یک پیشنهاد برای حل انسداد فعلی در پرونده هستهای
دیپلماسی ایرانی: حسین شیخ الاسلام در سابقه دیپلماتیک خود، پروندهای خاص دارد. او با حکم شهید رجایی وارد وزارت امور خارجه شد و بلافاصله بر مسند عالیترین مقام سیاسی پس از وزارت، یعنی معاون سیاسی وزارت امور خارجه تکیه زد. 16 سال مسئولیت امور خاورمیانه و آفریقا؛ یعنی نقطه عمل سیاست خارجی انقلاب اسلامی و سفارت دمشق که متحدی دیرپا برای نظام انقلاب اسلامی به شمار میآید، نشان از شان و اعتبار او در دستگاه سیاست خارجی دارد. شیخ الاسلام این فرصت را نیز داشت که بر صندلی نمایندگی مردم نیز در مجلس شورای اسلامی تکیه زند، اما این پایان مسیر حیات دیپلماتیک او نبود چراکه مجددا به قائم مقامی وزارت امورخارجه برگزیده شد و این منصب را تا انتخابات اخیر ریاست جمهوری عهده دار بود. حسین شیخ الاسلام در دولت پس از انتخابات باردیگر به خانه ملت بازگشت، اما نه در مسند نمایندگی، بلکه به عنوان مشاور عالی دیپلماتیک رئیس مجلس برگزیده شد. گفت و گوی حاضر برخلاف رویکردهای قبلی در بیان نقطه نظرات رسمی، یک نگاه کاملا تحلیلگرایانه دارد و این اجازه را میدهد که در پیگیری تحولات سیاست خارجی قضاوت درباره نیروهای با سابقه دستگاه دیپلماسی را بیش از گذشته مورد بازنگری قرار دهیم.
- در یک نگاه اولیه ارزیابی تخصصی شما از گزارش اخیر البرادعی چیست؟
باورم این است که از دو وجه باید این گزارش را تحلیل کرد. اگر بخواهیم این گزارش را در کنار مجموعه گزارشهای قبلی مورد توجه قرار دهیم، نکته مهم این است که ایران در همکاری با آژانس نوعی استمرار و استقامت را به عنوان محور کاری برگزیده است و فارغ از جو سازیها یا قبض و بسطهای سیاسی–رسانهای در مسیر پایبندی به پیمان عدم اشاعه ثابت رای بوده و هست. همین رویکرد سبب شده آژانس نزد افکار عمومی جهان مشروعیت یابد و حتی پیمان عدم اشاعه که با بحران عراق و سو استفاده غربیها از تبلیغات نادرست و تفسیرهای یکسویه از پیمان، با چالشی جدی روبرو شده بود و موضوع بازنگری را ضروری نشان میداد، مورد توجه و تمرکز بیشتر قرار گیرد.
- یعنی بهنظر شما این ایران بوده است که حیثیت آژانس و پیمان را اعاده نموده است؟
دقیقا، چراکه آژانس در موضوع عراق از دو ناحیه به اهمال کاری متهم شده بود، ابتدا از ناحیه غربیها و امریکاییها که معتقد بودند نسبت به آنچه برنامه هستهای نظامی عراق مینامیدند غفلت ورزیده و سپس توسط افکار عمومی که پس از حمله امریکاییها به این نتیجه رسیدند که آژانس مورد اغفال تبلیغات رسانهای امریکاییها واقع شده و نقش حرفهای خود را ایفا ننموده است. پس در این وضعیت همکاری و امکان تدوین گزارشهای دورهای و منظم توسط آژانس که با همیاری و همکاری مقامات ایرانی در تمام این سالیان روی داد این اجازه را داد، جایگاه آژانس را به عنوان یک مرجع تقویت شود. البته این تحلیل فارغ از قضاوت در صحت یا عدم کاستیهایی است که متاسفانه در همین دوره گزارشها به دلیل فشار سیاسی، رقابتهای درونی آژانس و ارائه اطلاعات گمراه کننده در متن گزارشها راه یافتهاست.
- نهایتا شما پیام این گزارش اخیر را در قیاس با گزارشهای قبل چه میدانید؟
یک عبارت ساده، اینکه همکاری، تماس و تبادل اطلاعات میان ایران و آژانس ادامه دارد.
- یعنی میتوانست شرایط دیگری حاکم شود؟
کاملا، شما وضعیت رابطه نمونههای دیگر را چه آنها که برنامه نظامی دارند مثل اسرائیل، هند و چه آنهایی که برنامه غیر صلحآمیز نداشتند مثل عراق یا حتی دو کره را با آژانس ببینید؟ هیچکدام دامنه همکاری موثر و پر دامنهای چون ایران را مورد توجه قرار نداده و نمیدهند. ایران میتوانست با تاسی به این رویههای مشابه عمل کند اما نکرد. من این را جز حسن نیت و صداقت ایران در مسیر حل مسالمتآمیز اختلافات برای شکلدهی به یک بستر اعتماد آفرین نمیبینم، و طبیعتا متاسفم که ایران به این جهت مورد ستایش قرار نمی گیرد. سیاست ما تقویت آژانس و پیمان عدم اشاعه در مقابل دخالت قدرتها به ویژه امریکا در امور آژانس و هدایت آن در مسیر اهداف یکسویه غرب است.
- اما به راستی آژانس به این اعتماد ایران پاسخ داده است؟ زیرا ما میبینیم در این گزارش مثلا این عبارت گنجانده شده که « آژانس همچنین عنوان نمود که اظهارنامه ایران درخصوص تاسیسات جدید سطح اعتماد به عدم وجود تاسیسات هستهای دیگر در دست احداث را کاهش میدهد و در خصوص اینکه آیا تاسیسات هستهای دیگری در ایران وجود دارد که به آژانس اعلام نشده است، سوالاتی مطرح میشود». بنظر میرسد چنین نکاتی را طبیعتا نمیتوان مثبت فرض نمود؟
این نکته شما با توجه به سطح و وجه دومی که در ابتدای سخن به آن اشاره کردم قابل فهم است. ببینید ما گاه در مسیر مقایسه این گزارش با نمونه گزارشهای قبلی به قضاوت مینشینیم که همان نکاتی قبلی من را شامل میشود، اما در وجه دیگر باید این گزارش را در فضای سیاسی–رسانهای کنونی نیز تحلیل کنیم. این یک نمونه دیگر تاثیرپذیری آژانس از قدرتهاست.
- به چه معنا؟
به نظر من هریک از اعضای مجموعه 5 + 1 در ژنو زیرکانه میکوشیدند یا رقیب را حذف کنند و یا چند دستور کار که نفع جمعی نداشت را از روی میز مذاکراتی حذف کند. این را به این معنا نمیبینم که نتیجه حاصل همکاری و هم جهتی مشترک آنها بود، بلکه بنظرم حتی تا حدی بیاعتمادی و رقابت درون گروهی میان آنها سبب شد که برآیند چنین جلوه کند. برای مثال روسیه تمایل نداشت همکاری ایران و اروپا در قالب یک کنسرسیوم و در خاک ایران زیر نظر آژانس شکل بگیرد چون اعتقاد داشت باید ضرب آهنگ توسعه مناطق جنوب روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز با صفحات شمالی هم نوسان باشد و از طرفی هم نمیخواست مذاکرات 5+1 طی 5 سال اخیر تبدیل به پل عادیسازی روابط ایران و امریکا گردد. اروپاییها هم میخواستند از اینکه ایران در مسیر طرح روسیه یعنی مشارکت در پروژه غنیسازی آرخانگلسک حرکت کند مانع ایجاد نمایند و هم میخواستند اجازه ندهند میوه شیرین 20 راکتور ایران برای برنامه توسعهای دو دهه آینده خود اسباب تفوق تکنولوژیک امریکا را فراهم کند، دقیقا ما این رقابت را میان فرانسه و امریکا در موضوع هند طی سال 2005 دیدیم. امریکاییها هم در این فضا برای حفظ اجماع به یک فرمول مشترک میاندیشدند که زیر چتر آنها و با مشارکت روسیه و اروپا قابلیت اجرا داشته باشد. بنابراین اگر بخواهم جمعبندی کنم میتوانم بگویم تا قبل نشست ژنو اجماع میان آنها کماکان شکل نگرفته بود. یک ویژگی دیگر هم تا آن هنگام نمود داشت و آن اینکه موضوعات فرعی بر مسائل مرتبط با برنامه صلح آمیز هستهای ایران سایه نیانداخته بود.
- این مسائل فرعی چه بود؟
موضوع راکتور تحقیقاتی تهران و ذخایر اورانیوم غنی شده ایران. در حقیقت مذاکرهکنندگان ما به ژنو رفتند تا درباره بسته پیشنهادی ایران که متضمن کلیت دیدگاههای ایران و از جمله عدم اشاعه بود گفتوگو کنند. شما در بررسی تمام سالهای گذشته و تا قبل از این نشست اشارهای را به راکتور تهران نمیبینید. چرا که احداث این راکتور و تضمین ادامه فعالیت آن براساس توافق 1956 ایران و امریکا مبنی بر تامین سوخت و توافق 1974 این دو کشور و تفاهمات اولیه شرط لازم برای الزام ایران به اجرای پیمان عدم اشاعه بوده و هست. از همان ابتدا احداث این راکتور تاکید شده بود که این راکتور و نمونههای مشابه که به اندونزی، هند و ... داده شد در قالب طرح «اتم در برابر صلح» بود. یعنی امریکاییها با ارائه این نوع از راکتورهای اتمی برای تحقیقات صلح را تضمین کرده بودند. بنابراین اگر یک روزی از ناحیه امریکا یا هر کشوری ادامه فعالیت این نسل و نمونه از راکتورها مورد تردید یا تحدید واقع میشد این صلح و امنیت بینالملل بود که با چالش ضربهپذیری پیمان عدم اشاعه مواجه میگشت. یک مسئله فرعی دیگر ذخایر اورانیوم غنی شده ایران بود. تا قبل از نشست ژنو غربیها حق غنیسازی ما را مورد سوال و ابهام قرار داده بودند و فشار سیاسی خود را برای این وارد میساختند که ما را از این حق خود محروم ساخته و تنها تکالیف ما را در برابر ما قرار دهند. بهنظر من چون در نتیجه بخشی این سیاست با روند سرسختی ایران و فرسایشی شدن موضوع روبرو شدند، فریبکارانه موضوع ذخایر ما را با سوخت تضمین شده و تعهد شده خود نسبت به راکتور تهران پیوند زدند.
- پس شما نشست ژنو را یک عطف مهم میبینید؟ و به نظر شما مخالفتهای جناحهای سیاسی و ارائه دیدگاههایی که با خروج سوخت مخالفت ورزیدند را متاثر از این گونه تحلیل برمیشمارید؟
ژنو یک ایستگاه مهم و قابل تحلیل در مسیر ما است. اما الزاما همه مخالفتها با موضوع که از ناحیه تنوع نظرات ابراز شده را متاثر از تحلیل موضوع به تنهایی نمیدانم. جامعه ما برخلاف برخی از همسایگانش حافظه تاریخی و تجربهای در ضمیر ذهنی دارد که شما برای کشف آن نمیتوانید به صرف توجه به فاکتورهای مادی بسنده کنید. مثلا من معتقدم وقتی یک ایرانی میشنود باید برای سوخت، ذخایر خود را به امانت در کشور دیگری بسپارد، به صورت طبیعی خاطره ذخایر امانی طلای ایران در جنگ جهانی دوم و رفتار روسیه در بازپس ندادن آن به دولت ملی مصدق را به خاطر میآورد و یا بلوکه داراییها و عدم تحویل قطعات یدکی خریداری شده از امریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی را تداعی میکند. پس مردم ایران برخلاف تمام تبلیغات، محاسبات یا مذاکرات با غربیها به فکر فرو رفته که چه ضمانتی برای اعاده ذخایر ملیاش وجود دارد؟ در حقیقت تجربه تلخ ما در عدم اعاده ذخایر ملی، سبب شد تا موضوع تبادل اوارانیم غنی شده با سوخت بینتیجه بماند.
- بنابراین به نظر شما دامنه این بیاعتمادی خیلی عمیقتر آنچه گفته میشود هست؟
همینطور است. ما خاطرات تلخی را از گذشته نه چندان دور خود داریم. اینجا دیگر فرق نمیکند شرق باشد یا غرب، همسایه یا غریبه.
- شما سایه این بیاعتمادی را در تحلیل خود سنگین ترسیم میکنید. آیا مصادیق دیگری نیز برای آن دارید؟
همین کندی روند مداکراتی میان ایران و غرب، یا بینتیجه ماندن تفاهمات اخیر، نمونهها فراوان است. مثلا شما به روند سازندهای که ایران از سال 1386 آغاز نمود و منتج به چارچوب گفتوگوها (مدالیته) شد نگاه کنید. ما گام به گام جلو رفتیم و درست در جایی که باید نتیجه هویدا میگردید، طرح ادعاهای بیپایه فاصله را عمیقتر ساخت. البته در کنار این بیاعتمادی عنصر دیگری نیز وجود دارد که نباید از آن غافل ماند و آن هم معیارهای دوگانه غرب در مواجه با ایران است.
- اگر به مذاکرات ژنو برگردیم و از شما که قائم مقام وزیر خارجه بودید و بازی دیگران را تحلیل کردید، بپرسیم بازی ایران در ژنو چه بود، پاسخ شما په خواهد بود؟
من در آن هنگام دیگر نقش اجرایی در دستگاه دیپلماسی نداشتم که بتوانم پاسخ شما را بدهم. اما فرض من که به مانند شما تحولات را از منظر رسانهها دنبال میکردم این بود که ایران با حضور در ژنو خواست مسئولیتپذیری خود را نشان دهد. طبیعی است که اصرار امریکا و غرب در انتقال سریع و یکجا اورانیوم 5/3 درصد غنیشده کنونی به میزان 1200 کیلو از ایران بر بیاعتمادیها افزوده است. اما بهنظرم وقتی ایران در قبل از حضور در مذاکرات کوشید بسته پیشنهادی ارائه کند میخواست چارچوبی مستحکمتر را برای استمرار مذاکرات عرضه کند.
- در ژنو صرفنظر از موضوع هستهای عالیترین سطح مذاکره مستقیم میان ایران و امریکا نیز برقرار شد. برداشت شما از این نوع حرکت و تبعات آن با توجه به سه دهه حضور مستقیم در صحنه سیاست خارجی ایران چیست؟
تا جائی که من شنیدهام و آنگونه که اخیرا دبیر شورای عالی امنیت ملی تشریح نمودند آنچه روی داده مذاکره یا گفتوگو نبوده است. شما از یک تماس دیپلماتیک صحبت میکنید. موضوع تماسهای دیپلماتیک بسته به روابط سیاسی نیست. ما حتی وقتی روابط سیاسی خود را با کشوری قطع میکنیم موظفیم روابط کنسولی را پایدار نگاه داریم و برای تماسهای دیپلماتیک همواره مصادیقی را میتوان برشمرد.
- شما راه برونرفت از وضعیت فعلی را ساده یا دشوار تصور میکنید؟ و اصولا برای حل این مناقشه چگونه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
اصولا دیپلماسی برخلاف ظاهر آن امر سادهای نیست. صرفنظر از پیچدگی و ظرافت ذاتی که وجود دارد شمّ سیاسی و قدرت و سرعت تحلیل نیز مهم است.از این رو میتوان نتیجه گرفت دشواریها غلبه دارد. اما برای خروج از وضعیت به نظر میرسد باید در میان راهکارهای صلحآمیزی که وجود داشت مسیر بینابینی را برگزید. مثلا اگر بخواهیم برای حل بحران هستهای و آنچه غربیها دربارهاش تبلیغ میکنند راهکاری بیاندیشیم باید در یک سطح پایلوت الگویی داشته باشیم که همکاری را نشان دهد، اعتماد را قوت بخشد و فورمول نهایی را ارائه کند.
- این چه نوع راهکاری است؟
مثال ساده آن همین راکتور تهران است، همه میدانند ساخت میله سوخت برای راکتور جنبه نظامی ندارد، ایران ذخایر اورانیوم خود را میخواهد به میله سوخت راکتور تبدیل کند. این اورانیوم اکنون تا 5 درصد غنی شده است. برای ساخت میله سوخت باید تا 20 درصد ارتقا پیدا کند. ایران میگوید این توانایی را دارد. روسیه میگوید این تکنولوژی را دارد و فرانسه هم آماده است تا تکنولوژی تبدیل به میله را بهکار ببندد. پس اراده در همه طرفین است و غربیها میگویند اگر چنین شود ما نسبت به اورانیوم غنی شده در ایران که به میله سوخت تبدیل شده دغدغه نخواهیم داشت. طبیعتا آژانس هم ایده را داده و گفته تحت نظارت ما این کار صورت میپذیرد. سادهترین فرمول که میتواند فصل مشترک همه طرفها باشد این است که با شکل دادن به یک کارخانه در قالب کنسرسیوم زیر نظر آژانس در خاک ایران طرفین در سطحی محدود که کاملا کاربری صلحآمیز دارد و نتیجهاش کاستن از دغدغهها و افزایش اعتماد است این تجربه یکساله در همکاری را بیآزمایند. اگر این نمونه ساده نتیجه بخش شد در سطحی بزرگتر چون غنی سازی و ... نیز میتوان الگوی کنسرسیوم را تعمیم بخشید.
این پیشنهاد کاملا مطابق و در چارچوب معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای است که طبق آن وظیفه کشورهای دارای فنآوری است که به دیگر کشورهای خواهان این فنآوری صلحآمیز کمک کنند تا نیازهایشان مرتفع شود.
پیشنهاد جدی من این است که اگر این امر به نتیجه نرسید، تاخیر بیش از این جایز نیست. خودمان باید غنی سازی تا 20 را آغاز کنیم و از توانایییهای فن آوری که برای تولید میله سوخت در اصفهان ایجاد کرده ایم، برای تولید میلههای این رآکتور تحقیقاتی که خود غربیها هم به صلحآمیز بودن فعالیت این رآکتور اعتراف کردهاند و تولیداتش رادیو ایزوتوپ هایی برای داروهای مبارزه با سرطان است، دست بهکار شویم و از آن بهرهبرداری کنیم.
سوخت این رآکتو مطابق معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای و توافقاتی که پیش از این اشاره کردم باید پیش از این تامین میشد. میلههای این رآکتور در کمتر در دو سال دیگر باید تعویض شود، بنابراین هیچ تاخیری جایز نیست. به نظر من پایان سال میلادی برای ضرب الاجل این پیشنهاد مناسب است.
نظر شما :