روسیه متحد استراتژیک ایران نیست
دیپلماسی ایرانی: - به نظر میرسد که دوباره پرونده هستهای ایران گره خورده است. اینبار مساله انتقال اورانیوم از کشور روسیه به ترکیه از سوی آقای البرادعی پیشنهاد شده است. به نظر شما این پیشنهاد تا چه اندازه مورد قبول جمهوری اسلامی ایران است؟
این طور نیست که گرهی که در حال حاضر در برنامه هستهای ایران وجود دارد، به دست روسیه و ترکیه باز شود، بلکه نیازمند یک اجماع در داخل ایران است. مساله هستهای، مسالهای نیست که یک شخصیت یا یک عده یا یک گروه خاص بتوانند آن را حل کنند، چراکه خواه یا ناخواه این پروژه تبدیل به یک پروژهای شده است که با بخشی از هویت و ماهیت دستگاه تصمیمگیری گره خورده است و تمام دستگاه تصمیمگیری در آن دخیل است. یعنی به جز منابع رسمی تصمیمگیری مانند دولت و شورای امنیت ملی، گروههای مختلف و شخصیتها و چهرههای مختلف اثرگذار و گروههای مختلف سیاسی همه درآن موثر هستند و نهایت هم عالیترین مرجع نظام در ارتباط با این مساله تصمیم میگیرند.
ابتدا که دور جدید مذاکرات آغاز شد، احساس میشد که یک اجماعی در این زمینه وجود دارد، چراکه دولت و نمایندگان مذاکره کننده با یک اطمینانی به میدان آمدند و حتی به توافقهایی رسیدند که این توافقها نشانگر این بود که گامهای جدیدی برای حل و فصل مساله برداشته میشود؛ اما از همان ابتدا اظهارنظرهایی که از سوی مقامات دیگر در کشور صورت گرفت نشان داد که این اتفاق نظر وجود ندارد. یعنی گروههای مختلف تصمیمگیری، جناحهای مختلف موثر و مراکز مختلف تاثیرگذار دیدگاههای مختلفی دارند. طبیعی است، چراکه در چند سال گذشته این مساله با گفتار انقلابی و گفتمان انقلابیگری گره خورده است. اینکه ماهیت تکنیکی قضیه چیست و چه رهآوری برای ما دارد یک مساله است و وجه سمبلیک و نمادینی که در گفتار انقلابیگری درون سیستم پیدا کرده است مساله دیگری است.
برخی از گروههای تصمیمگیرنده و یا تاثیرگذار احساس کردند که ممکن است، این نماد و یا سمبل انقلابگری که در درون گفتمان غالب وجود دارد متزلزل شود و به همین دلیل حس کردند که باید با همان گفتار و با همان سخن عکسالعمل نشان دهند. این عکسالعملها محدودیتهایی را به وجود آورد که مذاکره کنندگان ایرانی لحنشان تغییر پیدا کرد.
- مگر تیم مذاکره کننده بر سر مساله هستهای اجماعی نداشت؟
به نظر میآید که دولت یا همان دستگاه اجرایی تصمیم خود را برای حل و فصل این مساله گرفته بود و آن توافق را کرده بود اما ظاهرا به جز دولت گروهها و جناحهای سیاسی دیگری هم وجود دارند که با این شکل حل و فصل کردن موضوع موافق نیستند و ظاهرا هم، قدرتشان در حدی بوده که مقداری تعدیل در این مواضع به وجود آورند.
- شنیده میشود که آقای احمدینژاد در دورهای که در نیویورک بود، برای سر حل مساله هستهای قول هایی داده است. اگر این مذاکرات به بنبست برسد این طور به نظر می رسد که ایران دوگانه شده است و نمیتوان روی حرفهایش حساب کرد. این مساله آیا راهی برای ادامه مذاکرات باقی میگذارد؟
هنوز برای قضاوت اینکه این مذاکرات به بنبست رسیده است زود است، چراکه ممکن است در فرآیند مذاکرات شرایطی برای توافق بیشتر ایجاد شود. همان طور که در سوال اول مطرح شد سفر نخست وزیر ترکیه به ایران و پیامهای رد و بدل شده در این زمینه هم نوید این را میدهد که ممکن است کانالهای دیگری هم برای حل و فصل مذاکرات به وجود بیاید. اما اینکه این کانالهای متفاوت به نتیجه برسد یا خیر هنوز مشخص نیست.
نباید انتظار داشت وقتی که یک اختلاف ریشهداری وجود دارد، مساله به سرعت حل شود. اختلافهای ریشهدار در عرصه بینالمللی معمولا سریع برطرف نمیشود. نمیتوان انتظار داشت که این اختلافات دو یا سه هفتهای بر طرف شود. این اختلافاتی که ریش 30 ساله دارد و این اختلافات در مساله هستهای فشرده شده است. مساله هستهای خودش یک سابقه 6 ساله دارد و ابعاد مختلفی پیدا کرده است و تبدیل به یک بحران بینالمللی شده است. به شورای امنیت راه پیدا کرده است و قطعنامههای شورای امنیت به این مساله جنبه حقوقی داده است.
نمیتوان انتظار داشت مسالهای که تا این اندازه ریشهدار است و ابعاد مختلفی دارد را دو یا سه هفتهای با چند جمله که در چند مذاکرات رد و بدل میشود حل کرد. طبیعتا مذاکرات فراز و نشیب دارد. هنوز، هم امکان رسیدن به توافق وجود دارد و هم امکان بحرانی شدن آن.
- با توجه به اینکه آقای مدودف اعلام کرده است که اگر ایران پاسخ روشنی ندهد ما مجبوریم به سمت تحریمها برویم، موضع روسیه را چگونه ارزیابی میکنید؟
از نظر من موضع روسیه از 2-3 سال قبل کاملا روشن بود. روسیه متحد استراتژیک ایران نیست. تعریف متحد استراتژیک این است که یک کشور حاضر باشد منافع حیاتی خود را به خاطر منافع حیاتی متحدش به خطر بیندازد. روسیه در مورد ایران چنین وضعیتی ندارد. چین هم ندارد. چین و مشخصا روسیه از موقعیت و برنامه هستهای ایران برای منافع ملی خودشان استفاده میکنند. تا آنجا که بتوانند از ایران در ارتباط با این مساله امتیاز میگیرند. به دلیل حمایتهایی که از ایران میکنند در جامعه بینالمللی از قدرتهای جهانی هم امتیاز میگیرند ولی جایی که بدانند هزینههای حمایت از ایران آنقدر بالا میرود که ممکن است به اختلاف نظر یا رویارویی بین اینها و قدرتهای بزرگ و مجموعههای دیگر در نظام بینالملل ربط پیدا کند دیگر از ایران حمایت نخواهند کرد و به طرف جامعه بینالمللی خواهند رفت. این الگوی رفتاری روسیه تا به امروز بوده و از این به بعد هم خواهد بود.
- پس چرا دولت تا این اندازه به روسیه اطمینان دارد؟
به نظر من اولا یکی از دلایلش این است که چاره دیگری وجود ندارد و در ثانی ایران هم سعی میکند از موقعیت روسیه در این زمینه استفاده کند. حال این استفاده چقدر موفق است و یا چقدر نیست بحث دیگری است. اما ایران هم سعی میکند از برخی از اختلاف نظرهایی که بین روسیه و کشورهای دیگر وجود دارد استفاده کند. اما روسیه تا به حال نشان داده است که اگر هم از ایران حمایت میکند آن حمایت مقطعی است و درحد امتیازگیری است و وقتی که بحران بالا میگیرد و به نقطه نهایی میرسد، روسیه همیشه سمت قدرتهای بزرگ را گرفته است.
هر سه قطعنامهای که علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل صادر شده است امضای روسیه را هم دارد. در انتقال پرنده هستهای ایران از آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شورای امنیت هم امضای روسیه وجود دارد. یعنی روسیه همواره در نهایت به آن طرف سوق پیدا کرده است. اما روسیه با اعمال فشار از اول مخالف بود و معتقد است که با مذاکره هم میتوان بسیاری از مسائل را حل کرد. اما به هر حال در این مسائل روسیه هم نقش داشته. این تحریم هم به شکلی که آنها برگزار میکنند در نهایت به نفع روسیه است چراکه اگر درهای جهان غرب به سوی ما بسته شود، روسیه از کانالهای پنهانی معاملاتی را آغاز میکند و برای کالاهایی که در شرایط عادی ممکن است که خریدار چندانی نداشته باشد، مشتری پیدا میکند.
بنابراین روسیه را نمیتوان به عنوان یک کشور قدرتمندی که تا قدم آخر پشت ایران را خالی نمیکند حساب کرد.
- مساله پرونده هستهای ایران در شرایط دوگانهای قرار گرفته است. اگر پیشنهاد را بپذیرد افکار عمومی داخلی شاید نپذیرد و از سوی دیگر اگر این پیشنهاد را نپذیرد ممکن است که تحریمهای بیشتری در انتظار باشد. چه استراتژیای ایران اتخاذ خواهد کرد که از این گردنه به راحتی عبور کند؟
در درجه اول باید یک اراده سیاسی برای حل و فصل این مساله به وجود بیاید و اجماعی در بین گروهها و جناحهای تصمیمگیر ایران در داخل ایران به وجود آید این قدم اول است. وقتی این اراده شکل بگیرد، جناحهای مختلف و گروههای تصمیمگیر مختلف را در ایران به سمت خود خواهد کشاند. این اراده برای حل و فصل مساله در غرب وجود دارد. در ایران هم داشت شکل میگرفت که البته اختلافاتی ایجاد شده است. در درجه اول اگر این اراده سیاسی شکل بگیرد سایر مسائل در جریان مذاکرات قابل حل و فصل است.
نظر شما :