تنش ایران و امریکا در فضای دیپلماتیک تداوم خواهد داشت
هیلاری کلینتون بار دیگر خطاب به ایران گفت: «تلاشهاى تقريبا يک ساله دولت اوباما براى حل مسئله اتمى ايران از راه گفت و گو به ثمر ننشسته است؛ از اين رو براى واداشتن جمهورى اسلامى به ارائه اطلاعات بيشتر در زمینه فعاليتهاى اتمىاش، به تحريمهاى بيشتر نياز است.»
گفت و گو با دکتر ابراهیم متقی، استاد روابط بین الملل و تحلیلگر مسائل ایران و امریکا:
هيلارى کلينتون تلاشهاى يک ساله دولت باراک اوباما براى تعامل با ايران را بینتيجه تلقی میکند، گام بعدی امریکا فاصله بیشتر از دیپلماسی است؟
سیاست خارجی امریکا در برخورد با ایران تابعی از شاخصها و مولفههای دیپلماتیک است اما کنش دیپلماتیک دارای طیف گسترده ای است؛ کنش دیپلماتیک میتواند مبتنی بر سیاست فشار، همکاری و فشار و همچنین سیاست پاداش و فشار باشد.
طی یازده ماه گذشته هیچ گونه نشانهای از همکاری همه جانبه امریکا با ایران حداقل در ارتباط با مسائل مربوط به تحریم اقتصادی ایران مشاهده نشده است. تنها موردی که منجر به مذاکرات دو جانبه ایران و امریکا به گونهای رسمی شد را باید در چارچوب اجلاسیه ژنو مورد ارزیابی قرار داد که دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران صرفا با معاون وزیر امور خارجه امریکا دیدار و گفت و گو داشت که این امر به لحاظ استانداردهای دیپلماتیک، بیانگر کنش همکاری جویانه مثبت و سازنده و فراگیر تلقی نمیشود.
در دیگر موارد زمانی هم همواره ادبیات اوباما در قالب سیاست ترغیب و اغوای ایران سازماندهی و تببین شد اما هیچ گاه امریکاییان اقدام موثری را در رابطه با تامین نیازهای ایران به انجام نرساندند.
زمانی که امریکاییان قادر به تغییر بنیادین و ساختاری در رفتار سیاست خارجی خود نسبت به ایران نیستند و از سوی دیگر تمایلی برای اعطای مشوقهای واقعی ندارند، طبیعی است که ایران هم در فضای همکاری فراگیر قرار نخواهد گرفت.
بنابراین آن چه را که خانم کلینتون مطرح کرده است نشان دهنده فضای تنش در روابط ایران و امریکاست اما این تنش ماهیت پر شدت ندارد؛ این تنش در فضای دیپلماتیک تداوم خواهد داشت و ادبیات انتقادی متقابل نسبت به یکدیگر را شاهد خواهیم بود و بعید می دانم که امریکا حداقل در شش ماه آینده سیاست مربوط به متقاعد سازی دیپلماتیک را در روابط با ایران تغییر دهد.
آیا با توجه به شرایط داخلی و خارجی ایران، وجود ترکیبی با هدایت و رهبری شخص آقای اوباما در دولت امریکا به سود کشورمان قابل توصیف است یا به زیان ایران؟
طبعا هر کشوری باید تامین کننده منافع استراتژیک خود باشد، به قدرت رسیدن اوباما به معنای نادیده گرفتن منافع ملی امریکا تلقی نمی شود؛ از سوی دیگر به قدرت و ادبیات همکاری جویانه اوباما را هم نمیتوانیم به عنوان نشانهای از نادیده گرفتن منافع بنیادین و اهداف استراتژیک امریکا در منطقه دانست.
به این ترتیب هر کشوری باید تامین کننده منافع ملی خود باشد، آن چه که امروز آقای اوباما در برخورد با ایران پیگیری میکند درست مشابه سیاست خارجی و امنیتی است که حتی جرج بوش طی سال ای 2007 و 2008 در رابطه با ایران پیگیری کرد.
در این مقطع زمانی گروههای افراطی از حوزه ساختار امنیتی و دفاعی امریکا خارج شدند، چهرههایی مانند رامسفلد موقعیت خود را از دست دادند، رابرت گیتس توانست جانشین رامسفلد در حوزه وزارت دفاع شود و مواضع کاملا معتدلتری را در ارتباط با ایران اتخاذ کند؛ از سوی دیگر رویکرد افرادی مانند مایل مولن رئیس ستاد ارتش امریکا و همچنین دیوید پترائوس مسئول نیروی فرماندهی مرکزی امریکا در دوران بوش مشابه آن چیزی است که در دوران اوباما تداوم پیدا کرده است.
این امر نشان دهنده فضایی است که امریکاییان در شرایط بحرانهای فراگیر منطقهای دنبال میکنند و برای عبور از بحران سیاست تهدید را در برخی از مقاطع زمانی به کار میگیرند و به موازات سیاست تهدید، تاکید بر الگوهای همکاری جویانه در روابط دیپلماتیک هم خواهند داشت.
آیا توافقی میان ایران و غرب به ویژه میان امریکا و ایران در جریان یا در آستانه انجام است که کشورهای عربی منطقه را نگران دور ماندن از جزئیات توافقات کرده و آنها تاکید دارند که باید در این توافقات برای ابراز دل نگرانیهایشان حاضر باشند؟
کشورهای قدرتمند عربی در فضای موجود توانستهاند سه ائتلاف را شکل دهند؛ این کشورها که شامل مصر، عربستان سعودی، امارات عربی متحده و اردن میشوند در سطح اول ائتلاف توانستهاند به همبستگی استراتژیک میان خود دست یابند و در سطح دوم ائتلاف به عنوان نماد قدرت کشورهای عربی توانستهاند در فضای همکاری و ائتلاف با اسرائیل قرار گیرند یعنی وضعیتی که در تاریخ سیاست خارجی کشورهای عربی و همچنین اسرائیل طی 65 سال گذشته وجود نداشته است.
این کشورها سومین سطح ائتلاف را با امریکاییان در ارتباط با تحولات منطقهای بویژه نقش ایران در عراق و سایر کشورهای منطقه سازماندهی کردهاند؛ این امر نشان میدهد که بازی دیپلماتیک کشورهای عربی ماهیت چند جانبه دارد و از سوی دیگر جهت گیری این دیپلماسی در نقطه مقابل سیاستهای منطقهای ایران محسوب می شود. مهمتر آن که کشورهای عربی هیچ گونه تمایلی به بازسازی روابط ایران و امریکا ندارند.
در واقع به همان شکل که در امریکا گروههای اسرائیل محور مخالف فرایندهای بازسازی در روابط ایران و امریکا هستند مجموعههای متعلق به گروههای عرب محور هم دارای چنین موضعی هستند. بر این اساس باید نقش کشورهای عربی را در جهت گیری و تصمیمات فعلی سیاست خارجی امریکا جدی تلقی کنیم.
عربستان سعودی در زمان انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال 2008 و در شرایطی که در داخل حزب دموکرات رقابت میان آقای اوباما و خانم کلینتون بسیار بالا بود، حمایتهای بالایی را از هیلاری کلینتون به انجام رساند و این مساله منجر به اعتراض کالج های انتخاباتی و بسیاری از رسانه های امریکایی شد.
به این ترتیب در فضای موجود کشورهای عربی به ویژه ائتلاف چهارگانهای که شامل مصر، عربستان، اردن و امارات است دارای رویکرد ضد ایرانی هستند و با هر گونه ابتکاری که منجر به متعادل سازی روابط ایران و امریکا شود، مخالفت کرده و تلاش میکنند محدودیتهایی را در برابر آن ایجاد کنند.
نظر شما :