رویکرد احتمالی دولت دهم در تلاقی با غرب

۲۱ مرداد ۱۳۸۸ | ۰۴:۴۷ کد : ۵۳۳۲ اخبار اصلی
نویسنده خبر: جواد ماه‌زاده
دولت دهم با تزلزل و ضعف، روی کار آمده و از وجاهت و اعتبار داخلی و خارجی سابق برخوردار نیست...
رویکرد احتمالی دولت دهم در تلاقی با غرب

به هر تقدیر و به رغم تداوم ازهم گسیختگی سیاسی و چالش های درون قدرت در ایران، محمود احمدی نژاد سوگند ریاست جمهوری یاد کرد و این بدان معناست که بار دیگر او باید تشکیل کابینه بدهد، وزیر و معاون معرفی کند، راهی سفرهای استانی شود، افتتاح کند، سوار بالگرد شود، عازم فرنگ شود، در نیویورک سری به دانشگاه کلمبیا بزند و هر سال جشن تولد هسته ای بگیرد.

دوره تغییر ساختارهای قدرت در ایران همزمان شده است با رویدادهای پسامدرنی که جهان قرن بیست و یکم را تهدید می کند. این عصر تنها عصر انفجار اطلاعات و انقلاب رسانه ها نیست. درست در بدو ورود به قرن جدید بود که مرد عرب بادیه نشین اذن سقوط برج های دوقلوی ایالات متحده را صادر کرد و بدین گونه بود که سمبل تناقض های بشر یعنی بن لادن، با سر به سمبل ابرقدرت جهانی کوبید و پا به فرار گذاشت.

او حالا دورترها جایی مخفی شده و گاه خودی نشان می دهد و ناسزایی می گوید؛ درست مثل تظاهرکنندگان در مقابل قوای امنیتی که به علت نابرابری امکانات به شعار بسنده می کنند و می گریزند و می کوشند تا جمعیت شوند و در جمع قدرت بگیرند.

یک دست صدا ندارد. این ضرب المثل پندآموز از جمله گزین گویه هایی است که می توان روی صدورش به دیگر ملل سرمایه گذاری کرد. محمود احمدی نژاد اغلب در سخنرانی هایش هم به امریکا می تازد و هم پته لیبرال دموکراسی را روی آب می ریزد. او می گوید صدر تا ذیل این اندیشه ناپاک و غیرخدایی در سه چیز خلاصه شده است: ثروت، حزب و رسانه. اما نه احمدی نژاد، نه چاوز و نه هیچ یک از اسلاف ضد امپریالیست های جوان امروز نگفته اند که بدیلشان برای سه عنصر قدرمتند ثروت و حزب و رسانه چیست و چگونه می توان از سیطره فرهنگ دموکراسی خلاصید؟

فرهنگ دموکراتیک سه عنصر نامبرده را به کار می بندد و آنچه می زاید همان دموکراسی است؛ یکجور رابطه مرغ و تخم مرغی. فلذا دموکراسی خواهی دشمن مرموز و خزنده نظام های متمرکز و اقتدارگراست که نمی بینی از در وارد می شود یا پنجره و یا در پشتی. موج دموکراسی خواهی مثل هوا جابجا می شود، دیدنی نیست و بی آنکه بفهمی چه چیز را فرو می دهی یکباره ریه هایت را دربر می گیرد. دموکراسی اگر ماده بود در ردیف گازها جای می گرفت؛ نادیدنی، سیال، بدون بو و بی صدا.

اما مخالفان دموکراسی، امریکا و فرهنگ امریکایی (یا به عبارتی غربی) را معادل دموکراسی می دانند و بنابراین همان ثوابی را برای جنگ با فرهنگ غربی و امریکایی درنظر می گیرند که برای نبرد با دموکراسی لیبرال. چنین است که دستاوردهای اصیل غرب (تکنیک و فراورده های نظامی) توسط ثروتمندان عرب خریداری می شود و به خدمت اندیشه ای بر ضد رگ و ریشه اش درمی آید؛ مسلسل خودکار امریکایی در دست طالبان علیه امریکا. این آنفلوانزای پسامدرن که مزاج جهان دمکراتیک را مختل کرده، هنوز بی پادزهر مانده و در حال گسترش است.

مشکل غرب با پراکندگی بحران هایی است که جنگ های فرسایشی روانی و فیزیکی به راه می اندازند. هرچند این پراکندگی برایشان از جهاتی منشا خیر است. فرضا اگر سوریه، کره شمالی، لیبی، ایران و قدرت های موازی در برخی کشورهای خاورمیانه قادر بودند با یکدیگر و نیز با روسیه به وفاقی استراتژیک دست یابند، خطراتی به مراتب بیش از آنی که امروز منافع غرب و توسعه فرهنگ دموکراتیک را تهدید می کند، دربر داشت.

این روزها گروهی از نمایندگان امریکا در دمشق، مجموعه ای از متحدان غرب در پیونگ یانگ و بخشی در مسکو (و همزمان در کی یف، تفلیس و باکو) فعال اند و گروه هایی زبده مشغول تحقیق و برنامه ریزی در امور تهران، کاراکاس، هاوانا، بیروت، کابل و اسلام آباد هستند.

وضعیت تهران و موقعیت ایران از تابستان 1388 به بعد تفاوت های عمده ای با پیش از آن خواهد داشت. منافع مشترک ایران و غرب همچنان در دسترس و چه بسا رو به تزاید است. اما به همین میزان امید به نزدیکی و همزیستی مسالمت آمیز – ولو برای یک شب – کمرنگ تر و نامحتمل تر از قبل نشان می دهد.

در حالی که ایران قصد دارد دیوارهایی بتونی را در بخش هایی از مرزهای شرقی و شمال غربی خود ایجاد کند، فناوری ها امکان عبور نگاه ها را از هر دیوار بلندی پدید آورده اند. هم هوا از دیوار عبور می کند و هم دیوارهای بتونی جای خود را به دیوارهای شیشه ای شفاف داده اند. مسئله دیگر این است که هم ایرانیان و هم بیرونیان به مشکلی مشترک و مشابه گرفتار آمده اند. ایران جز پنجره شمالی دریچه ای به چشم انداز بیرون نگشوده و غرب نیز گزیری از دست و پنجه نرم کردن با ایران و رام کردن این اسب سرکش ندارد.

دولت دهم جمهوری اسلامی دولت ویژه ای است. از یکسو میراث دار دولت نهم و سیاست های تهاجمی و مهارناپذیر آن است و از دیگر سو با تزلزل و ضعف، روی کار آمده و از وجاهت و اعتبار داخلی و خارجی سابق تهی شده است. این ویژگی منحصر به فرد، قابلیت سوق دادن دولت دهم را به دو مسیر متفاوت ایجاد کرده است.

مسیر اول به مقصدی می رسد که در امتداد رویکردهای ستیزنده دوره قبل قرار دارد. از این منظر می توان گفت که پیشرفت های هسته ای در کنار تحولات منطقه ای زمینه ساز سیاست های ستیزنده ای از جانب ایران شده است که در این مرحله نیازمند ادامه تندروی و بی توجهی به گفتگو و تساهل است. نه تنها کاهش اعتبار داخلی و خارجی دولت نمی تواند بر این رویکرد خدشه وارد کند، بلکه چنین موقعیتی قادر است بر شدت افراط گرایی و رادیکالیزه کردن سیاست خارجی دولت بیفزاید و گره های پیشین را سفت تر و کورتر از قبل کند.

اما مسیر دوم که احتمالی ضعیف تر از مورد قبل دارد، به پذیرش قاعده مند مذاکره و تلطیف فضا میان ایران و غرب منتج می شود. در این راه، دولت خواهد کوشید - چنانچه پیشتر نیز عنوان کرده بود - باب مذاکره با امریکا را بگشاید و معامله هایی را در اطراف و اکناف صورت دهد و به این ترتیب آمال هسته ای خود را از تیررس بدبینی ها در امان نگه دارد.

شاید بتوان گفت بزرگ ترین دغدغه دولت دهم، عبور به سلامت از این گذرگاه بین المللی حتی با پاسپورت جعلی است. دولت احمدی نژاد با وجود بر دوش کشیدن بار اتهامات ناشی از نحوه انتخابش و کشاکش های داخلی با رقبای سیاسی، بیشترین توجه خود را معطوف راهکارهای عبور از این بزنگاه تاریخی خواهد کرد.

غرب اعلام کرده است که تا ابد منتظر حرکت ایران نمی ماند. این به معنی آن است که بازی بیش از اندازه طول کشیده و ممکن است به دلیل دفع الوقت از سوی یکی از طرفین از رسمیت بیفتد و این چیزی است که طرف غربی نمی خواهد و طرف ایرانی اگر آن را بخواهد، حکم حرکت در مسیر اول را خواهد داشت.

روی هم رفته غرب باید خود را برای رویارویی با دو رویکرد متمایز ایران مهیا کند؛ یکی رویکرد خطرپذیر و مبتنی بر پیشروی بدون وقفه در راه دستیابی به اهداف مورد نظر (حتی با چشمان کاملا بسته) و دیگر، رویکرد نرم خویانه و سازشکارانه برای پرهیز از احتمال شکست و به قصد تبادل امتیازات.

قرائن در ایران، حکم به برتری احتمال نخست می دهد؛ حذف میانه روها از جریانات سیاسی کشور و به تبع آن به بار نشستن میوه اصولگرایی رادیکال، فاصله گرفتن از ایده های متکی بر گفتگو، اتخاذ روش های سرکوب گرانه و خشونت آمیز در داخل، برنامه ریزی برای رودررویی با تحریم بنزین و سایر تحریم ها، اعطای امتیازات خاص اقتصادی به برخی کشورهای دارای حق وتو (چین و روسیه)، القای امکان وقوع انقلاب های رنگین در ایران با حمایت غرب و در نتیجه آماده سازی قوای نظامی برای مقابله با تهدیدها، کنترل بیش از پیش فضای رسانه ای و مسدود کردن دسترسی به اطلاعات آزاد از جمله مصادیقی است که احتمال خیزش دولت دهم را به سمت سیاست های واگرایانه و تقابل جویانه قوت می بخشد.

جواد  ماه‌زاده

نویسنده خبر


نظر شما :