ما در شرایط بدی با همسایگان هستیم
رویکرد کلی میرحسین موسوی نسبت به سیاست خارجی چگونه خواهد بود؟
برداشتی که من از گفتمان سیاست خارجی جناب آقاى میرحسین موسوی طی مدتی که وی مبارزات انتخاباتی خود را شروع کرده است دارم و با توجه به شناختی که از ایشان از قبل دارم، فکر میکنم از منظر جناب آقاى موسوى سياست خارجى اولا اهرمی برای توسعه همه جانبه کشور است و ديگر اينکه سیاست خارجی بايد بتواند ایران را در جهان به جایگاه شایستهای برساند.
این رویکرد دارای الزاماتى است.از جمله اينکه مى توان و بايد با همه جهان با حفظ اصول و ارزشها تعامل کرد و رابطه سياسى بر اساس احترام متقابل داشت. درحقیقت هیچ تابویی در سیاست خارجی به جز یک رژیم جعلی که به رسمیت نمی شناسیم وجود ندارد.
نکته مهم که من فکر میکنم در دیدگاه آقای موسوی مطرح است سیاست خارجی معطوف به اهداف ملی است. معنى اين حرف اين است که تصمیمات فردی و شخصی و یا وقوع یک حادثه و یا رویداد در دنیا، نبايد مبناى سیاستگذاری و تدوين استراتژى کلى باشد، البته ممکن است بر اساس حوادث و رويدادها یک سری موضع گیریها و یا یک سری تاکتیکها طراحی بشود ولی اين رويداد يا حادثه نمى تواند در استراتژى هاى کلى تغييرات ناگهانى ايجاد کند. سیاست خارجی معطوف به اهداف ملی از قبل برنامهریزی شده و روی آن اجماع بر اساس اسناد فرادستی نظام و با همکاری سازمانها و ارگانهایی که درگیر سیاست خارجی هستند، ايجاد مى شود. تحقق این اهداف ممکن است که پروسهای طولانی داشته باشد.
به طور طبیعی و مانند همه کشورها، سیاست خارجی در دیدگاه آقای موسوی در کنار قوای دیگر و در کنار نیروهای نظامی بايد حافظ استقلال، تمامیت ارضی و حافظ کرامت ایران و ایرانی باشد و نقش خود را در اين امر ايفا نمايد. روشهایی براى تحقق اين هدف مورد استفاده قرار مى گيرد بر اساس، گفت و گو و مذاکره با طرفهاى ديگر در جهان است.مذاکره ابزار نيرومند ديپلماسى و بازوى پيشبرد اهداف سياست خارجى است. اين مهم با به کارگیری ديپلمات ها و سياستمدارانى که در این راستا در واقع سربازان دست اندرکار سیاست خارجی هستند محقق مى شود.
رویکرد دیگری که در سیاست خارجی آقای موسوی واقعگرایی بر مبنای داشتن درک و تحلیل درستی از تحولات جهان است. در مقابل واقعگرایی در سياست خارجى، انديشه توهم و خیالبافی قرار دارد. این خیال بافی، نتیجه سناریوهایی است که ساخته و پرداخته ذهن یک فرد يا يک گروه است، درحالیکه واقعگرایی شناخت نیروهایی است که در شرایط کنونی جهان موثرند و تحولات را ایجاد میکنند. برای اینکه در سياست خارجى واقع گرا باشيم باید از یک عقلانیت سیاسی بهرهمند شویم. عقلانیت در اتخاذ تصمیمها در حوزه سیاست خارجی. برای رسیدن به این عقلانیت باید از تمام نیروهایی که نیروهای ملی هستند و به چارچوب اصلی نظام، یعنی قانون اساسی و ارکان اصلی نظام اعتقاد دارند استفاده شود تا تصمیمات اتخاذ شده، تصمیمهایی چکش خورده و کاملا پخته و بر اساس منافع ملى ودرک صحيح از واقعیتهای موجود در جهان باشد.
سیاست خارجی از جنس مسائل ملی است و برای تحقق آن باید همه عناصر ملی در آن بهکار گرفته شود. اما راهنمای عمل ما در سیاست خارجی اسناد فرادستی کشور است که در درجه اول قانون اساسی، سند چشمانداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران- که همان طور که میدانید در خصوص این سند سالهای متمادی کار شده است- و برنامه پنجم توسعه کشور است. در نظام ما بر اساس نص قانون اساسى مقام معظم رهبری سیاستهای کلی نظام را ابلاغ میکند که به عنوان یکی از منابع اصلی برای تصمیم هاى راهبردى در سیاست خارجی ما راهنماى عمل تلقى مى شود.
همان گونه که گفتم سیاست خارجی مکمل دیگر قوا برای حفاظت از تمامیت ارضی و استقلال کشور است، ولی ماموریتهای دیگری هم دارد که مهمترین آنها ایفاى نقشى فعال برای توسعه همه جانبه کشور، تامین رفاه، آسایش براى مردم باشد. بر اساس اين رويکرد سياست خارجى در خدمت توسعه اقتصادى و اجتماعى کشور بوده و مى تواند نقش مهمى ايفا کند. برخوردارى از يک سياست خارجى با ثبات و منطقى مى تواند اطمينان لازم را براى شرکاى اقتصادى، تجارى ايران تامين نمايد و اين مقدمه برخوردارى از ظرفيت هاى موجود در منطقه و جهان براى جذب سرمايه هاى خارجى و بالطبع بالا رفتن ظرفيت توليد و به گردش در آمدن چرخ هاى آن خواهد بود. ما نبايد با رفتار نسنجيده موجب انزواى کشور شده و آن را به يک جزيره تبديل کنیم و يا اينکه تنها با کشورهايى رابطه داشته باشيم که مسير يکطرفه اى است و کمکى به توسعه کشور و حل مشکلات مردم نمى کنند. اين به معناى دست برداشتن از اصول نيست. اصولگرايى يعنى برخوردار کردن مردم از نعمت پيشرفت و توسعه همه جانبه کشور و برخودارى مردم از يک زندگى شرافتمدانه با حفظ عزت نفس و کرامت آنان و نه تحميل اقتصادى صدقه اي.
اولویتبندی آقای موسوی در رابطه با کشورهای خارجی چگونه خواهد بود؟ همسایهها، اروپا و کشورهای امریکا لاتین هر کدام چه اولویتی خواهند داشت؟
آن طور که من از دیدگاهای مهندس موسوی استنباط کردهام، ایشان اعتقاد دارد که همان طور که در قانون اساسی آمده است، اولویت با همسایگان و کشورهای اسلامی است. در این رابطه وی اعتقاد دارد که ما باید رویکرد منطقه گرایانه داشته باشیم. زيرا ما از مزیتهای نسبی فراوانى در منطقه برخورداريم که می تواند اهرم قدرتمندى براى ما باشد تا بتوانیم هم نقش مهمی در این منطقه داشته باشیم و هم از طریق این منطقه بتوانیم با قدرت بیشتری با دنیا صحبت کنیم. بنابراین فکر میکنم در رویکرد سیاست خارجی آقای موسوی اولویت با منطقهگرایی و در حقیقت با کشورهای همسایه و کشورهای اسلامی باشد. ما طی چهار سال گذشته به دلیل هرج و مرجی که در دستگاه سیاست خارجی داشتیم، بسیاری از دوستان خودمان را در منطقه و کشورهای اسلامی یا از دست دادهایم، یا آنها را علیه خودمان تحریک کردهایم. در حال حاضر هم شاهد این هستیم که برخی از آنها چگونه علیه ما وارد صحنه سیاسی شده و چه به لحاظ تبلیغاتی و چه از طريق عملیات سیاسی اقداماتى را عليه کشورمان انجام میدهند. اینجا حوزه اى است که امنيت ما با آن گره خورده و لذا طراحى در برنامه ها و حزم و احتیاط در رفتار شرط لازم براى پيشبرد اهداف است.
در دنیای امروز تمام موارد به هم وابسته است. زمانی که یک کشور همسایه به دليل موضع گيرى ناصحيح، و یک اقدام نادرست بر اساس اطلاعات غلطی که به یکی از مسوولین سیاست خارجی داده شده است علیه ما تحریک شود، این تنها بر روی یک کشور تاثیر نمیگذارد و بلوکی را علیه ما تحریک میکند. به طور طبیعی همان طور که اشاره شد یکی از آفتهای تصمیمگیری در سیاست خارجی توهم و ماجراجویی است. ما طی این چند سال گذشته شاهد بودیم که این توهمها چه ضرباتی را به ما تحمیل کرد.
اقدامات مخرب و بدون برنامه بر اساس تصميمات فردى و لحظه اى چند سال اخير به وجهه ما هم در منطقه و هم در جهان ضربه زدهاست.در چند سال گذشته شاهد روندى نامناسب، نسنجيدن شرايط، عدم برخوردارى از تحليل درست وضعيت و ماجراجويى توام با توهم در سياست خارجى کشورمان بوديم. اينکه ما براى فروپاشى فلان کشور تاريخ تعيين مى کنيم اين ناشى از يک توهم است که متاسفانه مهر اصولگرايى بر اينگونه تصميمات زده مى شود. اصولگرا بودن و اصولى عمل کردن با ماجراجويى متفاوت است.
البته اولويت رابطه با کشورهای همسایه و کشورهای اسلامی به معنای آن نیست که ما به دیگر مناطق دنیا بی توجه باشیم يا آنان را فراموش نماييم. برای ما مهم این است که چگونه بتوانیم اولویتبندی کنیم. اولویتبندی یکی از مسائل بسیار مهم در حوزه روابط خارجى است. ما با توجه به محور اصلی در سیاست خارجی حفظ امنيت و منافع ملى و توسعه همه جانبه کشور است وزن هر کشور را ارزیابی میکنیم و با توجه با آن با تمام کشورهای جهان وارد تعامل شويم و از ظرفیتهای آنها استفاده کنيم، منتها با توجه به اصول و ارزشها. رابطه سلطه و قاهر و مقهوری را در رابطه خارجی مورد قبول نداریم. امروز همه کشورها بر اساس قوانین سازمان ملل باید به صورت برابر با یکدیگر مشارکت و همکاری داشته باشند. این یک اصل پذیرفته شده بینالمللی فارغ از میزان قدرت کشورها است. البته ممکن است واقعیتها به گونهای دیگر باشد اما ما کشوری نیستیم که تسلیم زورگوییها و سلط گراییها شویم. هر کشوری که با ما بر اساس احترام متقابل و در حقیقت درک منافع مشترک خواهان همکاری باشد، ما فکر میکنیم که هیچ مشکلی با آنها نداشته باشیم. تاکید میکنم که موضوع اولویتبندی در سیاست خارجی یکی از مسائل بسیار مهم است.
در شرایط کنونی ایران در میان همسایهها و در منطقه وضعیت مطلوبی ندارد. به خصوص در سالی که گذشت ما نتوانستیم سال خوبی را در سیاست خارجی پشت سر بگذاریم. ما شرایط خوبی نداریم. آیا در این شرایط برنامه خاصی از طرف آقای موسوی در رابطه با کشورها منطقه وجود دارد؟
اجازه بدهید من حرف شما را تصحیح کنم. شما گفتید شرایط خوبی نداریم ولی من میگویم ما در رابطه با همسایهها شرایط بدی داریم. نگاه کنید به روابطمان با همسایه مهمی مانند عربستانسعودی. ما در زمان آقای خاتمی به امضای قرارداد امنیتی با عربستان رسیدیم. توافق بر امضاء چنين سندى نيازمند مقدماتى است که پشتوانه آن مذاکراتى طولانى است.همکارى هاى امنيتى یکی از مهمترین اسنادی است که نشاندهنده اعتماد متقابل دو کشور است. البته این اعتماد متقابل به معنای پذیرش نوع حکومت از جانب دو کشور نیست. ممکن است دو کشور با سیستمهای حکومتی متفاوت وجود داشته باشند ولی به عنوان دو همسایه قبول کرده باشند که با یکدیگر همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند و در کنار یکدیگر زندگی کنند. ما در زمان آقای خاتمی با همسایهها به این نقطه رسیده بودیم. در زمان آقای هاشمی رفنسجانی نیز همين طور بود و ايشان مبتکر سیاست تنشزدایی و آقاى خاتمى مبدع اعتماد سازى با کشورها بود. نشست فوق العاده کنفرانس اسلامى در سال 1375 در اسلامآباد پاکستان و ملاقات بسیار مهم جناب آقای هاشمی با آقای امیر عبدالله در واقع نقطه شروع دوران جديدى در روابط ما با عربستانسعودی بود. امروز شما روابط ما را با کشورهای حوزه خلیجفارس نگاه کنید. من تاکید میکنم روابط ما با اين حوزه خوب نيست. به طور طبیعی هر دولتی که در انتخابات بعدى روی کار بیاید باید اولویت خود را ترمیم زخمهایی که بین ایران و این کشورها به وجود آمده، قراردهد. در حقیقت باید این بیمار را ابتدا بهبود ببخشد. درمان این بیمار از اولویتهای سیاست خارجی است. به اعتقاد ما چنین چیزی امکانپذیر است. همان طور که ما در دوره 8 ساله آقای خاتمی دیدیم که با رعايت احترام متقابل اعتماد سازى با اين کشورها صورت گرفته بود و هیچ کدام از این تهدیدهایی که امروز علیه کشور ما وجود دارد، نبود. بنابراین به نظر من آقای موسوی در صورتی که به عنوان رییس جمهور انتخاب شوند ترمیم و بهبود روابط با همسایهها را در اولویت برنامههای خود قرار خواهد داد.
البته بر اين باورم چنانچه وضعیت سیاسی در ایران عوض شود، آنها خودشان به این ترمیم روابط راغب خواهند شد. زمانی که آقای احمدینژاد سرکار آمد و اولین مسئلهای که اوایل کار دولت نهم با سیاستى تهاجمی که هیچ مبنایی نداشت مطرح کرد، آنها را دچار یک نوع نگرانی کرد. اگر یادتان باشد حتی از جانب رهبر معظم انقلاب، آقای ولایتی را به برخی از کشورها فرستادند تا به آنها اطمینان دهند که سیاست خارجی ایران دچار تحول بنیادی نخواهد شد. این ناشی از دغدغه و نگرانی بود که در این کشورها به وجود آمده بود.
ما شاهد این بودیم که دولت نهم حاضر بود بحث تحریمها را به عنوان یک هزینه پرداخت کند. برنامه آقای موسوی در مورد تحریمهایی که علیه ایران وجود دارد چیست؟
تحمیل هرگونه هزینهای به کشور، هم خلاف عقل است و هم خلاف راهبرد اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران. بنابراین هر تصمیمی که بر اساس یک اجماع و یک راهبرد اصلی نظام نباشد، تصمیمى ناپخته، غیر اصولی و غلط است که باعث میشود هزینههای غير ضرورى به کشور تحمیل شود. کمااینکه ما شاهد بودیم در طول این چند سال گذشته به دلیل به کارگیری همین رفتار تهاجمی بى مبنا، یک سری تحریمها را به ما تحمیل کردند. ممکن است بگویید که ما از اول انقلاب تحریم داشتیم، اما بايد توجه داشت که تحریمها دو گونه است. یکی تحریمهایی است که ناشی از خصومت اولیه اردوگاه غرب با انقلاب اسلامى و به دلیل از دست دادن پایگاه بسیار مهمی مانند ایران است. اما تحريم هايى که طى چند سال اخير بر ما شد ربطى به قبل ندارد. به طور طبیعی نقاط اختلاف بین ما و غرب ممکن است بر روی موضوعهای مختلفی باشد. از حوزههای سياسى، فرهنگی و اجتماعی گرفته تا مسائلی مانند مسئله هستهای باشد.
مهم این است که رویکرد ما در این مسائل چگونه است. ما اعتقاد داریم میتوانستیم مسائل هستهای را پیش ببریم ولی پرونده ما به شورای امنیت نرود. ما با بکارگیری یک دیپلماسی هوشمندانه و از طریق گفتوگو و گفتمانی که حق و حقوقمان هم حفظ بشود میتوانستیم کاری کنیم که پرونده هستهای کشور به شورای امنیت نرود. تحریمهای اصلی که در حال حاضر به کشور فشار میآورد در حقیقت نتيجه چند قطعنامهای است که پس از ارجاع پرونده هسته اى ما به شورای امنیت بر ما تحمیل شده است. پرونده هسته اى ما به سمت سفيد شدن مى رفت که در اثر خواب نما شدن، نيروهاى غيبى و عمل نکردن به تصميماتى که در سطح شوراى امنيت ملى کشور اتخاذ شده بود به اينجا رسيديم. ماهيت تحريم هايى که قبلا از طرف امريکا که مهمترين آن داماتو بود با تحريم هايى کنونى که ناشى از قطعنامه هاى شوراى امنيت است کاملا متفاوت است. قانون داماتو شرکت هاى آمريکايى را از سرمايه گذارى بیش از 20 میلیون دلار در ایران منع مى کرد. اما در عمل اين تحريم ها از سوى بسيارى از کشورهاى جهان و از جمله اروپاييها ناديده گرفته شد. سرمايه گذارى هاى کلان در عسلویه و افزايش تولیدات پتروشیمی ما از 2 میلیون تن به 36 میلیون تن در سال در زمان حضور آقای نعمتزاده در راس صنعت پترو شيمى در دولت گذشته خود گواه ناکارآمد بودن قانون داماتو و تحريم هاى يکجانبه آمريکا بود. ا بیشترسرمایهگذاری منشاء خارجی داشت. حتی کشورهای غربی آمده بودند و در حقیقت خودشان تحریمهاى وضع شده از سوى آمريکا را لغو میکردند. ما در مسیر لغو کلی آن تحریمها افتاده بودیم. اما از زمان روى کار آمدن دولت نهم و زمانی گرفتار گفتمان دیگری که خارج از مسیر بود شديم، و اين امر سبب ارجاع پرونده هسته اى ما به شورای امنیت شد وارد مرحله جديدى از تحريم ها شديم. اين موارد از زمانى آغاز شد که دولت نهم و شخص آقاى رييس جمهور بدون برنامه مشخصى و بدون برخوردارى از اجماع که حداقل مى بايست در شوراى امنيت ملى کشور به تصويب برسدبحث هلوکاست را مطرح کرد.
هولوکاست یک دعوای تاریخی بین یهودیها و اروپاییهاست. من نمیگویم نسبت به سرنوشت فلسطینیها بیتفاوت باشیم. نه، ما بیشترین هزینهها را در مورد سرنوشت فلسطینیها دادیم و از این بیشتر هم خواهیم داد. چراکه ما فلسطین را جزو پارهای از امت اسلامی و قدس را قبله اول مسلمانان میدانیم. اما مسئله هولوکاست را خود فلسطینیها هم مطرح نمیکنند. آیا تا به امروز دیدهایم که یک عرب یا یک فلسطینی، از حماس یا جهاد اسلامی در اين خصوص اظهار نظر کند در حاليکه آنها صاحب عله مساله فلسطين هستند و سرزمين آنها اشغال شده و يهودى ها را با اخراج اجبارى فلسطينى ها در اين سرزمين اسکان داده اند. اما تا کنون مشاهده نشده که خالد مشعل یا اسماعیل هنیه در این باره اظهار نظر کند؟ یا حتی جبهههای خیلی تندرو در این خصوص نظری بدهند.
متاسفانه رويکرد دولت نهم با مساله تحريم ها رويکردى پوپوليستى بود. واقعا دور از شان نظام ماست که واکنش رييس جمهور کشور در واکنش به قطعنامه ها اين باشد که اينها ورق پاره اى بيش نيست.
خلاصی از این تحریمها جزو اولویتهای اصلی نظام است و نه دولت. بنابراین اینکه بگوییم قطعنامهها ورق پارهای بیش نیست فکر نمى کنم احدى در نظام به چنین چیزی اعتقاد داشته باشد. ممکن است در دیدگاه و منظر برخی ورق پاره باشد ولی شاهد هستیم که همین ورق پارهها چه بلایی بر سر اقتصاد ما میآورد، سرمایهگذاری، واردات کالاهاى استراتژيک، تامين نیازمندیهای تکنولوژیک ما و حتی حواله پول با مشکل روبه رو است. هیچ جا برای ما LC (Letter of credit) باز نمیکنند. بانکهای ما تحت تحریم قرار گرفتهاند. از یک بانکدار یا کسی که دارای یک حرفه بزرگ اقتصادی است بپرسید و ببینید که تحريم ها چه مشکلاتى را براى آنان ايجاد کرده است. تحریمها آثار خود را بر ایران گذاشته است. بنابراین هر دولتی که سر کار بیاید باید به فکر باز کردن این زنجیرها باشد و به عقیده ما این از طریق یک گفتمان اصولی و درست و بدون هیچگونه عقبنشینی از مواضع اصولی ما امکان پذیر خواهد بود.
اینها باید مدیریت بشود و اولویت ما رفع تحریمها باشد. فکر میکنم که اگر چنانچه مقداری درایت و منطق را در سیاست خارجی به کار بگیریم رسیدن به این اهداف امکان پذير است، هر چند که کار آسانی نخواهد بود.
در مورد رابطه با امریکا و احتمال عادی شدن روابط با این کشور آقای موسوی چه برنامهای دارند؟
همانطور که آقای موسوی گفت این بستگی به رفتار امریکا در قبال ایران دارد.
آقای موسوی مطرح کردهاند که حتی حاضرند با اوباما ملاقات کنند.
بله، اولین بار ایشان در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود زمانی که از وی سوال شد آیا حاضرید با اوباما ملاقات کنید پاسخ دادند چنانچه تغییر در رفتار ببینیم رابطه با امریکا برای ما تابو نیست و من آماده مذاکره با اوباما هم هستم.
واقعیت این است که دولت جدید امریکا و آقاى اوباما گامهای اوليه و مثبتى ولو در حرف برای عادى کردن رابطه با ايران برداشته است. کمترینش در مورد ایران همین اعلام آمادگى مذاکره بدون پیش شرط بود که در دوره هاى قبلى چنين رويکردى يا وجود نداشت و ى با زبان تهديد و منطق قلدرمآبانه بود. این یک گام مثبت و لازم ولى ناکافی بود. ناکافی از آن جهت که باید با رفتار عملی تکمیل شود. امام هم قبلا گفته بودند که اگر امریکا آدم بشود ما مشکلی نداریم. آدم شدن را میتوان تفسیر کرد. اکنون یک فرد متفاوت با دیگران در امریکا سرکار آمده است. شعار تغییراست. تغيير نه فقط در مورد ايران بلکه تغيير در رفتار يکجانبه گرايانعه آمريکا در جهان. ما نمى توانيم در مورد اين رويداد بى تفاوت بوده و با همان منطقى که اسلاف اوباما با ما صحبت مى کردند با شرايط و فرد جديد صحبت کنيم. اين بدور از واقع گرايى است. رويکرد دولت جديدامريکا در قبال کوبا هم تغيير کرده است. در مورد اين کشور، بخشى از تحریم ها لغو شده و يا در حال لغو است. رویکرد در مورد افغانستان هم متفاوت است.
بنابراین ما فکر میکنیم که مشکلی نیست و امریکا هم مانند یک کشور دنیا، اگر که حاضر باشد رفتار سلطهگرایانهاش را کنار بگذارد بر اساس رعایت تساوی دو طرف گفتوگو و مذاکره میکنیم.
البته این مذاکرات، مذاکرات بسیار طولانی خواهد بود چراکه پرونده روابط ایران و امریکا بسیار قطور است. مخصوصا که ممکن است آنها برای هر موضوعی یک فایل بسیار قطوری را آماده کرده باشند. کما اینکه ما هم باید برای مطالبات خودمان فایل قطوری را آماده کرده باشیم. ولی مهم اراده سیاسی است. اگر اراده سیاسی از جانب امریکاییها به منصه ظهور برسد در این طرف فکر میکنم مشکلی نباشد.
برداشت من از راهبرد مطرح شده از سوى مقام معظم رهبری در سخنرانی آغاز سال ايشان در مشهد همين است و باورم اين است که ايشان با هوشمندى و با بیانى روشن و شفاف این مسئله را اعلام کردند. لذا فکر میکنم در این مسئله ما باید منتظر رفتار و گامهای عملی امریکا در رابطه با ایران باشیم.
نظر شما :