تعامل با پیچیدگی، کلافگی یا تحمل
ضرورت آمادگی برای دنیای آینده
دیپلماسی ایرانی:
مقدمه: دنیای آینده دنیایی است سرشار از عدم قطعیت ها، ابهامات و پیچیدگی ها. شاید بتوان به جرات گفت که هیچگاه در طول تاریخ بشری تا این حد تحلیل اوضاع و شرایط محیطی دشوار نبوده است. پیشران های تغییر هر یک در جای خود به نوعی به صورت منفرد و یا به صورت ترکیبی و دست جمعی، در حال شکل دهی روندهایی هستند که تحلیل وضعیت و پیش بینی آینده را دشوار و بلکه غیرممکن ساخته است. مشکل اینجاست که برآوردها نشان می دهد که این شرایط و اوضاع هر روزه سخت تر و پیچیده تر خواهد شد و برنامه ریزی حاکمیت ها و مدیران را برای شکل دهی آینده ای که باید در فضایی پرابهام صورت پذیرد، دشوارتر خواهد ساخت. در این شرایط برنامه ریزی راهبردی و تعیین مسیر دستیابی به اهداف کلانی که راه های رسیدن به آنها به صورت دینامیک هر لحظه تغییر می کنند تقریبا غیرممکن است. پیچیدگی ها و عدم قطعیت های روزافزون، پارادوکس های فراروی تصمیم گیری را چندین برابر کرده و رهبران و مدیران جوامع را به دلایلی از جمله عدم کفایت داده ها، سوگیری ها و لنگرهای مختلف شناختی ذهن، شرایط سیال محیطی، تغییرات سریع مواضع و رویکردهای دیگر بازیگران و کنشگران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... دچار سردرگمی و کلافگی در تصمیم گیری ساخته است.
برای مقابله با این کلافگی ناشی از افزایش تعدد و تنوع پارادوکس های فراروی تصمیم گیری در شرایط عدم قطعیت، مدیران و رهبران سازمان ها و کشورها، باید یاد بگیرند که چگونه تحمل خود را برای تعامل با پیچیدگی و عدم قطعیت ها افزایش داده و با فاصله گرفتن از روش های سنتی تصمیم گیری مبتنی بر ساده سازی و قطعیت ها، توان پردازش ذهنی خود را برای حمل پارادوکس های بیشتر و متنوع تر درفضای ابهام افزایش دهند.
این مقاله سعی دارد ضمن تبیین تاثیرات ناشی از هر یک از پیشران های ذکر شده در شکل دهی دنیای آینده و محیط قابل پیش بینی، راهکارهای مورد نیاز برای تعامل با پیچیدگی های روزافزون ناشی از عدم قطعیت ها را برشمارد.
چیستی و چرایی وضعیت موجود:
در پروژه هزاره سازمان ملل که تحت عنوان پروژه "شکل دهی دنیای آینده" تعریف شد، بعد از احصای کلیه پیشران های تغییر و دسته بندی و تجمیع آنها، نهایتا عوامل و پیشران های تغییر در پنج زیرمجموعه طبقه بندی شدند.
1- محیط زیست و تنوع زیستی: کلیه تغییرات آب وهوایی و اقلیمی، گرمایش زمین، سیل و زلزله و آتش سوزی و جنگل زدایی و ... تاثیرات آنها بر ایجاد و تقویت و کاهش یکدیگر ، در این پیشران دسته بندی شدند. ناگفته پیداست که طی سال های اخیر و بنا بر پیش بینی ها سال های آتی، حجم و میزان تغییرات در این عرصه بشدت افزایش یافته است.
2- جمعیت و منابع انسانی: زاد و ولدها، مرگ و میرها، مهاجرت ها و کلیه مسائلی که حوزه انسانی را در بر می گیرد در این پیشران دسته بندی شدند. می توان نشان داد که در سال های جاری تغییرات جمعیتی و مهاجرت و کاهش زاد و ولد در برخی مناطق و افزایش آن در بخشی دیگر و کاهش مرگ و میر طبیعی و افزایش مرگ و میر غیرطبیعی بشدت تغییر کرده و پیش بینی ها حاکی از افزایش شتاب این تغییرات است.
3- ظرفیت فناوری: تحولات ناشی از ظهور فناوری های نوین در عرصه های مختلف صنعتی ، سازمانی، خدماتی و ... تاثیرات انفرادی و ترکیبی این فناوری ها و عدم قطعیت های ناشی از ظهور و بروز فناوری های جدید و شکل دهی پارادایم های نوین در جوامع و .... در این پیشران دسته بندی شدند. چرخه تشدید شونده علم و فناوری موجب ظهور فناوری های نوین و افزایش دانش بشری شده است. ترکیب چند فناوری با هم می تواند منجر به ظهور پارادایم نوینی شود که هم اکنون و در شرایط حاضر هیچ ایده و توجیهی برای آن نیست و اصلا قابل پیش بینی نیست. ظهور هوش مصنوعی می تواند موجب شود که دانش بشری ظرف چند سال آینده به چند برابر زمان حاضر افزایش یابد. تاثیر این افزایش دانش و ظهور فناوری های جدید، تشخیص و پیش بینی آینده را دشوارتر از هر زمانی ساخته است.
4- اقتصاد بین الملل و ثروت: تغییرات جایگاه اقتصادی کشورها و مباحث مربوط به ژتواکونومیک و مخازن و منابع کانی و فسیلی و .. ، سرمایه گذاری ها، امور بانکی و مالی و ... جهانی در این پیشران دسته بندی شدند. رویدادهای اخیر در بحث های منطقه ای و جهانی نشان می دهد که دنیا در شرف پوست اندازی در عرصه اقتصاد بین الملل و روابط اقتصادی کشورها و ظهور بلوک بندی های جدید است. عدم قطعیت ناشی از این پوست اندازی و اینکه بازیگران مختلف چه نقشی را ایفا خواهند کرد بشدت پیش بینی در این عرصه را دشوار ساخته است.
5- حاکمیت و منازعات: چالش های بین کشورها و اقوام مختلف، درگیری ها و جنگ ها، اختلافات و تنش های سیاسی و نظامی و ... در این پیشران دسته بندی شدند. این عرصه نیز همانند سایر عرصه های فوق الذکر شتاب بسیار بیشتری از تغییرات و تحولات را شاهد است. رفتارهای سیاسی اقتصادی نوینی را در بازیگران شاهدیم که ممکن است در بدو امر متناقض به نظر بیایند. در کنار بلوک بندی های قبلی و ائتلاف و همکاری های موجود، بلوک بندی های جدیدی در حال شکل گیری است که از یکسو پتانسیل کاهش تنش ها را نوید می دهد و از سویی دیگر احتمال تشدید تنش ها و حتی شروع جنگ فراگیر را مطرح می سازد . در این عرصه نیز با دشواری پیش بینی و تصمیم گیری و برنامه ریزی مبتنی بر پیش بینی مواجهیم.
اما در پروژه در کنار این پنج دسته از پیشران های تغییر دسته ششمی نیز تحت عنوان تاثیرات تجمعی و ترکیبی اضافه شد که به تاثیر و تاثر این پیشران ها برهم و نتایج حاصل از برهم کنش های این پیشران ها می پرداخت. برای مثال تاثیرات ناشی از فناوری بر اقتصاد و امنیت و یا تاثیرات ناشی از مهاجرت بر مباحث اقتصادی و امنیتی و ... که همه آنها در این دسته بندی قرار گرفتند.
اگرچه از زمان تعریف این پروژه جهانی بیش از سی سال گذشته و به نسبت سال های قبل، فضای ابهام بشدت تشدید شده، اما اعتبار این دسته بندی ها و روایی تحقیقاتی که در این مسیر در قالب هزاران مقاله و گزارش منتشر شده همچنان باقی می باشند . در عین حال، همه تبیین های به عمل آمده بر یک حقیقت تاکید دارند که سیر تغییرات و شکل گیری پارادایم های نوین، شتابی بی نظیر و غیرقابل وصف یافته و حکومت ها، سازمان ها و بنگاه ها باید برای مقابله با شدت تغییرات و انطباق خود با شرایط جدید، استفاده از فرصت ها ومقابله با تهدیدهای پیش رو بیش از هر زمانی آماده شوند.
مشکل از جایی بر می خیزد که ذهن انسان براساس تجربیات، توان پردازش، سوگیری های شناختی، دانش موضوعی و باورهای خود پدیده ها و مفاهیم جدید را برداشت می کند و برای فهم پدیده های جدید، به برداشت های گذشته خود متکی است و از این رو در مواجهه با پدیده یا رویدادی جدید، بدنبال پیوند آن با برداشت های قبلی خود و تایید کردن برداشت قبلی خود است. از پیچیدگی پرهیز دارد و بدنبال خلاص کردن خود از طریق ساده سازی امور پیچیده است. از این رو بسیاری از دیگر گزینه های تفسیر و تحلیل پدیده را حذف یا فیلتر می کند، کج می فهمد، یا نادیده می گیرد. بدیهی است که با ذهن و منطق گذشته گرا، نمی توان منطق نوینی که از ترکیب تعاملی پیشران ها و عوامل مختلف شکل گرفته و خواهد گرفت را تحلیل کرد. اینجاست که با ظهور تفاسیر و الگوریتم های مختلف تحلیل مسائل، ذهن تحلیل گر دچار کلافگی مواجهه با پارادوکس های متعدد می شود.
از سوی دیگر، کلافگی ناشی از تحمل این همه عدم قطعیت و ابهام ، ذهن ساده ساز انسان را وامی دارد تا بسیاری از عوامل و پیشران های شکل دهنده پدیده ها را نادیده انگارد و مسائل را تک بعدی ببیند. با ابتنا به قیاس های تاریخی ، روابط بین الملل و رفتار حکومت ها را تفسیر کند. مبتنی بر باورها و ارزش های نمادین، خط قرمزهای تک بعدی تعریف کند. یک تفسیر ترجیحی از پدیده ها و رویدادها را انتخاب و بدنبال یافتن ادله و مدارک و شواهد برای اعتبار بخشی به تفسیر خود باشد. تحمل تناقضات موجود در پدیده های فراروی را نداشته باشد و اصطلاحا به این سو یا آن سوی غش کند. از سیستمی دیدن و چند عامله دیدن پدیده ها طفره رود و براساس سوگیری های شناختی و یا ساده سازی در تفسیر، رفتار خود یا دیگران را توجیه یا تفسیر کند. و نهایتا نیز بر همین اساس، راهکارهایی افراطی یا تفریطی در قالبی تک بعدی و بدون ملاحظه کلیه آثار و تبعات ناشی از آن را پیشنهاد بدهد.
این مشکل نه تنها در تحلیل داده های دریافتی از منابع داخلی و رسانه ای و گزارشات رسمی بلکه در تفسیر اخبار و رویدادهای جهانی نیز رخ می کند. ضمن اینکه باید به این امر نیز توجه داشت که معمولا اخبار و رویدادهای محیط بین المللی، به صورت هدفمند تولید می شوند و بدنبال شکل دهی افکار مخاطبان خود در چارچوبی از پیش تعیین شده هستند. لذا این کلافگی در دنیای سیاست و دیپلماسی بسیار بیشتر قابل مشاهده است.
کلافگی در تحلیل سیاست ها و دیپلماسی کشورها:
تفاوت راهکارها و رویکردهای وینستون چرچیل با ژوزف استالین بر آشنایان با روابط بین الملل و تاریخ سیاسی دوران معاصر پوشیده نیست. این تفاوت در رویکردها ناشی از مدل های ذهنی متفاوت و متمایز این رهبران است. بدون ارزش گذاری در مورد رویکردهای این دو رهبر، به سادگی قابل درک است که رویکردهای چرچیل برای تعامل و مقابله با بحران ها و پدیده های محیط بین الملل بسیار پیچیده تر از رویکردهای استالین بوده است. اما نکته کاربردی قابل استخراج از این تفاوت ها و بحث های مطروحه در چیستی و چرایی شرایط حاکم بر آن است. هم اکنون به علت پیچیدگی ها و عدم قطعیت های نوظهور در عرصه های بین المللی و دیپلماسی، شدت کلافگی و سردرگمی ذهن مدیران و رهبران تصمیم گیربه دلیل فراوانی پارادوکس ها وعدم قطعیت ها بشدت افزایش یافته و نیاز به فهم و درک پیچیدگی پدیده ها، اجتناب از ساده سازی و ساده انگاری تفسیر داده ها، معرفت نسبت به سوگیری های شناختی و تجربی و ساختار ذهنی خود و طرف های مقابل نیز به همان نسبت برای تحلیل داده ها ضروری شده است.
عارضه یابی از سطوح تحلیل داده ها در صاحب نظران و رهبران سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی کشورها نشان می دهد که به عمد یا غیرعمد، تحلیل های سوگیرانه ای از پدیده ها و رویدادها ارائه می دهند. مبتنی بر مفروضات ذهنی و پیش فرض های قابل مناقشه، به گزاره های و نتایجی می رسند که برای تحلیل گر بی طرف غیر قابل هضم است. شاهد آن هستیم که برای بحران ها و چالش های فراروی، پیشنهادها و راه حل هایی ارائه می شوند که نه تنها پاسخگوی مشکل نیست بلکه با یک منطق نه چندان پیچیده می توان نشان داد که راه حل ارائه شده مشکل پیچیده تر خواهد شد و یا به آینده احاله می شود. یکی از عوامل این عارضه، شرایط کنونی محیط بین الملل و تعدد عدم قطعیت ها و ابهامات و عدم تناسب تحلیل اوضاع با راهکارهای پیشنهادی تلقی می شود.
البته این عارضه را در داخل کشور نیز شاهدیم. در تفکر سیستمی اصلی است که می گوید: "مشکلات مدیران کنونی، راه حل های مدیران قبلی هستند". در همین راستا، دولت های مختلف از قبل تا بعد از انقلاب در مواجهه با مشکلات و چالش های فراروی خود، به جای حل ریشه ای بحران ، با نگاهی تک بعدی راهکارهایی را به اجرا گذاشته اند که مشکل به جای حل ریشه ای در قالبی پیچیده تر به دولت بعدی به ارث رسیده و دولت های بعدی نیز ترجیح داده اند بحران های فراروی را در حوزه ای که شدت خود را ظاهر ساخته ، مرتفع سازند و بدنبال حل ریشه های آنها نباشند. به همین دلیل این پیچیدگی هم اکنون در شدیدترین حالت خود قرار دارد.
تحلیل محیط آینده:
همانطور که گفته شد به دلایل عدیده ، ظهور بحران ها در عرصه های بین المللی و به تبع آن داخلی ، به شکل روزافزونی افزایش یافته و خواهد یافت. در آینده فاصله ظهور بحران ها کم و کمتر خواهند شد. بدیهی است که در چنین حالتی دیگر امکان ادامه احاله حل ریشه ای بحران ها به آینده ( که به علت افزایش تواتر آنها به روز و ساعت رسیده ) وجود ندارد. در دنیای آینده تنها سازمان ها و سیستم هایی توان تاب آوری و پایداری را خواهند داشت که بتوانند همپا با تغییرات و تحولات، در حوزه هایی که توان تغییر محیط را دارند، محیط مطلوب خود را به وجود آورند و در حوزه هایی که توان تغییر پارادایم های بیرونی را ندارند، خود را برای کاهش تهدیدهای محیطی و بهره مندی از فرصت های احتمالی آنها، آماده سازند. این امر یعنی پایش و رصد مستمر ، تمرکز بر روی روندهای در حال تکوین ، فهم منطق جدید مفاهیم و پدیده های نوظهور از یک سو و شناسایی و تحلیل تاثیرات آنها بر سازمان و سیستم و کشور از سوی دیگر. آماده سازی خود برای انعطاف در رویکردها، آمادگی سازمانی برای انطباق پذیری سریع وافزایش توان رهبری سازمانی در فضای ابهام آلود، تعامل با پیچیدگی و تحمل عدم قطعیت ها و پارادوکس های فراروی.
دنیای آینده شاهد شکل گیری جامعه شبکه ای و اقتصاد و امنیت شبکه ای خواهد بود. در جامعه شبکه ای یک عنصر می تواند در بخشی از شبکه با جمعی ائتلاف و همکاری داشته باشد و در بخشی دیگر با عده ای دیگر. همکار یک کنشگر یا بازیگر سیاسی می تواند در جایی دیگر از شبکه رقیب شما یا در ائتلاف با دشمن شما باشد. همکاری ها در عین رقابت ها شکل می گیرند. همتایابی ها و یافتن زمینه های اشتراک برعهده کنشگران است و ایجاد پیوند و بده بستان برعهده دیپلماسی. در حوزه اقتصاد هم به همین ترتیب است. پلتفرم های اقتصادی در اقتصاد شبکه ای وظیفه یافتن همتا یا شریک Match Making را ساده ساخته اند. این بخش هم اکنون برعهده هوش مصنوعی گذاشته شده است. اما بخش دوم که این همتا یابی را به منصه اجرا در می آورد، بخش Deal Making و ایجاد پیوند است که با دیپلماسی شرکتی و دیپلماسی صنعتی و اقتصادی امکان پذیر است.
در دنیای آینده اقتصاد شبکه ای ، قراردادهای هوشمند حاکم خواهند شد. مدل های تسهیم درآمد ، مشخص شدن نقش و جایگاه بنگاه ها در ائتلاف ها و کنسرسیوم های تخصصی را مشخص خواهند کرد. شبکه ارزش که جایگزین زنجیره ارزش شده، توان ایجاد این ائتلاف ها و کنسرسیوم ها را صدها برابر کرده و در آینده تنها بنگاه هایی توان رقابت و تاب آوری خواهند داشت که بتوانند در شبکه های جهانی در حال شکل گیری ، خود را جانمایی کنند.
اگرچه هم اکنون در کشورمان با موارد بسیار زیادی از سردرگمی و کلافگی مدیران و رهبران سازمان ها مواجهیم، اما ذکر این نکته ضروری است که این کلافگی به دلایل ذکر شده در بالا و عمدتا به علت تشدید سیالیت و عدم قطعیت محیطی ، همه جایی و در عرصه ای جهانی فراگیر است. هنوز خیلی از کشورها با اقتصاد پلتفرمی و جامعه شبکه ای، انقلاب صنعتی 4 و 5، مدل های نوین تعامل با پیچیدگی و عدم قطعیت ها و ... خو نگرفته و انطباق نیافته اند و این حقیقت یعنی هنوز فرصت آماده شدن برای ما نیز وجود دارد.
راهکار پیشنهادی:
در پارادایم جدید، برای تفسیر بهتر رفتارها و رویکردها ، باید بدنبال راهکارهایی بود که اولا سازمان و سیستم خودمان را از کلافگی ناشی از تعامل با پیچیدگی و عدم قطعیت رها سازد و یا تحمل آن را سهلتر نماید و در ضمن با رصد کلافگی در پارادوکس های فراروی رهبران و مدل های تصمیم گیری و سیاست های متناقض کشورها، سازمان ها و بنگاه ها، رفتارها را تفسیر کرد و حتی الامکان محیط مطلوب بیرونی را در فضای بسیار متلاطم و ابهام آمیز محیطی، به سمت و سوی شکل مطلوب سوق داد . با منطق گذشته گرا و مبتنی بر قیاس تاریخی نمی توان و نبایست رفتار رهبران، مدیران سازمان ها، تصمیم گیران، حکومت ها و ... را تفسیر کرد.
به نظر می رسد در پاردایم های در شرف تکوین آینده ، اهمیت دیپلماسی بیشتر از گذشته خواهد شد. دیپلماسی چه در قالب اقتصادی و دولتی آن و چه در قالب دیپلماس شرکتی - صنعتی ، مامور تنظیم و حسن اجرای پیوندهای شکل گرفته و تامین منافع کشور و بنگاه های اقتصادی خواهد بود. در عین حال براساس مشاهدات و ارزیابی های جاری ، به نظر می رسد که هنوز دیپلماسی اقتصادی کشور و دیپلماسی شرکتی بنگاه های ما آماده چنین ماموریتی نیستند و هنوز به تربیت نیروی مناسب برای این مهم نیاز مبرم وجود دارد. باید با درک پارادایم های جدید حاکم بر تصمیم گیری، بدنبال تفسیر رفتارها و واکنش سیستم های سازمانی و حکومتی و ... بود.
استفاده از فناوری های نوین آموزشی برای تربیت مدیران و دیپلمات های ورزیده دولتی و خصوصی، آموزش مبانی علم داده ها، مدل های تصمیم گیری سناریو محور، روش های تعامل با پیچیدگی و بحران، آشنایی با مفاهیم جدید اقتصاد و سیاست گذاری، آشنایی با مبانی علوم شناختی و تاثیرات سوگیری های فردی و اجتماعی در مدل های ادراک و تصمیم گیری، مبانی سواد رسانه ای و نقش و تاثیر رسانه ها در شکل دهی افکار عمومی، روش های مذاکرات اقناعی و تکنیک های نفوذ و همراه سازی، آشنایی با مفاهیم آینده نگاری راهبردی و مبانی هوش سیاسی و دیپلماسی شرکتی و اقتصادی، از جمله موضوعاتی است که می تواند به سرعت در دستور کار دولت و بنگاه های اقتصادی بزرگ قرار گیرد.
جلب توجه به ضرورت، گفتمان سازی و ایجاد حساسیت در مدیران ارشد و کلان کشور نسبت به الزامی بودن آمادگی برای تحول، کاربست روش های تحول فردی، گروهی و سازمانی از یکسو و ایجاد تغییرات در سازمان افزارهای کاربردی از سویی دیگر، از جمله الزامات شروع فرآیند تحول در ساختار و سیستم مدیریتی کشور و آماده سازی نظام برای حضور قدرتمند در دنیای شدیدا سیال آینده است. به نظر می رسد این تغییرات و برنامه ریزی ها برای آمادگی و تحول باید در ابتدا در وزارت خانه ها و سازمان هایی شروع شوند که با دنیای بیرونی سروکار بیشتری دارند. از این رو دستگاه دیپلماسی کشور باید با شتابی بیشتر از همه سازمان ها آماده شود تا بتواند با تربیت نیروهای آشنا با مفاهیم نوین و پارادایم های در شرف تکوین، منافع کشور را در شرایط عدم قطعیت و پیچیده آینده بهتر تامین نماید .
نظر شما :