آثار مهمی که تا کنون به جا مانده است
مولفه های محرز منازعه مرموز اکراین
دیپلماسی ایرانی: پس از دو دهه برنامه ریزی و تدارک نرم افزاری و سخت افزاری رقبا و دشمنان دیرینه یعنی آمریکا و روسیه در حوزه پیرامونی دریای سیاه و بدلیل تشدید خواسته ها و مطالبات غیر واقعی و غیر حقوقی طرفین و به بن بست رسیدن دیپلماسی؛ جنگ خانمان سوز شروع شد چرا که به تعبیر قدما جنگ چیزی نیست جز ادامه سیاست با ابزارهای دیگر. به کلام دیگر در عین حال که تحولات اکراین تقویت کننده ارتقاء نقش جغرافیای آبی جهان در تبیین و تدوین ژئواستراتژی سیاسی و اقتصادی و انحصار قدرت نظامی و امنیتی بر جهان مدرن می باشد؛ در بر گیرنده مولفه های متناقض و نامتقارن ذیل نیز است:
الف: فراخوانها برای بازگشت به نظم بینالمللی مبتنی بر قانون که به ویژه از سوی مقامات ارشد اتحادیه اروپا در بروکسل و بسیاری از رهبران اروپایی و گروهی از سیاسیون بین الملل گرا همراه با متولیان سازمان ملل متحد ارائه می شود تا زمانی که ابزاری برای اجرای قوانین بین الملل نداشته باشید، چیزی جز لفاظیهای توخالی و بدون پوشش نیست و جهان هزاره سوم با گستره بی نظیر رشد و توسعه علمی و فتاوری هم چنان اسیر صاحبان قدرت و سرمایه است و تنها ویژگی دوره جدید افزوده شده قدرت نرم به قدرت سخت برای اعمال قدرت و انحراف از قوانین می باشد و بهتر است که بگوئیم؛ هیچ چیز اساس و بنیانی از دیدگاه تاریخی از این منظر تغییر نکرده است و هم چنان هر کس قدرت سخت و نرم دارد، بالاخره قوانین را می نویسد.
ب: یکی از آثار مهم جنگ اوکراین و تراژدی عظیم همراه آن؛ رخ نمایی شکست چشم انداز یک جانبه گرایی جهان متولد شده در دوره انحصار آمریکا را به طور کامل آشکار می کند. در واقع، تهاجم به اوکراین، اگرچه تجلی افراطی این واقعیت جدید و توسعه ناتو است، اما با بحران کریمه 2014 فاصله زیادی دارد چرا که آن زمان در محور یورآتلانتیک واگرایی و رقابت منفی جای همگرایی و رفاقت سازنده را گرفته بود و اتحادیه به تحریم بخشی و صدور اطلاعیه های بی اثر بسنده کرد. در واقع در نمونه ای دیگر وقتی چین به طور کامل تصمیم دادگاه لاهه را برای جلوگیری از کشتیرانی در دریای چین جنوبی را نادیده گرفت؛ اتحادیه اروپا به دلیل مخالفت مجارستان و یونان ( به عنوان عوامل چینی ها) حتی نتوانست یک بیانیه انتقادی علیه رژیم پکن ارائه دهد.
ج: اکراین که از نظر جغرافیای در منطقه حائل و تعیین کننده قدرت های بزرگ قرار دارد؛ نیازمند هوشمندی سیاسی؛ دل کندن از ناتو و قرار نگرفتن در کانون دایره وجه المصالحه ای بود که سرمایه های هوشمند و اقتصادی اش قربانی رقابت های غرب و روسیه نشود و شاید راه هایی برای گریز و فرار از بروز این جنگ نابودگر بود ولی به هر حال یکی از درسهای بزرگ این بحران ، هم برای غرب و هم برای پوتین، مطمئناً زلنسکی است. رهبر سیاسی و پیچیده ای که تقریباً از ناکجاآباد ظاهر شد و تلاش دارد به هموطنانش درس شجاعت، شرافت، میهن پرستی و روشن بینی بدهد.
د: همچنان حسب ساختار اطلاعاتی و امنیتی که ریشه در دوره های تاریخی نیمه دوم قرن بیستم دارد؛ تصویر دقیق و نسبی از سناریوهای روسیه وجود ندارد. ولی از شواهد امر این گونه بر می آید که پوتین امیدوار بود؛ اوکراین هدف آسانی باشد و مراکز فرماندهی باید در همان ساعات اولیه تهاجم توسط هوانوردی، پهپاد و پدافند هوایی منهدم می شد و ظرف چند روز توسط رهبری کشور یک مرکز وفادار جایگزین می شد. هیچ چیز طبق برنامه پیش نرفت و طبق اطلاعات بیطرف مراکز فرماندهی تخریب نشده و ارتش اوکراین تقریباً دو هفته پس از آغاز تهاجم به خوبی هماهنگ می شود. رئیس جمهور ولودیمیر زلنسکی به خارج از کشور فرار نکرد، بلکه به مردم خود جان بخشید و دفاع از پایتخت را رهبری کرد. فرود چتربازان روسی از همان شب های اول که قرار بود فرودگاه های نزدیک کیف را برای راهرو هوایی از نیروها و تجهیزات جنگی برای اشغال مرکز پایتخت اوکراین باز کنند، شکست خورد و از روز اول، صفهایی در ایستگاههای پلیس نظامی اوکراین تشکیل شد و مردانی بین 18 تا 60 سال برای دفاع از کشورشان در برابر مهاجمان نام نویسی کردند. اما شاید در مواجهه با ماشینهای نظامی روسیه، آموزش نظامیان اوکراینی تعیینکننده بود که روحیه پیروزی دارند و در واقع میهنپرستی مثال زدنی از خود نشان دادند.
ه: اما برای جبهه غرب بخش پری از لیوان نیز وجود دارد که این روزها با اصرار درباره آن صحبت می شود که به بازگرداندن تغییر پارادایم به اتحاد اروپا و ناتو معروف شده است و به تعبیری غرب نیازمند تهدید و جنگ بود تا بخود آمده و از تلاش های مضاعف و غیر منتظره برای همگرایی و هم افزایی استقبال نموده و با اعمال بی سابقه ترین تحریم های اقتصادی و سیاسی؛ از زلنسکی بخواهد تا حد امکان در برابر موانع مقاومت کند. در حال حاضر از دیدگاه مردم شرق و مرکز اروپا هیچکس نمیداند که در ادامه چه اتفاقی خواهد افتاد و جنگ در چه مداری قرار خواهدگرفت ولی به این جمع بندی رسیده اند که حداقل کاری که میتوانند؛ انجام دهند؛ پذیرش موج پناهندگانی که فقط متشکل از زنان و کودکان است؛ می باشد؛ چیزی که در تاریخ مدرن سابقه نداشته است. البته این موضوع بار دیگر رویکرد دوگانه و یک بام و دو هوای غربی ها در مواجهه با آوارگان و انسان های بی گناه که قربانی جنگ و اشغال در غرب اسیا بودند نشان می دهد.
و: بهترین سناریو برای پایان این بحران؛ حصول آتش بس، تعلیق عملیات نظامی و عقب نشینی ارتش روسیه با یافتن یک مصالحه سیاسی و تامین خواستهای معقول مسکو است که صلح را در اروپای شرقی به ارمغان آورد. البته از نظر آمریکائی ها این سناریو در صورت تغییر مستاجر کرملین امکان پذیر است و بر کسی پوشیده نیست که متولیان کاخ سفید نیم نگاهی نیز به گزینه های دیگر نظیر کودتا یا وقوع انقلاب در روسیه با به خیابان آمدن میلیون ها و یا شاید ده ها میلیون نفر در سراسر فدراسیون و با هدف پایان بخشیدن جنگ باشد.
ت: بدترین سناریو ممکن است جنگ بین روسیه و ناتو باشد که می تواند از یک حادثه نظیر سقوط هواپیما؛ یا موشک و از یک چالش، جایی در مرز با لهستان یا رومانی شروع شود چرا که پوتین ترس جدی از هدف غائی غرب یعنی فروپاشی روسیه را دارد و از دیدگاه حاکمان کرملین، انتقام از غرب به معنای تسخیر نظامی اوکراین نیست، بلکه به معنای تحقیر غرب است؛ هدفی که بهترین ابزار آن ضربه زدن به یک کشور عضو ناتو می باشد و شاید به عنوان یک کابوس، درگیری ناتو و روسیه می تواند موجب استقاده از بمب هسته ای تاکتیکی شود. جنگ می تواند مدت زیادی طول بکشد و هیچ تضمینی وجود ندارد که حتی با تغییر غیرمحتمل دیدگاه پوتین پایان یابد و نتیجه غیر قابل پیش بینی است. امروزه به باور بسیاری از اهالی لهستان ؛ رومانی و جمهوری های بالتیک اگر روسیه اوکراین را فتح کند، هدف بعدی می تواند یک کشور ناتو باشد.
نظر شما :