صد سالگی کشف نفت در ایران
باید پیشنهاد را همان زمان می پذیرفتیم
گفتوگو با دکتر محمد على همايون کاتوزيان
شصت و هفت سال پیش در چنین روزهایی، زمانی که دکتر محمد مصدق ایده ملی کردن صنعت نفت را از زبان حسین فاطمی شنید، راه دستیابی به هدف خود را نیز پیدا کرد. و این خاصیت یک قهرمان ملی است، که اگر نبود شاید صدای رزمآرا هنوز هم در گوشها می پیچید: «ایرانی یک لولهنگ را نیز نمی تواند بسازد.»
همه چیز با مصوبه مجلس مبنی بر عدم تصویب قرارداد قوام- سادچیکف شروع شد. مجلسیان در مصوبه خود نه تنها واگذاری امتیاز نفت را به خارجیان ممنوع کردند، بلکه خواستار استیفای حق و حقوق مردم ایران از شرکت نفت جنوب شدند؛ شرکتی که امتیاز اکتشاف و تولید نفت در بخشهای وسیعی از جنوب ایران به طور انحصاری در اختیار داشت. بدین سان مذاکرات میان نمایندگان ایران و شرکت نفت جنوب، موسوم به شرکت نفت ایران و بریتانیا، بر سر اصلاح قرارداد نفتی آغاز گشت.
نتایج مذاکرات طولانی طرفین به ارائه لایحه قرارداد الحاقی، موسوم به گس گلشاییان، در تیر ماه هزار و سیصد و بیست و هشت خورشیدی، منجر شد. در همان ایام قراردادهای نفتی در کشور ونزوئلا بر اساس اصل تقسیم منافع به نسبت پنجاه- پنجاه منعقد میشد. عباسقلی گلشاییان وزیر دارایی وقت ایران و سرپرست هیأت ایرانی مذاکره کننده، نیز شدیدا بر اعمال چنین اصلی بر اصلاحیه قرارداد هزار و سیصد و دوازده (1933) پافشاری میکرد، اما نتوانست شرکت نفت جنوب را وادار به پذیرش آن نماید.
اینگونه بود که قرارداد به مجلس شورای ملی تقدیم گشت، اما تصمیمگیری در خصوص آن مسکوت ماند. به دنبال استعفای ساعد، منصور به نخست وزیری رسید، وی تلاش کرد فاصله خود را با قضیه نفت حفظ کند. اما بر حسب پیشنهاد او، کمیسیون مخصوصی متشکل از هجده تن از نمایندگان مجلس شورای ملی برای بررسی لایحه ی قرارداد الحاقی تشکیل شد. در همان ایام شایعه انعقاد قراردادی توسط شرکت آرامکو با عربستان سعودی، بر اساس اصل تنصیف، منجر به رد قرارداد الحاقی شد.
محمد علی موحد نویسنده کتاب «خواب آشفته نفت» معتقد است عدم قابلیت اصلاح وضعیت موجود، ایرانیان را به فکر الغای قرارداد اصلی انداخت. در این حالت نظر به عدم امکان الغای یک جانبه قرارداد، ایده ملی کردن نفت، تنها راه حل حقوقیای محسوب میشد که قابلیت اجرایی داشت.
بدین سان، یک روز بعد از ترور رزمآرا، مصدق پیشنهاد ملی شدن نفت را برای تصویب به کمسیون ارائه کرد. پیشنهادی که با مهر تایید مجلس سنا در بیست و نهم اسفند ماه هزار و سیصد و بیست و نه خورشیدی، رنگ واقعیت به خود گرفت.
دولت محمد مصدق، در دوازدهم اردیبهشت ماه هزار و سیصدو سی به قدرت رسید. دوران حکومت دو سال و چهار ماهه وی، نظر به وابستگیاش به مسئله نفت، از پر تنشترین سالهای تاریخ معاصر ایران به شمار میرود.
این تنش ریشه عمیقی در نقش نفت به عنوان ابزاری برای دخالت سازمانیافته دولتمردان انگیلسی در ایران داشت. در فاصله چهل و سه ساله اکتشاف نفت توسط ویلیام ناکس دارسی تا ملی شدن صنعت نفت، دولتهای گوناگونی سعی کردند تا به نحوی شرایط استعمارگونه قرارداد دارسی را تغییر دهند و بر حقوق و عواید حاصله توسط ملت ایران بیفزایند، اما هر بار با بنبست مواجه شدند.
حتی لغو قرارداد اولیه دارسی و بازبینی مجدد آن در سال هزار و سیصد و دوازده، نتوانست به خواسته مردم جامه عمل بپوشاند. از طرفی دخالتهای روزافزون شرکت در دولتهای بعد از مشروطه، شرایط وحشتناک کاری، پرداخت سودی ناچیز در قبال استخراج و تولید نفت و غیره، ادامه این وضع را غیر ممکن میساخت.
روی کار آمدن دولت دکتر مصدق که خود مهمترین نقش را در ملی کردن صنعت نفت ایفا کرده بود، به عنوان دولتی که هدفش اجرای قانون مزبور بود، به لحاظ سیاسی مفهمومی ساده داشت: مقابله با استعمار دولت بریتانیا. بسیاری از تاریخنگاران و نویسندگان وقایع آن دوران، مصدق و دولتش را از جنبههای گوناگونی مورد نقد و بررسی قرار میدهند.
با این حال، مهم این است که دولت مصدق در راستای اجرای قانون ملی شدن نفت به روی کار آمد و به همان علت نیز از مسند قدرت به زیر کشیده شد. بنابراین هرگونه بررسی وقایع آن دوران، در تحلیل نقاط قوت و ضعف و پیامدهای تصمیمات دولت مصدق، باید در سایه نقش تاریخی نفت در ایران به عنوان وسیلهای برای اعمال حاکمیت ملی و اجرای حکومت دموکراتيک صورت پذیرد. استفن کینزر نویسنده «همه مردان شاه» به درستی مینویسد: «مصدق یک اشرافزاده تحصیلکرده اروپا که در شصت و نه سالگی به قدرت رسید به دو مسئله عمیقا اعتقاد داشت: ملیگرایی و دموکراسی.
در ایران، ملیگرایی به معنی تحت کنترل درآوردن منابع نفتی کشور بود. دموکراسی نیز به معنی تمرکز قدرت سیاسی در یک مجلس انتخابی و نخستوزیر بود تا در سلطنت، با محوریت محمد رضا شاه. با اجرای هدف اول، مصدق بریتانیا را به دشمن خود بدل کرد و با آخری شاه را». در عین حال دولت مصدق در طول زمامداریاش هدف انتقادات مغرضانه و مخالفتهای فراوانی قرار گرفت. عدهای اقدامات وی، نظیر انحلال مجلس هفدهم با توسل به رفراندوم را نشانههایی از انحراف وی به سمت حکومتی خودکامه میدانند.
سید محمود کاشانی فرزند آیتالله کاشانی، تنها روحانی مشهوری که در حضور بزرگوارانی چون آیتالله بروجردی در آن دوران، به ضدیت با مصدق برخاست، دولت مصدق را دولتی میداند که آن را «پس از آن همه قانون شکنیها و زيانهای مادی و معنوی جبرانناپذيری که به کشور ما وارد کرد، نمیتوان دولت ملی و قانونی و طرفدار آزادی و دموکراسی معرفی کرد». برخى دیگر حتی پا را از این فراتر گذاشته و او را به دلیل ملی کردن صنعت نفت مورد مواخذه شدید قرار دادهاند. بودهاند کسانی که حتی او را به بهانههایی چون سستی و اهمالکاری در حذف دشمنان خود، طرد کردهاند.
هر آنچه هست، بسیاری در این عقیده اشتراک دارند که حل مسئله نفت، امری ضروری برای حفظ حکومت ملی دکترمصدق بود؛ امری که مصدق از آن، شاید به دلیل دشمنیهای شدید داخلی و خارجی، یا شاید به دلیل عدم توانایی خود در برقراری یک نظم مدرن باز ماند. برای بررسی مسائلی این چنین به سراغ دکتر محمد علی همایون کاتوزیان، استاد دانشگاه آکسفورد، نویسنده آثار برجستهای چون «مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران»، «اقتصاد سیاسی ایران مدرن» و«استبداد، دموکراسی و نهضت ملی»، رفتیم تا در گفت و گویی کوتاه نظر وی را در این خصوص جویا شوم.
دیپلماسی ایرانی : از نوشتههای شما بر میآید که برای نهضت ملی نفت کارکردی دوگانه قایل هستید؛ از طرفی منتج به ملیگرایی میشود و از طرف دیگر وسیلهای برای دستیابی به دموکراسی و استقلال به شمار میرود. ملیگرایی از دیدگاه شما یک جریان ضد استبدادی و به مفهوم جایگزینی خودکامه دادگر به جاى خودکامه ظالم تعریف شدهاست. در صورت امکان تناقض بین دستیابی به دموکراسی و جایگزینی یک مستبد دادگر را به عنوان اهداف نهضت ملی تببین نمایید.
محمد علی همایون کاتوزیان: ببینید هدف اصلی ملی کردن نفت، دستیابی به استقلال و دموکراسی بود که تنها از طریق استقلال مملکت میسر میشد. تا زمانی که بزرگترین صنعت مدرن ایران در دست خارجی بود که نفوذ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی در مملکت داشت، استقرار دموکراسی ممکن نبود؛ مثلا قابلیت برگزاری انتخابات منصفانه وجود نداشت.
مملکت باید استقلال داشته باشد تا اختیارش کاملا دست خودش باشد و نه فقط پارهای اختیارات داشته باشد که بتواند وارد مرحله بعدی شود. در قضیه نفت، در ابتدا بحث درباره استیفای حقوق ایران بود، به نحوی که قرارداد 1933 را منصفانه تلقی نمیکردند و باید در آن تجدیدنظر میشد.
بر اثر گفتوگوهای دولت با شرکت نفت درباره تجدیدنظر قرارداد، لایحه الحاقی معروف به گس - گلشاییان پدید آمد. منتها وقتی که کار بالا گرفت و مسئله دیگر نه فقط استیفای حقوق بلکه برخورد با استعمار تلقی شد، قضیه ملی کردن نفت مطرح شد. یعنی اینکه نفت به عنوان بزرگترین صنعت مدرن ایران ملی شود تا بدینوسیله نفوذ دولت بریتانیا در ایران قطع بشود تا با به دست آوردن استقلال کامل سیاسی، برای استقرار دموکراسی کوشش بشود. در این جا مسئله استبداد مطرح نبود.
دیپلماسی ایرانی : پیشتر در نوشتههایتان مصدق را بهرغم لغو انتخابات و مسائلی از این دست، دیکتاتور ندانسته و اعمال وی را مطابق با قانون تلقی کردهاید. نظرتان درباره دولت مصدق و میزان پایبندیاش به دموکراسی چیست؟
محمد علی همایون کاتوزیان: مصدق خود دموکرات بود و اعتقاد به دموکراسی داشت. طرفدارانش عمدتا هوادار دموکراسی بودند، اما این ملاک نمیشود که در آن موقع در مملکت دموکراسی حاکم بود. در آن موقع شرایطی وجود داشت که دستکم سه نیروی سیاسی در مملکت حاضر بود.
اول نهضت ملی شامل مصدق و یارانش، دوم حزب توده، و سوم شاه و محافظه کاران. مسئله این است که در حالی که نهضت ملی و مصدق نمیخواستند بقیه نیروها نظیر حزب توده و شاه و محافظهکاران را از صحنه سیاست حذف کنند. برای همه این نیروهای سیاسی حقوقی قایل بودند، در حالی که نیروهای دیگر برای آنها این حقوق را قائل نبودند. یعنی اینکه حزب توده میخواست، شاه و محافظهکاران را از صحنه سیاست حذف کند، شاه و محافظهکاران نیز به نوبه خود میخواستند مصدق، جبهه ملی و حزب توده را از صحنه حذف کنند، که در نهایت نیز موفق شدند.
دموکراسی وقتی وجود دارد که یک نوع وفاق، با حضور و پذیرفتن همه نیروهای مهم سیاسی وجود داشته باشد، آن وقت همه میتوانند با هم اختلاف هم داشته باشند. در انگلستان اگر حزب لیبرال بخواهد حزب کارگر را حذف کند و این را برنامه خود اعلام کند و یا برعکس، در چنین جامعهای حتی اگر نخست وزیر دیکتاتور هم نباشد، دموکراسی وجود ندارد.
در آن دوره، تنها طرفدارن مصدق بودند که به دموکراسی اعتقاد داشتند. ما در جامعه سیاسی خودمان، دموکراسی نداشتیم چون نیروهای سیاسی بازی دموکراسی را نمیپذیرفتند.
دیپلماسی ایرانی : نظر به وضعیت دولت مصدق به عنوان یک دولت دموکرات و برخوردار از پایگاه اجتماعی، آیا میتوان با تفکیک دولت غیر دموکرات و جامعه دموکرات این طور نتیجه گرفت که جامعه غیر دموکرات در کارکرد ایجابی خود هیچگاه دولتی دموکرات را روی کار نخواهد آورد، و در کارکرد سلبی خود حتی دولت دموکرات را نیز از پای در میآورد؟ آیا جامعه ایرانی در طول تاریخ خود این راه را بعد از انقلاب مشروطه به مرور تکرار نکرده است؟
محمد علی همایون کاتوزیان: نمیتوان در بررسی این مسئله وارد تمام تاریخ شد، ولی ما در قرن بیستم انقلاب مشروطه را داشتیم که بعد از آن دموکراسی نداشتیم، بلکه هرج و مرج بود. مشروطه شکست خورد و کار به جایی رسید که کسی دیگر اعتقادی به مشروطه نداشت. همانهایی که برای مشروطه به خیابانها ریختند، آمدند و گفتند که مشروطه کار بریتانیایها بود.
مشروطه به اصطلاح حکومت موثری که بتواند کارها را اداره کند نبود؛ نه دولت قدرتمندی وجود داشت، نه مجلس درست و حسابی که تشکیل شود. اشتباهی که ایرانیان میکنند، این است که دولت دموکرات را دولت ضعیفی میدانند، حال آنکه دولت دموکرات دولت قدرتمندی است. نظیر حکومت انگلستان که یکی از قویترین حکومتهای دنیا به شمار میرود. اما بعد از مشروطه، کار به هرج و مرج کشیده شد و منجر به کودتای 1299 گشت. رضا شاه بعد از آمدنش حکومت استبدادی برقرار کرد، گرچه در اوایل حکومتش، نظامی دیکتاتوری داشت.
زمانی که رضا شاه رفت، ما دوباره کمابیش به همان وضع سابق برگشتیم. درسالهای قبل از دولت مصدق ما هرج و مرج فراوانی را تجربه میکردیم.
اگر در زمان وی تمرکز و انسجامی وجود داشت (حکومت مصدق دو سال و چهار ماه دوام آورد که بسیار خوب بود، چون معمولا دولتها چند ماه بیشتر دوام نمیآوردند) به این جهت بود که مسئله جنبش ملی ضد امپریالیستی یک مقدار توافق و انسجام در جامعه ایجاد کرد، آنهم تا اندازهای، که به مرور زمان ، این انسجام از بین رفت. بنابراین اسم چنین سیستمی را نمیتوان دموکراسی گذاشت، گرچه این مغایرتی با دموکرات بودن آن افراد نداشت.
دیپلماسی ایرانی : تاثیر کودتای بیست و هشت مرداد را بر تاریخ ایران چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا با وقوع کودتا وضعیت سیاسی جامعه به همان دوران قبلی بازگشت؟ و یا اینکه تجربه چنین دورانی تاثیر خود را بر جامعه سیاسی کشور گذاشت؟
محمد علی همایون کاتوزیان: کودتای بیست و هشت مرداد، منجر به شکلگیری یک رژیم دیکتاتوری به مدت ده سال گشت. یعنی یک رژیم متمرکزی که در چارچوب محدودی قوانین را رعایت میکرد. در یک چارچوب محدودی هم نمایندگان مجلس انتخاب میشدند و به هرحال قدرتهایی را نمایندگی میکردند، بر خلاف مجلسهای بعد از آن که نمایندگاناش، لیستی بودند که از وزارت کشور و دربار بیرون میآمدند.
مجلس هیجدهم و نوزدهم تا اندازهای واقعی بودند، البته نه اینکه به رای و اراده واقعی مردم آمده باشند، به این معنی که آدمهایی که به مجلس راه مییافتند، نماینده خودشان بودند، نه دست نشانده، و دخالت داشتند، نفوذ داشتند. همین مقدار مجموعه را دیکتاتوری مینامیم.
اما با وقوع پانزده خرداد به عنوان یک خط کشی تاریخی، شاه همه نیروهای سیاسی حتی محافطه کاران، حتی دکتر علی امینی و حتی علما را از صحنه سیاسی حذف کرد و قدرت را انحصارا در دستان خود قبضه کرد. بعد از آن هم تا زمان انقلاب ما یک نظام استبدادی را تجربه کردیم.
دیپلماسی ایرانی : پیش از این اشاره کردید که ضعف دولت مصدق در برقراری یک دموکراسی نوین و قدرتمند بود، از طرفی عامل شکست دولت مصدق را عدم توانایی در حل مسئله نفت میدانید. اگر به آن دوران بازگردیم، با توجه به حضور گسترده دولتهای بریتانیا و امریکا در کودتا، آیا واقعا پذیرش پیشنهادهاى خارجی میتوانست از وقوع چنین اتفاقی جلوگیری کند؟ یا تنها به حفظ وضعیت برای مدتی، ولو اندک کمک میکرد؟
محمد علی همایون کاتوزیان: ببینید، تاریخ را نمیتوان با فرضیات نوشت. ولی در آن شرایط یکسری مسائل میتوانست تاثیراتی داشته باشد. یکی از مهمترین مسائلی که اگر دولت مصدق آن را حل نمیکرد، کار استقرار دموکراسی و توسعه اقتصادی ممکن نبود، حل مسئله نفت بود. مسئله نفت نه فقط از این لحاظ اهمیت داشت که از یک سو، جبههبندی در برابر دولتهای خارجی ایجاد کردهبود و موجب ضدیت آنها شده بود که بسیار ویرانگر بود، بلکه از سویی دیگر، با تحریم صنعت نفت ایران، تقریبا تنها ممر اصلی درآمد ارزی مملکت قطع شده بود.
حل مسئله نفت یک امر حیاتی مماتی بود، ولو اینکه ایران پنج درصد کمتر دریافت میکرد، کما اینکه در سالهای بعد ده برابر آن را دریافت کردند. ولی در وهله اول پیشنهادی که باید پذیرفته میشد و اگر پذیرفته میشد، نتایج مثبتی به همراه داشت، پیشنهاد بانک جهانی بود که در بهمن 1331 ارائه شد.
در آن زمان نهضت ملی کاملا متحد بود و اختلافاتی که بعدها در آن پدید آمد، وجود نداشت. حتی شاه نیزدر ظاهر از آن پشتیبانی میکرد و موقعیت ایران هم در خارج و هم در داخل بسیار قوی بود. شورای امنیت هم به نحوی موقعیت ایران را تایید کرده بود و خلاصه، نهضت ملی هم، چه در داخل و چه در خارج در اوج خود قرار داشت. در آن زمان پیشنهای توسط بانک جهانی مطرح شد، که این نهاد برای دو سال صنعت نفت را به کار بیندازد و وضع را به حالت عادی برگرداند.
در واقع بانک جهانی آن را اداره کرده و درآمد آن را بین ایران و شرکت نفت سابق تقسیم کند، تا در طول آن دو سال طرفین مذاکره کرده به توافق برسند.
مزیت این پیشنهاد این بود که زهر مسئله را بیرون میکشید، ازحالت ضدیت و جبههبندی میکاست، درآمد نفت را تا اندازهای بر میگرداند و فرصتی برای مذاکره و مصالحه میداد. متاسفانه آن پیشنهاد که البته شرایط ایدهآل تلقی میشد، پذیرفته نشد. اما بعد از آن هم پیشنهادهاى دیگری مطرح شد که آخرین آن حدود یک سال بعد با نام پیشنهادى هندرسن مطرح شد.
در آن زمان وجهه نهضت ملی به نسبت یک سال قبل، چه در داخل و چه در خارج بسیار تضعیف شدهبود. اما به هرحال چه با پیشنهاد هندرسن چه با هر پیشنهاد دیگری، ایران باید مسئله نفت را به همان دلایلی که گفتم، حل میکرد تا میتوانست در جهت استقرار دموکراسی و توسعه اقتصادی گام بردارد. بنابراین همان شد که شد؛ چه کودتای 28 مرداد رخ میداد چه اتفاق دیگری، به هرحال آن وضع قابل دوام نبود.
دیپلماسی ایرانی : به نظر شما، اگر دولت دکتر مصدق تا این حد دموکرات نبود و با مخالفانش قاطعانهتر برخورد میکرد، امیدی به تثبیت دموکراسی در سایه چنین دولتی، در جامعه آن روز ایران وجود داشت؟
محمد علی همایون کاتوزیان: من وضعیت جامعه آن زمان را نه دموکراتیک، بلکه هرج و مرج میدانم. حتی ولنگ و وازی عنوان صحیحتری است. در ممالک قانونمدار، هر فردی با انجام دادن هر نوع عمل فراتر از قانون، با برخورد قانونی مواجه میگردد. اشکال دولت مصدق این بود که در پایان دوره هرج و مرج قبلی، قانون تماما اجرا نمیشد.
اصطلاح درستی به کار بردید؛ قاطعانه یعنی اجرای درست قانون، و چنین کاری دموکرات نبودن نیست. روزنامههای راست و چپ، مرتب در نشریاتشان تبلیغات منفی میکردند، آن هم تبلیغات زهرآگین، فحش و بد و بیراه و تهمت به مصدق که وی جاسوس انگلیس است، او از امریکاییان پول گرفتهاست و... این دموکراسی نیست.
متاسفانه این مقدار انتقاد به دکتر مصدق وارد است، به خاطر نوع واکنشاش به استبدادهای قدیمی و با توجه به اینکه در پایان یک دوره هرج و مرج بود، این حالت هرج و مرجی را تا اندازه زیادی حفظ کرد.
نظر شما :