قوانین بازی را جریان افراط تعیین می‌کند

۲۸ تیر ۱۳۸۹ | ۱۴:۱۷ کد : ۷۹۲۵ گفتگو
گفت‌وگو با محمد ابراهیم طاهریان، سفیر سابق ایران در افغانستان.
قوانین بازی را جریان افراط تعیین می‌کند

ديپلماسى ايرانى: آیا تعویض ژنرال مک کریستال صرفا بهانه‌ا‌ی برای تغییر استراتژی امریکا در افغانستان است؟

برای پاسخ به این سوال که در چند روز اخیر جز مهمترین اخبار افغانستان است باید از چند سطح به موضوع نگاه کرد.

اصولا سیاست‌های کشورهای فرامنطقه‌ای و مشخصا امریکایی‌ها و تا حدودی انگلیس، از زمان برگزاری انتخابات (به عنوان یک پروژه ناقص) باعث شد موضوعات سیاسی افغانستان پیچیده‌تر شود.

 به نظر می‌رسد که از آنجایی که پروژه انتخابات ناقص بود و مولود آن هم مولود کاملی نبود، کمکی به فرایند تحولات سیاسی در افغانستان نکرد. و حالا تضغیف تحولات سیاسی و پس لرزهای آن فرایند ناقص در حوزه نظامی خود را نشان می دهد و کشورهایی که مستقیما در این موضوع دخالت کردند و بیشترین تاثیر را روی این روند ناقص داشتند، امروز به این ترتیب هزینه آن را می‌پردازند.

در حقیقت با یک ارزیابی غلط، با یک دخالت نابه‌جا در امر برگزاری دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان، وضعیتی را به وجود آوردند که هزینه فراوانی را به مردم افغانستان، منطقه و خودشان تحمیل کرد و برکناری بالاترین فرمانده نظامی ناتو و امریکا به نظر می‌رسد سرریز تحولات و پس لرزه‌های روند انتخابات است که در این مقطع به این ترتیب خودش را به منصه ظهور رسانده است.

این پایان داستان نیست و این روند ادامه پیدا خواهد کرد و این لزوما به معنی تغییر راهبرد کشورهای فرامنطقه‌ای و امریکا نیست.

اصولا کارشناسان بر این باورند که کشورهای فرامنطقه‌ای و مشخصا امریکا و خصوصا دولت دمکرات‌ها در طول کمتر از یک سال دو برنامه کاری عوض کرده‌اند که اسم آن را استراتژی گذاشتند در حالی که قاعدتا استراتژی به این سرعت نباید تغییر کند. لذا تغییر و برکناری این فرمانده هم نشان دهنده سردرگمی کشورهای فرامنطقه‌ای در موضوع افغانستان است.

حتی اگر استراتژی هم داشته باشند، به نظر نمی‌رسد که این استراتژی دچار یک تحول مثبتی در جهت کارکرد بهتر در صحنه افغانستان شود. لذا می‌شود به این سوال این گونه پاسخ داد که برکناری فرمانده ارشد نظامی امریکا در افغانستان نتیجه سیاست‌های غیرواقعی کشورهای فرامنطقه‌ای خصوصا امریکایی‌ها در افغانستان است که در این حد و با این میزان هزینه آن را پرداخت کردند.

پترائوس، فرمانده جدید منصوب شده در افغانستان با ضرب‌الاجل تعیین شده برای خروج از افغانستان مخالف است. پس از انتخاب وی هم اوباما که پیش از این موافق تعیین ضرب‌الاجل بود گفته است که نسبت به این موضوع دچار تردید شده است. این مسئله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

همان طور که در بخش قبلی عرض کردم به نظر می‌رسد کشورهای فرامنطقه‌ای و امریکایی‌ها برنامه کاری مشخص و منطبق بر واقعیتی در افغانستان ندارند؛ به همین دلیل است که دچار یک پراکندگی در رفتار و گفتارشان شده‌اند.

از طرفی می‌توان گفت که در این مورد روزمرگی می‌کنند و به دلیل پیچیدگی‌هایی که در صحنه با آن مواجه شده‌اند، با سرعت و با فاصله زمانی کم، گاهی اوقات صحبت از یک عملیات نظامی می‌کنند، گاهی اوقات صحبت از تعیین تاریخ خروج از افغانستان می‌کنند و گاهی اوقات هم با تعیین ضرب‌الاجل مخالفت می‌کنند.

به نظر می‌رسد در حقیقت این تحولات افغانستان است که کشورهای فرامنطقه‌ای و عناصر بازیگر خارجی را به دنبال خود می‌کشد نه کسانی که در آنجا حضور پیدا کردند و کشورهای فرامنطقه‌ای.

لذا اصولا این اظهارنظرهایی که صورت می‌گیرد به نظر می‌رسد که بر اساس یک رفتار روزمره است و به طور جدی قابل اعتنا نیست.

موضوعی که در تحولات افغانستان قابل اعتنا است، توسعه و پایداری جریان افراط است که الان به عنوان بازیگر موثر قوانین بازی را او تعیین می‌کند نه کشورهای فرامنطقه‌ای. لذا مجموعه اظهارنظرهایی که انجام می‌شود قابل اعتنا نیست بدون توجه به این که در چه سطحی است.

دیدار کرزی با حقانی یکی از رهبران طالبان که گفته می‌شود با القاعده روابط نزدیکی دارد را در چه راستایی می‌دانید؟

در مورد دیدار رئیس دولت افغانستان با فرمانده یکی از شاخه‌های اصلی و مهم جریان افراط که گفته می‌شود با حضور فرمانده ارتش پاکستان و فرمانده سرویس اطلاعاتی ارتش این کشور انجام شده است، تا به حال هیچ منبع رسمی این خبر را تائید نکرده است؛ نه دولتیان در کابل، نه مقامات پاکستانی، نه مقامات و افراد وابسته به جریان افراط.

آن چیزی که در مورد این دیدار مطرح شده است مجموعه اخبار و شایعاتی است که به طور وسیع در رسانه‌های غربی و عربی و منطقه‌ای پخش شده است.

با این وجود به این موضوع را می‌توان از دو منظر بررسی کرد:

اولین نگاه این است که اصولا طرح چنین موضوعی یا شایعه‌ای به منظور ارزیابی واکنش مردم افغانستان و منطقه به احتمال برگزاری چنین ملاقاتی است. اگر چنین اتفای صورت گرفته باشد در آن صورت جایگاه کشورهای فرامنطقه‌ای با همه هزینه‌هایی که انجام داده‌اند چیست؟

اگر این ملاقات اتفاق افتاده باشد و مثلثی که یک راس آن رئیس دولت فعلی در افغانستان است و راس دیگر آن جریان افراط و راس سوم آن هم مقامات نظامی و اطلاعاتی پاکستان هستند، تشکیل شود در منظر دوم بیانگر اختلاف نگاه بین جریان افراط، حامیان جریان افراط و دولتیان با کشورهای غربی است که در اینصورت وقوع چنین اتفاقی می‌تواند توسعه جریان افراط و ارتقا موقعیت حریان افراط از یک جریان تروریستی نامشروع به یک جریان مشروع قابل مذاکره از نظر کسانی که به  طرف مذاکره با این جریان رفتند را به همراه داشته باشد.

به نظر شما نزدیک شدن کرزای به القاعده و پاکستان با چه هدفی صورت می‌گیرد؟

تجربه گذشته چراغ راه آینده است؛ اگر چنین اتفاقی صورت گرفته باشد و شایعه نباشد قطعا بانیان چنین اتفاقی اولین قربانیان آن هستند. در گذشته‌ی افغانستان هم چنین اتفاقاتی روی داده است.

لذا از آنجایی ‌که اگر این اتفاق واقع شده باشد و به دور از چشم نهادهای قانونی و تصمیم ساز رخ داده باشد، دور زدن تمام نهادهای قانونی در افغانستان مثل مجلس سناست و در حقیقت یک رفتار فراقانونی و رفتاری‌ست که در قانون اساسی دیده نشده، افکار عمومی افغانستان و حتی منطقهاز آن حمایت نمی کند. و کسانی که با هر هدفی وارد این بازی شده‌اند قربانیان اول آن خواهند بود.

اصولا هر هدفی برای چنین مذاکراتی تعریف شده باشد از آنجایی که جریان افراط یک جریان تمامیت‌خواه است و قائل به مشارکت بقیه جریان‌های موجه و پایبند به قانون اساسی در افغانستان در قدرت نیست؛ در حقیقت برنده آن مذاکرات جریان افراط و ارتقا جریان افراط است. و لزوما اهداف طراحی شده در چنین مذاکرات فرا قانونی محقق نخواهد شد.

با این اوصاف دلیل حمایت کرزی از مذاکره با طالبان را چه می دانید؟

به نظر می‌رسد مجموعه عناصر مطرح در بازی افغانستان، چه عناصر داخلی و چه عناصر فرامنطقه‌ای به دلیل پیچیدگی موضوع و مشکلاتی که پیش آمده است، دچار یک ارزیابی غلط از تحولات شده‌اند.

دولتیان در کابل تاکنون به یک راهبرد مشخص و قابل قبول با اپوزوسیون داخل دولت و اپوزوسیونی که پایبند به قانون اساسی‌ست نرسیده‌اند و دلیل آن هم روند انتخابات دومین دور ریاست جمهوری و نتیجه آن انتخابات است. لذا به دلیل مشکلاتی که دولتیان و رئیس دولت بعد از روند انتخابات و نتیجه آن به لحاظ مشروعیت با آن روبرو شده‌اند، گرفتار یک ارزیابی غلط گشته و در حقیقت به راهکاری که نتیجه آن از قبل مشخص است پناه آورده‌اند.

دکترین و کارکرد جریان افراط در گذشته مشخص شده است. این جریان یک جریان تمامیت‌خواه است، ممکن است دولتیان و رئیس دولت در این دام گرفتار شده باشند.

رئیس کمیته فرعی بودجه سنا گفته است که تا زمانی که کرزای تکلیف خود را با وضعیت (فساد مالی، ادرای و...) موجود مشخص نکند، حتی یک سنت دیگر برای موضوع افغانستان نمی‌پردازیم. این مسئله را چگونه ارزیابی می‌کنید. آیا هدف تحت فشار قرار دادن کرزای است؟

تصمیم‌سازان در واشنگتن به دلیل پیچیدگی کار دچار تناقض شده‌اند. همانطور که در بخشهای قبلی هم عرض کردم، بخش‌های تصمیم‌ساز نمی‌توانند یک تجمیع افکار داشته باشند.

واقعیت صحنه افغانستان این است که دولتی ناکارامد و دچار به مشکلات ناکارآمدی و فساد با وضعیتی روبرو شده است که تمام مجامع بین‌المللی و کشورهای خارجی روی این موضوع انگشت گذاشته‌اند و حتی در آخرین سفری هم که رئیس دولت و دولتیان کابل به ژاپن داشتند به صراحت همین موضوع در رسانه‌ها مطرح شد و رئیس دولت در آنجا اطمینان داد که چنین اتفاقی نمی‌افتد.

به هر روی چنانچه این موضوع جدی باشد و قرار باشد امریکایی‌ها و یا هر کشور کمک کننده، روی این موضوع پافشاری کند به دلیل مجموعه سازوکاری که اکنون در افغانستان به وجود آمده، تا یک اقدام موثر سیاسی در جهت تفاهم بین همه نهادها خصوصا قوای مقننه و مجریه بوجود نیاید این اظهارنظرها حتی اگر عملیاتی بشود یا نه، تاثیری را در روند افغانستان نمی‌گذارد.

در هر حال انچه مسلم است این است بیشتر هزینه‌ای که در حال حاضر امریکایی‌ها و بقیه کشورها در افغانستان انجام می‌دهند، پیش از اینکه صرف امور افغانستان شود صرف امور خودشان می‌شود.

 باید هدف مقامات امریکایی از طرح این موصوع را دنبال کرد. این که آیا سختگیری است به امکانات و نیروهای خودشان در جهت تخصیص ندادن بودجه و یا به امکانات افغانستان. چون در گذشته اماری منتشر شده بود که بعضی از کارشناسان معتقد بودند 70 درصد کمک‌ها و یا ارقامی که از طرف کشورهای فرامنطقه‌ای به عنوان کمک به افغانستان مطرح و اعلام می‌شود، صرف خودشان می‌شود و 70 درصد از همین بودجه هم به شرکت ها و کارگزارانی که از طرف خود این کشورها می‌ایند اختصاص داده می‌شود.

لذا این موضوع تاثیر زیادی در تحولات افغانستان ندارد چون اصولا جامعه بین‌الملل و امریکایی‌ها کارنامه قابل ارائه‌ای در سازندگی افغانستان نداشته‌اند که حالا کم و یا زیاد کردن بودجه تحول خاصی چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی در افغانستان ایجاد کند. تا به حال اقدام موثری در ارتقا وضعیت سیاسی و اقتصادی افغانستان به وجود نیامده که این سختگیری‌ها بتواند تاثیری در وضعیت افغانستان داشته باشد.  


نظر شما :