خاتمه درگيرى روسيه و گرجستان؛ ادامه بازى رقابت و همکارى غرب و شرق
گفتگوى ديپلماسى ايرانى با الهه کولايى پيرامون درگيرى روسيه و گرجستان
پس از شش روز بحران و درگيرى نظامى بين ارتش روسيه و نيروهاى نظامى گرجستان بر سر آبخازياى اوستياى جنونى و برگزارى پنج جلسه نافرجام شوراى امنيت سازمان ملل متحدد در اين خصوص، روز سه شنبه بيست و دوم مرداد ماه با اعلام رسمى رئيس جمهور روسيه، عمليات نظامى عليه گرجستان متوقف شد و با وجود برخى تحرکات نظامى پراکنده که همچنان بين نيروهاى نظامى طرفين ادامه دارد، بايد منتظر اتفاقات آتى بود.
ديپلماسى ايرانى در گفت و گويى با الهه کولايى استاد دانشگاه و کارشناس منطقه آسياى مرکزى و قفقاز، بحران تازه رخ داده در اين منطقه را به بحث گذاشته و ابعاد مختلف اين رويداد را بررسى کرده است که در ادامه مى خوانيد.
- امريکا معتقد است که روسيه قصد حذف دولت قانونى گرجستان را دارد و گرجستان نيز همين هدف را در اقدام نظامى روسيه مى بيند، هدف اصلى و نهايى روسيه از عمليات نظامى عليه گرجستان چيست؟
اقدام نظامى روسيه در اوستياى جنوبى که بخشى از قلمرو گرجستان شناخته مى شود و يک جمهورى خودمختار در داخل گرجستان است، نشان دهنده حساسيت ويژه اى است که اين کشور به منطقه قفقاز به صورت خاص و بهشکل عام به کليه جمهورى هاى باقى مانده از شوروى سابق دارد، اگر در سال هاى اوليه بعد از فروپاشى، جريان غربگراى مسکو بر اين باور بود که اين جمهورى ها ديگر مستقل شده و بايد بر اساس نام جامعه کشورهاى مستقل مشترک المنافع به تنظيم روابط داخلى و خارجى خود بيرادزند، اين ديدگاه به سرعت بهواسطه مسائل واقعى و شرايط همجوارى روسيه و اين کشورها، تغيير پيدا کرد و از دهه 1990( دوران غرب گرايان در مسکو) تاکيد بر منافع حياتى روسيه در جمهورى هاى پيرامون مطرح شد و روسيه اين کشورها را بهعنوان حيات خلوت خود مورد توجه قرار داد و پيوندهاى اقتصادى و فرهنگى و سياسى دوران اتحاد مى توانست در اين زمينه موثر واقع شود. بر اين اساس بحران شکل گرفته بين روسيه و گرجستان نيز بدنبال اهداف خاص و پايدار روسيه در منطقه قابل بررسى است.
- از آغاز درگيرى نظامى بين روسيه و گرجستان، شوراى امنيت سازمان ملل متحد، پنج جلسه براى بررسى اين موضوع برگزار کرد که بى نتيجه ماند، برخى بر اين باورند که علت نافرجام ماندن اين جلسات، عدم تصويب قطع نامه هايى است که به ابزار امريکا براى مداخله در اين بحران و تکرار تجربه افغانستان و عراق، مى توانست منجر شود، نظر شما در اين باره چيست؟
روسيه عضو داراى حق وتوى شوراى امنيت سازمان ملل است، بنابراين تصور اينکه شوراى امينت بتواند عليه روسيه اقدامى کند، ساده انگارى است؛ روسيه هرگز به تصميمى عليه خود راى نخواهد داد و هر نوع راى گيرى شوراى امنيت در قبال منافع خود را در اين حوزه مهم – از نظر مسکو- مهار و کنترل خواهد کرد.
روس ها در خصوص منطقه قفقاز و آسياى مرکزى براى خود منافع ويژه قائل هستند و حتى آيين مونرو روسى را مطرح مى کنند يعنى همانطور که امريکا در حوزه آمريکاى لاتين منافع ويژه اى در قرن نوزدهم قائل بوده و اجازه حضور اروپايى ها را به اين حوزه نمى دهد، مسکو نيز چنين ديدگاهى را پس از فروپاشى شوروى در خصوص حوزه پيرامونى خود مطرح مى کنند، اما مسئله اساسى اين است که امريکاييان حاضر به پذيرش چنين ديدگاهى نيستند، در واقع بعد از فروپاشى، در همان حال که روس ها از اين ديدگاه حمايت کردند که اين حوزه، حوزه منافع حياتى آنهاست، امريکاييان نيز بطور کاملا متضاد در برابر اين ديدگاه تلاش داشتند سياست مهار جديدى را عليه روسيه اعمال کنند و روس ها را به داخل مرزهاى فدراسيون روسيه برگردانده و اجازه احياى قدرت اين کشور را در اين مناطق ندهند.
بنابراين ما بايد يک نوع احياى کليشه هاى دوران جنگ سرد اما در شرايط جديد و متفاوت مواجهه هستيم که به نظر نمى رسد براى حل و فصل اين نوع رويارويى ها شوراى امنيت اساسا بتواند کارآمى داشته باشد، به نظر نمى رسد از طريق اين شورا هيچ نوع اقدامى در اين خصوص قابل پيگيرى باشد مگر اينکه روسها به خواستهها و اهدافى که از اين نوع اقدامات و اهرم سازى ها در نظر دارند؛ دست يابند و حاضر شوند در مورد اين رفتارها تغييرى ايجاد کنند، کما اينکه در سال 1994 باز بهدليل تسليم شدن شوارتناتزه بود که حمايت موثر روسيه از آبخازيا و جنبش جدايى طلب آن، متوقف شد و شوارتناتزه پذيرفت که به عضويت سازمان کشورهاى مستقل مشترک المنافع درِآيد. بنابراين مى توان هر نوع تغييرى را به تامين اهداف روسيه در يک فرايند چانه زنى و اعمال فشار اين کشور، منتقل کرد.
- روابط روسيه و امريکا پس از وقوع بحران بين گرجستان و روسيه، دچار چه تحولاتى خواهد شد؟
روابط روسيه و امريکا در سال هاى اخير تغييرات بسيار چشم گيرى را پذيرا شده و به نظر مى رسد اين روند همچنان ادامه پيدا کند، اين رفتارها در چهارچوب تغيير نگرش روسيه نسبت به جهان و جايگاه و نقشى که در جهان دارد؛ در حال شکل گيرى است و اتفاق جديدى رخ نداده است.
حتى مى توان گفت که اگر رهبرى گرجستان تاملى در خصوص شيوه برخورد روسيه نسبت به مسائل چچن مى داشت، شايد پاسخ روسيه از پيش بهدرستى پيش بينى مى شد و اين درگيرى ها و تلفات عظيم نيز حاصل نمى شد، خيلى مشخص است که پاسخ روسيه در برابر هر نوع رفتار نظامى، بسيار کوبنده ترخواهد بود.
در واقع بحران اخير نوعى نمايش قدرت روسيه در منطقه اى است که براى روس ها بسيار حائز اهميت است، در آيين جديد سياست خارجى روسيه نيز سياست هاى استوارتر و قاطع ترى براى تامين منافع روسيه در اين منطقه پيش بينى شده است، لذا مى توان ادامه روند رقابت و همکارى را در خصوص روابط روسيه و امريکا انتظار داشت چراکه روس ها از نيازهايشان از ارتباط با جامعه جهانى، امريکا و اروپا، آگاهى دارند و درصدد برهم زدن اين بازى هم نيستند.
به نظر مى رسد با توجه به وضعيتى که در قفقاز پيشتر پيش آمده و در بحران اخير گرجستان نيز مورد توچه بود، امريکاييان بايد از اين پس نقش روس ها را جدى تر گرفته و به خواسته هاى آنها در مسائل جهانى بيشتر توجه کنند، روس ها نيز طبيعتا از امکاناتى که در اختيار دارند براى پيشبرد اين رويارويى و مواجهه اى که اساسش رقابت و همکارى است ، استفاده کند. بر اين اساس مى توان منتظر ظهور عرصه هاى جديدى از اين نوع سياست ها در روابط آتى روسيه و امريکا هم بود.
- معادلات قدرت امريکا در منطقه و در بين کشورهاى بازمانده از شوروى سابق در اثر درگيرى هاى گرجستان و روسيه شاهد چه تحولاتى خواهد شد؟
تصور من اساسا اين نيست که ما بايد بدنبال تغييرات شگرف در روند شکل گرفته در آسياى مرکزى باشيم، روند موجود در اين منطقه در طول سال هاى گذشته شکل گرفته، گسترش پيدا کرده و ادامه خواهد يافت، هم امريکا و هم روسيه بهدنبال ابزارها و امکاناتى حرکت خواهند کرد که دست آنها را در اين تعامل بازتر کرده و امتيازات بيشترى را نصيبشان کند، بنابراين به نظر مى رسد از اين پس حوزه هاى رقابتى افزايش بيشترى خواهد داشت و امريکا ناچار خواهد بود به نفع روسيه و جايگاه آن در مبادلات جهانى و منطقه اى بيشتر کنار بيايد، همانطور که شاهد بوديم پروژه انقلاب هاى رنگى اساسا متوقف مى شود چراکه زمينه ها و شرايط برپايى اين نوع رفتارها و تحولات در منطقه شناسايى شده و روابط روسيه و امريکا را وارد مرحله جديدى مى کند.
در امتداد پافشارى روسيه بر منافع خاص و ويژه خود، مى توان شاهد حضور برجسته تر، پر رنگ تر و موثر تر روسيه در نواحى پيرامونى، بهخصوص آسياى مرکزى، قفقاز و حوزه خزر باشيم که بطور طبيعى مى تواند براى رابطه با ايران هم آثار و پيامدهاى تعيين کننده اى داشته باشد.
- ايران در زمان وجود بحران بين گرجستان و روسيه، موضع گيرى ويژه اى نکرد، آيا اين تحولات مى تواند براى ايران تبعاتى به دنبال د اشته باشد و يا ايران مى تواند از اين وقايع براى نقش آفرينى بيشتر بين غرب و روسيه بهره گيرد؟
ايران با توجه به جايگاه جغرافيايى خاصى که برخوردار است (همسايه روسيه در حوزه درياى مازندران و واقع شده در نوار جنوبى مرزهاى جمهورى هاى بازمانده اتحاد شورى سابق) بهطور مشخص مى تواند در اين تحولات، فرصت ها و تهديدات مشخصى را جستجو کند اگر نگاه واقع گرايانه و مبتنى بر تحولات ژئوپلتيک داشته باشد.
بنابراين واقعيت هاى ژئوپلتيکى ايران که اين کشور را در منطقه اى بسيار حساس و داراى شرايط ويژه قرار داده است، اين امکان را فراهم کرده که از يک بازى متعادل و متوازن با قدرت هاى منطقه اى و جهانى بهره ببرد .
اگر بهجاى اتکا بر هر يک از بازيگران قدرتمند، ايران بتواند يک رابطه متعادل و متوازن را با بازيگران بين المللى و منطقه اى که روسيه يکى از آنهاست، تنظيم کند، بدون تريد اين روند مى تواند براى ايران دست آوردهاى قابل توجهى را به همراه داشته باشد اما اگر تصور شود که هر يک از اين بازيگران به تنهايى پاسخگو و تامين کننده منافع ايران خواهد بود، تصور مى کنم بهره اين امکانات و موقعيت ها و فرصت هاى عظيم ژئوپلتيکى به ايران نرسد و به ديگر کشورها انتقال خواهد يافت.
نظر شما :