تحکیم مناسبات تهران–باکو با تاکید بر دیپلماسی عمومی
نویسنده خبر:
افشار سلیمانی
یادداشتی از افشار سلیمانی، سفیر سابق ایران در جمهوری آذربایجان و تحلیلگر مسائل قفقاز.
استفاده از سرمایههای مشترک فرهنگی، تاریخی، معنوی دو کشور همسایه ایران و آذربایجان به گونهای مثبت و به عنوان یک فرصت متقابل، ضرورتی اجتناب ناپذیر و در جهت تحکیم علقههای دو ملت امری کارشناسانه است. به عنوان مثال در سطوح عالی مدیریتی کشور همسایه و دوستمان جمهوری آذربایجان، که شخصیتهائی هستند که ایرانیالاصل بوده و حتی از سادات میباشند. همینطور شخصیتهای دیگری در سطوح پایینتر که تاکنون از نگاه همگان مغفول ماندهاند.
علیرغم اشتراکات دیرینه تاریخی، فرهنگی و دینی فراوانی که میان ملتهای دو کشور وجود دار، متاسفانه در طول قریب به دو دهه که از زمان استقلال جمهوری آذربایجان میگذرد مناسبات دو کشور به ویژه در عرصه فرهنگی دو کشور از سطح قابل قبولی برخوردار نیست و صرفا به روابط فرهنگی از منظر دولتها نگریسته میشود و دستگاهها و عناصر دولتی متولی همکاریهای فرهنگی فیمابین هستند که حتی در همین سطح نیز، مناسبات دو کشور ملتهای دو کشور را اقناع نمیکند به بیانی واضحتر علیرغم ارتباطات و تماسهای اتباع دو کشور به صورت روزانه، همکاریهای فرهنگی به دلایل محدود و محصور بودن در چارچوب نهادهای دولتی، و محدودیت ایجاد کردن از سوی دولتها و عدم ایجاد فضای مناسب در سطوح مردمی، بسیار ناچیز است.
این در شرایطی است که فرهنگها از دولتها بزرگترند و این امور باید به مردم واگذار شود تا پشتوانه محکمیبرای دولتهای دوکشور باشند. از این منظر، دیپلماسی عمومیبه ویژه در مناسبات تهران-باکو اهمیت مضاعفی مییابد. دیپلماسی عمومیبه دست دولتها، دولتمردان و نهادهای دولتی و ابزارهای رسانهای وابسته به دولت قابل انجام نیست چرا که شکل و محتوای آن متفاوت است. اگر هم انجام شود نتیجهای اندک و زیانی بیشتر دارد یا به تعبیر دیگر سودش از زیانش بیشتر است.
دولتها باید عرصه را فراختر سازند و حمایت نمایند نه دخالت، تا مردم خود بتوانند با ایجاد گروههای فرهنگی و نهادهای غیرحکومتی، در زمینههای مختلف به همکاری فرهنگی و اجتماعی گسترده بپردازند تا بیش از پیش آگاهی یابند، و پشتیبان مناسبات دو کشور شوند. باید به صورت قاطع اذعان نمود که نزدیکترین ملت به ملت ایران از هر حیث مردم جمهوری آذربایجان و به مردم جمهوری آذربایجان ملت ایران است.
و اگر بگوئیم این دو یک ملت در قالب دو دولت هستند، اغراق نگفتهایم. در طول قریب به دو دهه، با فراز و نشیبهای گوناگون در مناسبات فیمابین مواجه بودهایم متاسفانه باید گفت، به دلیل در هم تنیدگی مسائل مختلف فرهنگی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی و ... علیرغم این همه سرمایه تاریخی و فرهنگی و برخورداری ملتهای دو کشور از هویت مشترک تاریخی، مناسبات دو کشور و دو ملت در حداقل سطح خود قرار دارد. نکته مهمتر آنکه به دلیل ناکارآمدی برنامههای فرهنگی دو کشور و وجود برخی حساسیتها از سوی طرفین و تاثیر عناصر ثالث، از اشتراکات ملتهای دو کشور همسایه نه در جهت تعمیق مناسبات بلکه در جهت تضعیف روابط دو کشور و ایجاد بدبینی در ملتهای دو کشور نسبت به دولتهای یکدیگر بهرهبرداری شده است.
به گونهای که مناسبات فرهنگی هر دو کشور با سایر کشورها حتی کشورهای غیر مسلمان و غیر همسایه در سطح بسیار وسیعتر و پرمحتواتری نسبت به روابط تهران– باکو قرار دارد.
آیا زمان آسیبشناسی مناسبات فیمابین و ارائه رهیافتهای مناسب، در جهت تقویت و تحکیم روابط دو کشور فرا نرسیده است؟ بسیار بدیهی است که نه تنها زمان آن فرا رسیده بلکه زمان آن سپری شده و فرصتهای طلایی بسیاری از کف رفته است. اما علیرغم عدم امکان جبران گذشته، میتوان از آسیبهای آتی جلوگیری و از فرصتهای باقیمانده استفاده حداکثری نمود.
اما برای نیل به این مقصود ضروری است که با حضور کارشناسان مستقل، آگاه و با تجربه نسبت به تنظیم یک استراتژی در جهت تقویت دیپلماسی عمومیبا بهرهگیری از مولفههای هویت مشترک دو ملت اقدام شود. نکته مهم این است که اگر دولت از نظر کارشناسان بهره نمیبرد حداقل در سطوح مردمیاین امکان را فراهم آورد که با انگیزه ملی در این راستا تلاش شود.
برای تقویت دیپلماسی عمومیو استفاده از همه امکانات معنوی و ماد ی موجود در عرصه فرهنگی، ضروری است این عرصه فراختر شود و بدون حساسیت و با ایجاد انگیزه، فرصت برای علاقمندان به تقویت همکاریهای فرهنگی ایجاد و از اقدامات آنها حمایت گردد. در این راستا دولتهای دو کشور باید نسبت به عواملی که سبب محدودیت مراودات فرهنگی مردم دو کشور میشود حساس بوده و در خصوص رفع آنها اقدام نمایند. در اولویت این اقدام، عدم دخالت مسائل سیاسی در مناسبات فرهنگی یک ضرورت است. ضمن اینکه دولتهای دو کشور باید در فضای احترام و اعتماد متقابل و به دور از دخالتهای عناصر ثالث و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر نسبت به تحکیم مناسبات فیمابین چارچوبهای همکاریهای خود را در عرصههای مختلف تبیین و به اجرا بگذارند و هر گونه عواملی که موجب خدشه به اعتماد متقابل میشود را از پیش رو بردارند.
چنین تحرکی به ویژه در دوره جهانی شدن و جهانیسازی که نفوذ فرهنگی غرب در سرلوحه برنامههای قدرتهای برتر قرار دارد ضرورتی اجتناب ناپذیر است هر چند که از جهات مثبت فرهنگ غرب باید استفاده مطلوب صورت گیرد. بدیهی است در این مقاله طرح همه موضوعات و مشکلات موجود در عرصه روابط دو کشور امکان پذیر نیست و هر یک از موضوعات نیازمند نگارش مقالههای جداگانه میباشد.
اما از نقطه نظر همکاریهای فرهنگی در سطح مردمیآن در راستای تقویت دیپلماسی عمومیکه موجبات تحکیم وتعمیق مناسبات فی مابین را فراهم مینماید میتوان توسط شخصیتهای فرهیخته، شناخته شده، مستقل که اهداف مادی و زودگذر نداشته و به تامین منافع مشترک ملتها و گسترش روابط همه جانبه دو کشور علاقمندند به اقداماتی از قبیل: تشکیل انجمنهای دوستی تخصصی، از قبیل نویسندگان، روزنامهنگاران، هنرمندان، دانشگاهیان و ... همت گمارند تا براساس یک برنامه مدون در جهت افزایش شناخت هر چه بیشتر از تاریخ، فرهنگ، عناصر فرهنگی دو کشور و .... از طریق اقدامات مشترک از قبیل تبادل هیئتهای تخصصی، برگزاری سمینارها و کنفرانسها، انتشار کتب و مقالات و .... گامهای موثر و مداومیبردارند. در یک نگاه اجمالی آسیب شناسانه، به مناسبات تهران – باکو در طول قریب به دو دهه اخیر، شاهد فراز و نشیبهای فراوانی در این روابط بودهایم و اکنون نیز هستیم. آنچه که باعث عدم استفاده از همه ظرفیتهای تاریخی و فرهنگی مردم دو کشور گردیده، عمدتا ایجاد حساسیتهای نابجا از سوی برخی عناصر ناآگاه یا مغرض، بوده است. برخی در آذربایجان، شعار استقلال به اصطلاح آذربایجان جنوبی، یا آذربایجان واحد سر میدهند. و عدهای در ایران، شعار ایران شمالی را، کسانی هم در آذربایجان سخن ازحمایت ایران از ارمنستان میگویند.
و افرادی در ایران نسبت به مناسبات باکو، با واشنگتن و بیتالمقدس حساسیت بیش از حد نشان میدهند و عناصری دیگر باکو را نسبت به تاثیر انقلاب اسلامیبر مردم جمهوری آذربایجان حساس مینمایند. بدیهی است طرح موارد و مسائلی از این قبیل سبب افزایش نگاه امنیتی و از دست رفتن فرصتها برای مردمان هر دو کشور میگردد. وقت آن رسیده است که به صورت آشکار و شفاف بگوئیم و بدانیم که هر دو کشور، کشورهای مستقلی هستند و از اعضای سازمان ملل متحد بوده و در بسیاری از نهادهای بینالمللی و منطقهای با یکدیگر همکاری مینمایند. در همین راستا همان گونه که قبلا به آن اشاره گردید، باید طبقات و لایههای مختلف مردمی، نسبت به ایجاد انجمنهای فرهنگی تخصصی، به عنوان گام نخست مبادرت نمایند.
با افزایش شناخت متقابل از همه ظرفیتهای موجود استفاده نمایند. در این نوشتار قصد دارم به عنوان یک شروع مبارک و در راستای نمونهای از یک اقدام پسندیده، شخصیتی از جمهوری آذربایجان را به خوانندگان محترم و علاقمندان به مناسبات دو ملت معرفی و پیشنهاد نمایم، که معطوف به هدف نیز خواهد بود. اگر مسئولین ذیربط در کشورمان همت گمارند و به عنوان اولین گام مدرسهای را در محل تولد و تحصیل این شخصیت در ایران به نام وی نامگذاری نمایند. یا نسبت به نامگذاری یک مدرسه غیرانتفاعی به نام این شخصیت مساعدت نمایند حرکتی بر بنیان هویت مشترک تاریخی را صورت خواهند داد که تاثیرات مثبت آن در آینده قابل مشاهده خواهد بود.
پرواضح است که در صورت اتخاذ چنین تصمیمی، میتوان برنامهریزی نمود و با حضور شخصیتهای فرهنگی و ذی نفوذ مراسمی را تدارک دید، و طی آن این نامگذاری را در تاریخ روابط دو کشور ثبت نمود. استمرار چنین اقداماتی از سوی مردم کشور، در خصوص معرفی شخصیتهای فرهنگی و تشکیل و فعالیت انجمنهای دوستی مختلف و برگزاری سمینارهای فرهنگی، تاریخی، اقتصادی، در پایتختهای دو کشور و سایر شهرهای آن و رفع موانع و محدودیتهای موجود و فراهم نمودن امکانات نرم افزاری و سخت افزاری در جهت تقویت و تحکیم مناسبات مردمی، مزید بر آنکه مناسبات فیمابین را به سطح قابل قبولی میرساند، میتواند به عنوان یک الگوی منطقهای برای سایر کشورهای همسایه در روابط با ایران و همینطور در مناسبات آنها با یکدیگر مطرح گردد و از این رهگذر نیز در روند تقویت صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی موثر افتد و هزینههای سیاست خارجی کشورها را کاهش و سود آنها را افزون کند.
اینک به معرفی شخصیت مورد نظر میپردازیم: پرفسور میر جلال پاشازاده فرزند علی در 26 آوریل 1908 در روستای انبیل در نزدیکی شهر سراب از توابع استان آذربایجان شرقی (در مسیرشهرستان اردبیل به شهرستان سراب ) چشم به جهان گشود و دوران تحصیلات ابتدائی خود را در همین مکان سپری کرد و در 28 سپتامر 1978 دار فانی را وداع گفت، وی پدربزرگ خانم دکتر مهربان علی اوا (پاشازاده) همسر الهام علیف رئیس جمهور آذربایجان و پدر عارف، حافظ و نرگس پاشازاده (1) که جملگی از شخصیتهای سیاسی و فرهنگی ذی نفوذ در جمهوری آذربایجان هستند، میباشد.
این شخصیت ایرانیالاصل در طول حیات خود بیشتر از سی سال تحصیل و سی سال نیز به فعالیتهای تحقیقاتی و اجرائی پرداخت که ذیلا به اهم فعالیتهای وی میپردازیم:
اهم فعالیتهای تحصیلی وی عبارتند از:
- فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم شهر گنجه 1928 و اخذ مدرک فوق دیپلم - فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم شهر قازان (2) 1932 و اخذ مدرک لیسانس - فارغ التحصیل انستیتو علمی، تحقیقاتی آذربایجان 1936 و اخذ مدرک فوق لیسانس
- فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم لنین 1938 و اخذ مدرک نامزدی علوم (مدرکی بین دکترا و فوق لیسانس که در سیستم آموزش عالی شوروی سابق وجود داشته) - فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم باکو 1940 و اخذ مدرک دکترای علوم فیلولوژی ( موضوع رساله ایشان ویزگیهای شعر ملا محمد فضولی شاعر و فیلسوف پر آوازه بوده است )
- فارغ التحصیل دانشگاه دولتی باکو 1947 و اخذ مدرک فوق دکترای علوم فیلولوژی ( موضوع رساله ایشان مکاتب ادبی در آذربایجان بوده است.) اهم فعالیتهای سیاسی و اجرائی : عضو سازمان جوانان کمونیست گنجه 1924، رئیس بخش دانشجویی و رئیس بخش سندیکاهای صنفی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم گنجه 1926 – 27، مدیر مدرسه بخش گده بیک 1928، مدیر مدرسه گنجه 1929، کارمند علمیبخش علوم انسانی دفتر نمایندگی آکادمیعلوم شوروی در باکو 1933، رئیس بخش ادبیات آذربایجان در قرن20 در انستیتو نظامیگنجوی 1935، عضویت در حزب کمونیست شوروی 1944، رئیس بخش ادبیات شوروی در انستیتو ادبیات و زبان آکادمیعلوم شوروی 1960 – 1944، پرفسور دانشگاه دولتی آذربایجان 1948، رئیس کرسی ادبیات آذربایجان در دانشگاه دولتی باکو 1978 – 1961 اهم فعالیتهای علمیو پژوهشی : تالیف کتابهایهایی داستانی از قبیل : در مسیرهای سالم 1932، قامت 1935،
دزد مزرعه 1937، اشتهای آخوند 1938، مشتلق 1938، چشمت روشن 1939، الیاس، اسرافیل، شربت و حکایت وطن 1942، زخمهای میهن 1943، وطن 1944، حکایت زندگی 1945، سایه سرو 1951، قصههای ساده 1955، خواب و باد 1956، فلسفه انسانی (55 قصه 1961 )، خاطرات ( 24 قصه 1962)، دختر گل پرور 1965، شفق (27 قصه 1972)، برادران اسلحه (42 قصه 1974) رمانها: کوهها به صدا در آمدند (11 قصه 1978)، مرده ای که زنده شد (50 رمان و قصه 1978)، همسالان (15 رمان )، لیاقت (10 قصه 1984)، شهر تازه (رمان 1951)، همسالان من (5 دوره از 1948 تا 1964)، راهمان به کجاست ؟ 1968، مانیفست جوان (9 دوره 1949 – 1940 )، کتاب باز (سه دوره 1987 – 1957) چاپ آثار برگزیده : 140 اثر 1956 یک جلد ، 40 قصه 1975 دو جلد، 44 قصه 1967 چهار جلد، 2 جلد 1967، 43 قصه 1968 سه جلد، 41 قصه 1968 چهار جلد، 20 قصه 1986 دو جلد، 44 قصه 1987دو جلد .
دیگر آثار علمیوی عبارتند از: ویژگیهای شعر فضولی 1940، مانیفست شعر نو 1965، خنده مانند سلاحی بدیع 1961، ادبیات آذربایجان در قرن بیستم 1969،
مبانی ادبیات شناسی 1982، شخصیتهای کلاسیک و معاصر 1973، هنر فضولی 1940، مکتبهای ادبی آذربایجان در سالهای (1917 – 1908) ترجمههای میر جلال پاشازاده : شعر مارش حابل زن مایاکوفسکی 1927 (از روسی به آذری) شعر دریای کاسپین سروده باتین شاعر ازبکی 1930 (از اربکی به آذری) دیوان هفت پیکر نظامیگنجوی 1935 (از فارسی به آذری) در مجموع میتوان گفت پرفسور میرجلال پاشازاده در طول حیات پویای خود 65 کتاب به زبان آذری، شامل 6 رمان، 32 مقاله، 20 داستان، 10 اثر علمیو 664 مقاله کوتاه به یادگار گذاشت و بسیاری از آثار وی به سایر زبانها، از جمله فارسی، روسی، ازبکی، ارمنی و ترکی به چاپ رسید و برخی از آثار وی در نشریات سایر کشورها نیز منتشر شد. وی در طول این مدت در چندین کنفرانس علمی شرکت نمود، چندین مدال افتخار دریافت کرد و استاد راهنمای بیش از 40 نفر دانشجوکه در مقطع دکتری تحصیل میکردند را بر عهده گرفت.
تا کنون بیش از یکصد مقاله توسط نویسندگان آذری و روسی در خصوص شخصیت علمی وی به رشته تحریر در آمده و منتشر شده است. از مهمترین مدالهای افتخار که به ایشان اهداء شده است میتوان به موارد ذیل اشاره نمود: - مدال دفاع از قفقاز و قهرمان فعال، به مناسبت 220 مین سالگرد تاسیس آکادمیعلوم شوروی 1945 - مدال شرافت در دومین همایش نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی1954 - مدال شخصیت پیشرو در زمینه ارشاد به مناسبت پنجاهمین سالگرد تولد وی 1958 - مدال قهرمان فعال، در سومین همایش نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی 1960 - مدال پرچم قرمز کار، در چهارمین همایش نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی 1967 - مدال انقلاب اکتبر 1978 امید است این مقاله به عنوان شروعی موثر در جهت معرفی سرمایههای مشترک معنوی دو کشور از سوی علاقمندان به مناسبات فی مابین باشد و فرهیختگان، نویسندگان، هنرمندان دو کشور به سهم خویش در این راستا گام بردارند و از این طریق نسبت به تشکیل انجمنهای دوستی تخصصی در جهت تقویت، تعمیق و تحکیم مناسبات همه جانبه مردمی دو کشور مبادرت نمایند.
پاورقی : (1) عارف پاشازاده، رئیس دانشگاه نیروی هوایی جمهوری آذربایجان و از شخصیتهای ذینفوذ این کشور است وی پدر همسر رئیس جمهور آذربایجان (الهام علیف) است. حافظ پاشازاده، معاون وزیر امور خارجه و رئیس آکادمی دیپلماتیک جمهوری آذربایجان است که قریب 12 سال سفیر این کشور در ایالات متحد آمریکا بوده است ایشان عموی خانم دکتر مهربان علی اوا میباشد.. نرگس پاشازاده، رئیس دانشگاه روسی در باکو است. ایشان خواهر مهربان خانم علی اوا میباشد.
(2) گازان یا قازان پایتخت جمهوری خود مختار تاتارستان فداسیون روسیه است که دارای جمعیتی مسلمان و یکی از شهرهای مهم این کشور که به لحاظ صنعتی میباشد. سید محمد خاتمیرئیس جمهور وقت کشورمان در اسفند سال 1379 در سفر رسمی به روسیه از این شهر نیز بازدید و با آقای شامییف رئیس جمهوری تاتارستان که از شخصیتهای مطرح و ذی نفوذ تاتار میباشد،دیدار و گفتگو نمود بخشی از تجهیزات مربوط به نیروگاه اتمی بوشهر در این شهر ساخته میشود که آقای خاتمی از کارخانه مورد نظر نیز بازدید نمود. ایشان در جریان سفر با حضور در مسجد قازان و اقامه نماز به (امامت آقای خاتمی) با تعدادی از علمای تاتار و اقشار مختلف مردم نیز دیدار و گفتگو کرد. خاتمی اولین رئیس جمهوری اسلامیایران است که از روسیه و تاتارستان دیدار نموده است . نگارنده نیز افتخار حضور در هیئت همراه جناب آقای خاتمی را داشته است.
(3) خانم دکتر مهربان علییوا همسر رئیس جمهور آذربایجان و رئیس بنیادحیدر علی اف در باکو و سفیر افتخاری یونسکو آیسیسکوو نماینده مجلس ملی این کشور میباشد.
(4) گده بیک شهری در آذربایجان است.
علیرغم اشتراکات دیرینه تاریخی، فرهنگی و دینی فراوانی که میان ملتهای دو کشور وجود دار، متاسفانه در طول قریب به دو دهه که از زمان استقلال جمهوری آذربایجان میگذرد مناسبات دو کشور به ویژه در عرصه فرهنگی دو کشور از سطح قابل قبولی برخوردار نیست و صرفا به روابط فرهنگی از منظر دولتها نگریسته میشود و دستگاهها و عناصر دولتی متولی همکاریهای فرهنگی فیمابین هستند که حتی در همین سطح نیز، مناسبات دو کشور ملتهای دو کشور را اقناع نمیکند به بیانی واضحتر علیرغم ارتباطات و تماسهای اتباع دو کشور به صورت روزانه، همکاریهای فرهنگی به دلایل محدود و محصور بودن در چارچوب نهادهای دولتی، و محدودیت ایجاد کردن از سوی دولتها و عدم ایجاد فضای مناسب در سطوح مردمی، بسیار ناچیز است.
این در شرایطی است که فرهنگها از دولتها بزرگترند و این امور باید به مردم واگذار شود تا پشتوانه محکمیبرای دولتهای دوکشور باشند. از این منظر، دیپلماسی عمومیبه ویژه در مناسبات تهران-باکو اهمیت مضاعفی مییابد. دیپلماسی عمومیبه دست دولتها، دولتمردان و نهادهای دولتی و ابزارهای رسانهای وابسته به دولت قابل انجام نیست چرا که شکل و محتوای آن متفاوت است. اگر هم انجام شود نتیجهای اندک و زیانی بیشتر دارد یا به تعبیر دیگر سودش از زیانش بیشتر است.
دولتها باید عرصه را فراختر سازند و حمایت نمایند نه دخالت، تا مردم خود بتوانند با ایجاد گروههای فرهنگی و نهادهای غیرحکومتی، در زمینههای مختلف به همکاری فرهنگی و اجتماعی گسترده بپردازند تا بیش از پیش آگاهی یابند، و پشتیبان مناسبات دو کشور شوند. باید به صورت قاطع اذعان نمود که نزدیکترین ملت به ملت ایران از هر حیث مردم جمهوری آذربایجان و به مردم جمهوری آذربایجان ملت ایران است.
و اگر بگوئیم این دو یک ملت در قالب دو دولت هستند، اغراق نگفتهایم. در طول قریب به دو دهه، با فراز و نشیبهای گوناگون در مناسبات فیمابین مواجه بودهایم متاسفانه باید گفت، به دلیل در هم تنیدگی مسائل مختلف فرهنگی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی و ... علیرغم این همه سرمایه تاریخی و فرهنگی و برخورداری ملتهای دو کشور از هویت مشترک تاریخی، مناسبات دو کشور و دو ملت در حداقل سطح خود قرار دارد. نکته مهمتر آنکه به دلیل ناکارآمدی برنامههای فرهنگی دو کشور و وجود برخی حساسیتها از سوی طرفین و تاثیر عناصر ثالث، از اشتراکات ملتهای دو کشور همسایه نه در جهت تعمیق مناسبات بلکه در جهت تضعیف روابط دو کشور و ایجاد بدبینی در ملتهای دو کشور نسبت به دولتهای یکدیگر بهرهبرداری شده است.
به گونهای که مناسبات فرهنگی هر دو کشور با سایر کشورها حتی کشورهای غیر مسلمان و غیر همسایه در سطح بسیار وسیعتر و پرمحتواتری نسبت به روابط تهران– باکو قرار دارد.
آیا زمان آسیبشناسی مناسبات فیمابین و ارائه رهیافتهای مناسب، در جهت تقویت و تحکیم روابط دو کشور فرا نرسیده است؟ بسیار بدیهی است که نه تنها زمان آن فرا رسیده بلکه زمان آن سپری شده و فرصتهای طلایی بسیاری از کف رفته است. اما علیرغم عدم امکان جبران گذشته، میتوان از آسیبهای آتی جلوگیری و از فرصتهای باقیمانده استفاده حداکثری نمود.
اما برای نیل به این مقصود ضروری است که با حضور کارشناسان مستقل، آگاه و با تجربه نسبت به تنظیم یک استراتژی در جهت تقویت دیپلماسی عمومیبا بهرهگیری از مولفههای هویت مشترک دو ملت اقدام شود. نکته مهم این است که اگر دولت از نظر کارشناسان بهره نمیبرد حداقل در سطوح مردمیاین امکان را فراهم آورد که با انگیزه ملی در این راستا تلاش شود.
برای تقویت دیپلماسی عمومیو استفاده از همه امکانات معنوی و ماد ی موجود در عرصه فرهنگی، ضروری است این عرصه فراختر شود و بدون حساسیت و با ایجاد انگیزه، فرصت برای علاقمندان به تقویت همکاریهای فرهنگی ایجاد و از اقدامات آنها حمایت گردد. در این راستا دولتهای دو کشور باید نسبت به عواملی که سبب محدودیت مراودات فرهنگی مردم دو کشور میشود حساس بوده و در خصوص رفع آنها اقدام نمایند. در اولویت این اقدام، عدم دخالت مسائل سیاسی در مناسبات فرهنگی یک ضرورت است. ضمن اینکه دولتهای دو کشور باید در فضای احترام و اعتماد متقابل و به دور از دخالتهای عناصر ثالث و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر نسبت به تحکیم مناسبات فیمابین چارچوبهای همکاریهای خود را در عرصههای مختلف تبیین و به اجرا بگذارند و هر گونه عواملی که موجب خدشه به اعتماد متقابل میشود را از پیش رو بردارند.
چنین تحرکی به ویژه در دوره جهانی شدن و جهانیسازی که نفوذ فرهنگی غرب در سرلوحه برنامههای قدرتهای برتر قرار دارد ضرورتی اجتناب ناپذیر است هر چند که از جهات مثبت فرهنگ غرب باید استفاده مطلوب صورت گیرد. بدیهی است در این مقاله طرح همه موضوعات و مشکلات موجود در عرصه روابط دو کشور امکان پذیر نیست و هر یک از موضوعات نیازمند نگارش مقالههای جداگانه میباشد.
اما از نقطه نظر همکاریهای فرهنگی در سطح مردمیآن در راستای تقویت دیپلماسی عمومیکه موجبات تحکیم وتعمیق مناسبات فی مابین را فراهم مینماید میتوان توسط شخصیتهای فرهیخته، شناخته شده، مستقل که اهداف مادی و زودگذر نداشته و به تامین منافع مشترک ملتها و گسترش روابط همه جانبه دو کشور علاقمندند به اقداماتی از قبیل: تشکیل انجمنهای دوستی تخصصی، از قبیل نویسندگان، روزنامهنگاران، هنرمندان، دانشگاهیان و ... همت گمارند تا براساس یک برنامه مدون در جهت افزایش شناخت هر چه بیشتر از تاریخ، فرهنگ، عناصر فرهنگی دو کشور و .... از طریق اقدامات مشترک از قبیل تبادل هیئتهای تخصصی، برگزاری سمینارها و کنفرانسها، انتشار کتب و مقالات و .... گامهای موثر و مداومیبردارند. در یک نگاه اجمالی آسیب شناسانه، به مناسبات تهران – باکو در طول قریب به دو دهه اخیر، شاهد فراز و نشیبهای فراوانی در این روابط بودهایم و اکنون نیز هستیم. آنچه که باعث عدم استفاده از همه ظرفیتهای تاریخی و فرهنگی مردم دو کشور گردیده، عمدتا ایجاد حساسیتهای نابجا از سوی برخی عناصر ناآگاه یا مغرض، بوده است. برخی در آذربایجان، شعار استقلال به اصطلاح آذربایجان جنوبی، یا آذربایجان واحد سر میدهند. و عدهای در ایران، شعار ایران شمالی را، کسانی هم در آذربایجان سخن ازحمایت ایران از ارمنستان میگویند.
و افرادی در ایران نسبت به مناسبات باکو، با واشنگتن و بیتالمقدس حساسیت بیش از حد نشان میدهند و عناصری دیگر باکو را نسبت به تاثیر انقلاب اسلامیبر مردم جمهوری آذربایجان حساس مینمایند. بدیهی است طرح موارد و مسائلی از این قبیل سبب افزایش نگاه امنیتی و از دست رفتن فرصتها برای مردمان هر دو کشور میگردد. وقت آن رسیده است که به صورت آشکار و شفاف بگوئیم و بدانیم که هر دو کشور، کشورهای مستقلی هستند و از اعضای سازمان ملل متحد بوده و در بسیاری از نهادهای بینالمللی و منطقهای با یکدیگر همکاری مینمایند. در همین راستا همان گونه که قبلا به آن اشاره گردید، باید طبقات و لایههای مختلف مردمی، نسبت به ایجاد انجمنهای فرهنگی تخصصی، به عنوان گام نخست مبادرت نمایند.
با افزایش شناخت متقابل از همه ظرفیتهای موجود استفاده نمایند. در این نوشتار قصد دارم به عنوان یک شروع مبارک و در راستای نمونهای از یک اقدام پسندیده، شخصیتی از جمهوری آذربایجان را به خوانندگان محترم و علاقمندان به مناسبات دو ملت معرفی و پیشنهاد نمایم، که معطوف به هدف نیز خواهد بود. اگر مسئولین ذیربط در کشورمان همت گمارند و به عنوان اولین گام مدرسهای را در محل تولد و تحصیل این شخصیت در ایران به نام وی نامگذاری نمایند. یا نسبت به نامگذاری یک مدرسه غیرانتفاعی به نام این شخصیت مساعدت نمایند حرکتی بر بنیان هویت مشترک تاریخی را صورت خواهند داد که تاثیرات مثبت آن در آینده قابل مشاهده خواهد بود.
پرواضح است که در صورت اتخاذ چنین تصمیمی، میتوان برنامهریزی نمود و با حضور شخصیتهای فرهنگی و ذی نفوذ مراسمی را تدارک دید، و طی آن این نامگذاری را در تاریخ روابط دو کشور ثبت نمود. استمرار چنین اقداماتی از سوی مردم کشور، در خصوص معرفی شخصیتهای فرهنگی و تشکیل و فعالیت انجمنهای دوستی مختلف و برگزاری سمینارهای فرهنگی، تاریخی، اقتصادی، در پایتختهای دو کشور و سایر شهرهای آن و رفع موانع و محدودیتهای موجود و فراهم نمودن امکانات نرم افزاری و سخت افزاری در جهت تقویت و تحکیم مناسبات مردمی، مزید بر آنکه مناسبات فیمابین را به سطح قابل قبولی میرساند، میتواند به عنوان یک الگوی منطقهای برای سایر کشورهای همسایه در روابط با ایران و همینطور در مناسبات آنها با یکدیگر مطرح گردد و از این رهگذر نیز در روند تقویت صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی موثر افتد و هزینههای سیاست خارجی کشورها را کاهش و سود آنها را افزون کند.
اینک به معرفی شخصیت مورد نظر میپردازیم: پرفسور میر جلال پاشازاده فرزند علی در 26 آوریل 1908 در روستای انبیل در نزدیکی شهر سراب از توابع استان آذربایجان شرقی (در مسیرشهرستان اردبیل به شهرستان سراب ) چشم به جهان گشود و دوران تحصیلات ابتدائی خود را در همین مکان سپری کرد و در 28 سپتامر 1978 دار فانی را وداع گفت، وی پدربزرگ خانم دکتر مهربان علی اوا (پاشازاده) همسر الهام علیف رئیس جمهور آذربایجان و پدر عارف، حافظ و نرگس پاشازاده (1) که جملگی از شخصیتهای سیاسی و فرهنگی ذی نفوذ در جمهوری آذربایجان هستند، میباشد.
این شخصیت ایرانیالاصل در طول حیات خود بیشتر از سی سال تحصیل و سی سال نیز به فعالیتهای تحقیقاتی و اجرائی پرداخت که ذیلا به اهم فعالیتهای وی میپردازیم:
اهم فعالیتهای تحصیلی وی عبارتند از:
- فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم شهر گنجه 1928 و اخذ مدرک فوق دیپلم - فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم شهر قازان (2) 1932 و اخذ مدرک لیسانس - فارغ التحصیل انستیتو علمی، تحقیقاتی آذربایجان 1936 و اخذ مدرک فوق لیسانس
- فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم لنین 1938 و اخذ مدرک نامزدی علوم (مدرکی بین دکترا و فوق لیسانس که در سیستم آموزش عالی شوروی سابق وجود داشته) - فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم باکو 1940 و اخذ مدرک دکترای علوم فیلولوژی ( موضوع رساله ایشان ویزگیهای شعر ملا محمد فضولی شاعر و فیلسوف پر آوازه بوده است )
- فارغ التحصیل دانشگاه دولتی باکو 1947 و اخذ مدرک فوق دکترای علوم فیلولوژی ( موضوع رساله ایشان مکاتب ادبی در آذربایجان بوده است.) اهم فعالیتهای سیاسی و اجرائی : عضو سازمان جوانان کمونیست گنجه 1924، رئیس بخش دانشجویی و رئیس بخش سندیکاهای صنفی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم گنجه 1926 – 27، مدیر مدرسه بخش گده بیک 1928، مدیر مدرسه گنجه 1929، کارمند علمیبخش علوم انسانی دفتر نمایندگی آکادمیعلوم شوروی در باکو 1933، رئیس بخش ادبیات آذربایجان در قرن20 در انستیتو نظامیگنجوی 1935، عضویت در حزب کمونیست شوروی 1944، رئیس بخش ادبیات شوروی در انستیتو ادبیات و زبان آکادمیعلوم شوروی 1960 – 1944، پرفسور دانشگاه دولتی آذربایجان 1948، رئیس کرسی ادبیات آذربایجان در دانشگاه دولتی باکو 1978 – 1961 اهم فعالیتهای علمیو پژوهشی : تالیف کتابهایهایی داستانی از قبیل : در مسیرهای سالم 1932، قامت 1935،
دزد مزرعه 1937، اشتهای آخوند 1938، مشتلق 1938، چشمت روشن 1939، الیاس، اسرافیل، شربت و حکایت وطن 1942، زخمهای میهن 1943، وطن 1944، حکایت زندگی 1945، سایه سرو 1951، قصههای ساده 1955، خواب و باد 1956، فلسفه انسانی (55 قصه 1961 )، خاطرات ( 24 قصه 1962)، دختر گل پرور 1965، شفق (27 قصه 1972)، برادران اسلحه (42 قصه 1974) رمانها: کوهها به صدا در آمدند (11 قصه 1978)، مرده ای که زنده شد (50 رمان و قصه 1978)، همسالان (15 رمان )، لیاقت (10 قصه 1984)، شهر تازه (رمان 1951)، همسالان من (5 دوره از 1948 تا 1964)، راهمان به کجاست ؟ 1968، مانیفست جوان (9 دوره 1949 – 1940 )، کتاب باز (سه دوره 1987 – 1957) چاپ آثار برگزیده : 140 اثر 1956 یک جلد ، 40 قصه 1975 دو جلد، 44 قصه 1967 چهار جلد، 2 جلد 1967، 43 قصه 1968 سه جلد، 41 قصه 1968 چهار جلد، 20 قصه 1986 دو جلد، 44 قصه 1987دو جلد .
دیگر آثار علمیوی عبارتند از: ویژگیهای شعر فضولی 1940، مانیفست شعر نو 1965، خنده مانند سلاحی بدیع 1961، ادبیات آذربایجان در قرن بیستم 1969،
مبانی ادبیات شناسی 1982، شخصیتهای کلاسیک و معاصر 1973، هنر فضولی 1940، مکتبهای ادبی آذربایجان در سالهای (1917 – 1908) ترجمههای میر جلال پاشازاده : شعر مارش حابل زن مایاکوفسکی 1927 (از روسی به آذری) شعر دریای کاسپین سروده باتین شاعر ازبکی 1930 (از اربکی به آذری) دیوان هفت پیکر نظامیگنجوی 1935 (از فارسی به آذری) در مجموع میتوان گفت پرفسور میرجلال پاشازاده در طول حیات پویای خود 65 کتاب به زبان آذری، شامل 6 رمان، 32 مقاله، 20 داستان، 10 اثر علمیو 664 مقاله کوتاه به یادگار گذاشت و بسیاری از آثار وی به سایر زبانها، از جمله فارسی، روسی، ازبکی، ارمنی و ترکی به چاپ رسید و برخی از آثار وی در نشریات سایر کشورها نیز منتشر شد. وی در طول این مدت در چندین کنفرانس علمی شرکت نمود، چندین مدال افتخار دریافت کرد و استاد راهنمای بیش از 40 نفر دانشجوکه در مقطع دکتری تحصیل میکردند را بر عهده گرفت.
تا کنون بیش از یکصد مقاله توسط نویسندگان آذری و روسی در خصوص شخصیت علمی وی به رشته تحریر در آمده و منتشر شده است. از مهمترین مدالهای افتخار که به ایشان اهداء شده است میتوان به موارد ذیل اشاره نمود: - مدال دفاع از قفقاز و قهرمان فعال، به مناسبت 220 مین سالگرد تاسیس آکادمیعلوم شوروی 1945 - مدال شرافت در دومین همایش نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی1954 - مدال شخصیت پیشرو در زمینه ارشاد به مناسبت پنجاهمین سالگرد تولد وی 1958 - مدال قهرمان فعال، در سومین همایش نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی 1960 - مدال پرچم قرمز کار، در چهارمین همایش نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی 1967 - مدال انقلاب اکتبر 1978 امید است این مقاله به عنوان شروعی موثر در جهت معرفی سرمایههای مشترک معنوی دو کشور از سوی علاقمندان به مناسبات فی مابین باشد و فرهیختگان، نویسندگان، هنرمندان دو کشور به سهم خویش در این راستا گام بردارند و از این طریق نسبت به تشکیل انجمنهای دوستی تخصصی در جهت تقویت، تعمیق و تحکیم مناسبات همه جانبه مردمی دو کشور مبادرت نمایند.
پاورقی : (1) عارف پاشازاده، رئیس دانشگاه نیروی هوایی جمهوری آذربایجان و از شخصیتهای ذینفوذ این کشور است وی پدر همسر رئیس جمهور آذربایجان (الهام علیف) است. حافظ پاشازاده، معاون وزیر امور خارجه و رئیس آکادمی دیپلماتیک جمهوری آذربایجان است که قریب 12 سال سفیر این کشور در ایالات متحد آمریکا بوده است ایشان عموی خانم دکتر مهربان علی اوا میباشد.. نرگس پاشازاده، رئیس دانشگاه روسی در باکو است. ایشان خواهر مهربان خانم علی اوا میباشد.
(2) گازان یا قازان پایتخت جمهوری خود مختار تاتارستان فداسیون روسیه است که دارای جمعیتی مسلمان و یکی از شهرهای مهم این کشور که به لحاظ صنعتی میباشد. سید محمد خاتمیرئیس جمهور وقت کشورمان در اسفند سال 1379 در سفر رسمی به روسیه از این شهر نیز بازدید و با آقای شامییف رئیس جمهوری تاتارستان که از شخصیتهای مطرح و ذی نفوذ تاتار میباشد،دیدار و گفتگو نمود بخشی از تجهیزات مربوط به نیروگاه اتمی بوشهر در این شهر ساخته میشود که آقای خاتمی از کارخانه مورد نظر نیز بازدید نمود. ایشان در جریان سفر با حضور در مسجد قازان و اقامه نماز به (امامت آقای خاتمی) با تعدادی از علمای تاتار و اقشار مختلف مردم نیز دیدار و گفتگو کرد. خاتمی اولین رئیس جمهوری اسلامیایران است که از روسیه و تاتارستان دیدار نموده است . نگارنده نیز افتخار حضور در هیئت همراه جناب آقای خاتمی را داشته است.
(3) خانم دکتر مهربان علییوا همسر رئیس جمهور آذربایجان و رئیس بنیادحیدر علی اف در باکو و سفیر افتخاری یونسکو آیسیسکوو نماینده مجلس ملی این کشور میباشد.
(4) گده بیک شهری در آذربایجان است.
نظر شما :