریکا بعد از جنگ داخلی به پرچم کشور خود بسیار علاقه نشان میدادند و به آن افتخار میکردند... با این وجود و احتمالاً در مقایسـه بـا گذشته، به اهتزاز درآمدن پرچمها پس از ۱۱ سپتامبر در آمریکا بیسابقه بوده است. پس از ۱۱ سپتامبر، پرچم آمریکا در همه جا ... به اهتزاز درآمده است. در اوایل اکتبر،۸۰ درصد آمریکاییها اظهار داشتند که اقدام به اهتزاز درآوردن پرچم کشورشان کردهاند. وال ـ مارت[2] طبق گزارشهای ارائهشده 116.000 پرچم در روز ۱۱ سپتامبر و 250.000 پرچم دیگر نیز در روز پس از حادثه ۱۱ سپتامبر فروخته است».
سوم) یکی از نخستین اصولی که در دانشکدههای علوم سیاسی و روابط بینالملل آموزش داده میشود، ارتقای توانمندی نگرش خاکستری به مسائل و تحولات بینالمللی است. اینکه دانشجو درک کند در دنیای سیاست بسیار بیش از آنکه بتوان سیاه و سفید را دید، رنگ خاکستری را مشاهده میکند و اینکه بفهمد این، طبیعت و واقعیت روابط بینالملل است.
چهارم) این طبیعی خواهد بود که در شرایط فعلی، ایران از تمامی ابزارهای خود برای مقابله با حجم سنگین تحریمهای اعمالی علیه خویش استفاده کند و طبیعی نیز هست که تمام هوش، ظرافت و توانمندی خود را در این راه بکار گیرد. تنها در چند روز پس از سخنان اوباما، سفر وزیرخارجه لبنان به ایران، حضور روسای جمهور افغانستان و تاجیکستان در ایران؛ سفرهای اخیر مقامات ایرانی و افریقایی به کشورهای همدیگر؛ مناسبات در حال رشد ایران با ترکیه و بسیاری موارد دیگر نشان میدهد در فضای عمدا تاریک نشان داده شده ارتباطات بینالمللی ایران، فضاهایی وجود دارند که نشاندهنده تفوق نگاه خاکستری است. اقبال افغانستان به ایران، با وجود آنکه دهها هزار نیروی آمریکایی در این کشور وجود دارند؛ حضور دائم نمایندگان بخشهای سیاسی، اقتصادی و صنعتی عراق در جمهوری اسلامی با وجود تعاملات نزدیک آنان با آمریکا؛ تحرکات گسترده در ارتباط ایران و ترکیه با وجود نزدیکیهای بسیار ترکیه با غرب و یارگیری ایران در حوزه قدرت نرم خویش در آفریقا[3]، از جمله دلایلی است بر صحت این نگاه و توضیحی برای آنکه اصرار بر رفتار کردن با ایران به عنوان یک کشور کاملا منزوی، سیاستی است کاملا خطا. این جمله از سر پروپاگاند مثبت برای ایران و ترس از تحکیم تحریمها بیان نمیشود، بلکه از سر واقعیتی ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک نشات میگیرد.
پنجم) هیچکدام از استدلالهای بالا به معنای بیتاثیر بودن تحریمها بر ایران نیست. یقینا تحریمها بر ایران تاثیرگذار خواهند بود و هزینههای این کشور را چند برابر خواهند کرد. همچنین نمیتوان منکر شد که اتحاد کشورها علیه یک کشور، هم فشار بینالمللی و هم داخلی را بر هیات حاکمه کشور هدف افزایش خواهد داد. اما اگر کسانی که تحریمها را وضع میکنند و یا آنانی که برای اعمال تحریمهای تکمیلی با یکدیگر مسابقه میگذارند، اصل را بر آن گذاشتهاند که اعمال فشار، زور و تحریم، حمایت مردمی از برنامه هستهای ایران را کاهش خواهد داد، بدون هیچگونه اغراقی در اشتباهند. نباید فراموش کرد فارغ از تمامی اختلافات داخلی، موضوع لزوم پیشرفت ایران در حوزه توانمندی هستهای، موضوعی کاملا فراجناحی است و یک خواست ملی است. در حال حاضر و فارغ از تمامی فشارها، افکار عمومی ایران با رفتار اخیر آمریکا، فرانسه، انگلستان، چین و روسیه در مقابل بیانیه تهران و همچنین یادآوری نتایج سیاست تعامل دولتآقای خاتمی با کشورهای 5+1 برای ساماندهی مساله هستهای، که فرصتسوزی بزرگ غرب بود، اعتمادی به غرب ندارند. اگر به این بیاعتمادی رفتار غرب در زمان جنگ با صدام را نیز اضافه کنیم، خواهیم دید دلایل انگشتشماری خواهند ماند تا یک ایرانی معتقد باشد در صورتیکه غنیسازی متوقف شود، همهچیز روبهراه خواهد شد!
ششم) اخیرا نتایج یک نظرسنجی در پنجم اوت از سوی موسسه بروکینگز منتشر شد که در یکی از بندهای آن ذکر شده 57 درصد از اعراب (آنهم از کشورهایی که حداقل در 5 مورد از 6 مورد آن، حاکمانشان روابط خوبی با دولت ایران ندارند) برنامه هستهای ایران را برنامهای میدانند که تأثیرات مثبتی را در خاورمیانه پدید خواهد آورد. جالب آنجاست که در نظرسنجی مشابه سال گذشته این موسسه، اقبال اعراب به برنامه هستهای ایران، تنها 29 درصد بوده. این در حالی است که تا پیش از این اینگونه تصور میشد که اگر سفیر امارات در آمریکا و یا برخی دولتمردان عربستان بهشکل عمومی یا خصوصی عنوان دارند که با حمله نظامی آمریکا یا اسرائیل به ایران، هیچگونه مشکلی ندارند، بازتاب دهنده افکار عمومی کشورهای خود نیز بوده و واقعا فضای منطقه نیز به این سمت سوق پیدا کرده است.
و نهایتا)ایرانیان به آمریکا بیاعتمادتر شدهاند، دیگر به روسیه تکیه نمیکنند و از اروپا نیز دلسرد شدهاند. اگر آمریکا اصرار دارد به این فهرست، چین و هند و کشورهای عربی خلیج فارس را هم اضافه کند، خیلی در نتیجه تفاوتی نخواهد کرد. آنچه خوبست در محافل تصمیمساز آمریکا به آن توجه شود، دو نکته است: نخست اینکه تاریخ نشان داده با ورود ادبیات فشار، تحریم و جنگ، تنها چیزی که در نهایت نصیب میشود، افسوس و زیان خواهد بود. و دوم آنکه، مردم ایران قبلا و در طول جنگ هشت سالهاشان با عراق، بارها و بارها حس وطنپرستیای که هانتینگتون با افتخار در خیابان چارلز شهر بوستون به تصویر کشیده، تمرین کردهاند و لذا خیلی با آن نامانوس نبوده، خیلی هم از آن نمیهراسند.
نظر شما :