افزایش زمینههای نقشآفرینی ایران در منطقه
جان سورز، نماینده بریتانیا در سازمان ملل متحد، در یک برنامه مستند که شنبه ۲۱ فوریه از شبکه 2 تلویزیون بی بی سی پخش شد، از گفتگوهای پشت پرده بین ایران و غرب سخن گفت.
ایران ادعای این مقام ارشد بریتانیایی دایر بر اینکه در سال 2005 طی پیشنهادهای پشت پرده به غرب تلاش کرده بود در مقابل قطع فشار بر سر برنامه هسته ای، خشونت ها علیه نیروهای بریتانیا در عراق را متوقف کند، تکذیب کرده است.
حال در شرایط فعلی که غرب مایل به گفت و گوی مستقیم با تهران است، طرح سابقه تماس ایران و غرب و سخن گفتن از تمایل تهران به چانه زنی در مذاکرات چه معنایی می تواند داشته باشد؟
گفتاری از دکتر ابراهیم متقی، استاد روابط بین الملل و کارشناس مسائل ایران و امریکا برای دیپلماسی ایرانی:
موضوع دیپلماسی مذاکره ایران و کشورهای غربی از سال 1384 آغاز شد، در واقع در سال 2005 تحولی اساسی نسبت به نگرش ایران در برخورد با محیط بیرونی بوجود آمد.
رویکرد ایرانی ها این بود که در شرایط موجود تهران از قابلیت های لازم در محیط داخلی و بیرونی برای انجام مذاکره برخوردار است چراکه مذاکره بدون داشتن قابلیت، ابزار و جایگاه موثر، امکان چانه زنی را از بازیگران می گیرد.
به همین دلیل از سال 2005 ایران به چنین قابلیت هایی دست یافت اما طی این مدت هیچ گاه کشورهای غربی به ویژه امریکایی ها از سیاست دنباله دار و قابل پیگیری در برابر ایران بهره نگرفتند، در این مقطع زمانی سیاست ها ماهیت مرحله ای داشته و در روندهای کوتاه مدت با تاثیرات بنیادین روبرو می شده است، در واقع امریکایی ها در حالی از سیاست مذاکره با ایران حمایت می کردند که بیشترین فشارهای دیپلماتیک و تبلیغاتی را بر ایران اعمال می کردند و این امر نشانه هایی از پارادوکس مذاکراتی را به همراه تمایل شدید جهان غرب برای بازسازی روابط با ایران نشان می داد.
این روند در شرایط موجود از موقعیت مطلوب تری برخوردار است، یکی از دلایل را باید در مقبولیت خاورمیانه ای آقای اوباما مورد ملاحظه قرار دهیم، مقاله ای که در آخرین شماره مجله FOREIGN" "AFFAIRS ( شماره ژانویه- فوریه این مجله) منتشر شد بیانگر این است که سیاست های تهاجمی امریکا در برخورد با خاورمیانه تغییر خواهد کرد، الگوی رفتاری امریکا در فضای موازنه قرار می گیرد، بنابراین شرایط موجود برای نقش آفرینی ایران افزایش پیدا خواهد کرد.
به طور کلی سیاست های دولت بوش با جلوه هایی از فشار و تهدید و همچنین حداکثر گرایی همراه بود اما وضعیتی که مربوط به دولت و سیاست های باراک اوباماست کاملا متفاوت است، رئیس جمهور جدید امریکا از رویکرد تعادلی در برخورد با کشورهای خاورمیانه و همچنین در برخورد با جمهوری اسلامی ایران استفاده خواهد کرد.
در این فضا امکان چانه زنی برای ایران به وجود می آید، در شرایطی که الگوی رفتاری امریکا مبتنی بر تهدید و دیپلماسی فشار باشد در این صورت طبیعی است که مقوله ای به نام الگوی همکاری تحقق پیدا نخواهد کرد، در حالی که وضعیت موجود نشانه های کاملا متفاوتی را منعکس می کند، امریکاییان برای ایجاد تعادل در منطقه خاورمیانه نیاز به همکاری با گروه های مختلف دارند، حتی امریکایی ها در رابطه با تحولات افغانستان نیز نیازمند مذاکره با گروه هایی همانند طالبان هستند.
وضعیت و جایگاه ایران ونقشی که این کشور می تواند در حوزه پر تلاطم خاورمیانه ایفا کند، وضعیت منطقه را تحت تاثیر قرار می دهد و در این شرایط باید این نگاه را داشت که زمینه برای مذاکره وجود دارد، اما اراده لازم و دستور کار مذاکراتی دو مولفه تعیین کننده است که روند مذاکرات را به تاخیر می اندازد.
با این وجود اگر مذاکره آغاز شود، امکان تداوم و تسری آن به حوزه های مختلف وجود خواهد داشت، بسیاری از مذاکراتی که ما با امریکاییان داشته ایم عمدتا مربوط به موضوعات عراق بود اما مذاکره در فضای موجود باید ماهیت جامع داشته باشد، دیپلماسی جامع به معنای این است که می توانیم چندین مولفه و موضوع که منافع مشترک ایران و امریکا و ایران و جهان غرب را در منطقه تامین می کند بگونه ای موازی با هم مورد بررسی قرار دهیم.
طبعا در این شرایط سیاست های تهاجمی امریکا نمی تواند مطلوبیت لازم را داشته باشد چراکه هشت سال محدودیت وسیاست های معطوف به فشار دیپلماتیک نتوانست منافع امریکا، ثبات منطقه ای و مطلوبیت های استراتژیک ایران را تامین کند، به این ترتیب فضای جدید با تغییراتی نسبی نسبت به دوران گذشته همراه خواهد بود.
نظر شما :