دولت سیزدهم و روابط با اتحادیه اروپا (بخش ۴۵)
ضرورت رنسانس روابط دو جانبه تهران و اروپا
دیپلماسی ایرانی: اروپا در شکل اتحادیه و قاره ای دوره ای سخت را با توجه به برگزیت، استیلای طالبان بر افغانستان، بحران کووید-19 ؛ رشد پوپولیسم و قدرت گرایی و توافق اخیر مثلث آمریکا ؛ انگلیس و استرالیا تجربه می نماید و به یقین نتیجه انتخابات آلمان و شکست حزب مرکل در انتخابات پارلمانی و روی کار آمدن صدراعظمی از جناح سوسیال دمکذات ها تغییراتی را در دورنمای اتحادیه اروپایی موجب خواهد شد. بر کسی پوشیده نیست که الویت اصلی اروپا رضایت خود ؛ رفاه عمومی و تامین نیازهای ملل اروپایی قرار داشته و می توان اذعان نمود که سیاست خارجی با الویت های ذیل به عنوان شعار همه دول عضو و حزاب سیاسی و جامعه مدنی مورد موافقت بوده است:
از طرفی تامین امنیت و ثبات با رویکرد اجتماعی فرهنگی در مسیر ارتقاء درآمدهای اقتصادی و بهبود رفاه عمومی در سطح ملی کشورهای عضو و در سطح ساختاری اتحادیه اروپا توامان با ارتباط دوستانه با امریکا و رژیم صهیونیستی و ج: تلاش برای تقویت و گسترش اتحادیه و ناتو به سمت شرق و از طرف دیگر کمک و اقدام لازم برای تقویت سازمان ملل متحد و سازمان های بین المللی همراه با همکاری نزدیک با کشورهای آسیایی و بویژه خاورمیانه، ایران به عنوان یکی از مهمترین کشورهای خاورمیانه همواره مورد توجه اروپا بوده است؛ خاورمیانه ای که نتیجه فروپاشی امپراطوری عثمانی و تقسیم حوزه نفوذی آن بین قدرتهای استعماری وقت بویژه انگلیس و امریکا می باشد و از آن زمان تاکنون این منطقه بدلیل تقسیم نامتوازن جغرافیای کشورها و بویژه ایجاد دولت اشغالگر صهیونیستی اسیر و قربانی نزاع ها و درگیری های متعدد و کوچ اجباری صدها هزار فلسطینی بوده است و بواسطه سیاست های منطقه ای غلط بعضی کشورهای عرب و مداخلات منفعت طلبانه غربیها، از سال های آغازین هزاره سوم گرفتار افراطی گری و تروریسم شده است. از نظر تاریخی منطقه خاورمیانه همواره جایگاه بسیار مهمی در سیاست خارجی اتحادیه اروپا داشته و خواهد داشت که مولفه های اهمیتی آن در موارد ذیل خلاصه می شود:
الف: ظرفیت بالای انرژی خاورمیانه با توجه به وجود بیش از 60 % منابع نفت و گاز جهان در این منطقه و وابستگی بیش از 70% بخش تولید و اقتصاد اروپا به واردات انرژی از خارج
ب: تحولات خاورمیانه در سال های آغازین هزاره سوم موجب بهم بخوردن ثبات منطقه و توسعه ناامنی و اشکال مختلف تروریسم شده است که گستردگی آن خیلی سریع بویژه از طریق مدیترانه می تواند امنیت اروپا را هدف قرار دهد.
ج: مهاجرت از دیگر موضوعات بسیار مهم می باشد در مطالعه سیاست خارجی کشورها فرهنگ و میزان پیشرفت های علمی از عوامل پایدار بوده است. البته نگرانی اروپا از حوزه مهاجرت که زمانی به قاچاق محدود انسان بر می گشت امروزه با توجه به سیل میلیونی آوارگان سوری ، لیبیایی ، عراقی؛ افغانی و غیره گستردگی زیادی پیدا کرده است و به یک چالش با اهمیت درجه بالا در ساختار تشکیلاتی اتحادیه و یکایک کشورهای عضو بویژه اعضای جدید محلق شده از منطقه شرق و مرکز اروپا تبدیل شده است.
د: موضوع مهم دیگر به حوزه فرهنگ و دین بر میگردد. با توجه به روند افزایشی موالید بین مسلمانان مقیم اتحادیه و میزان چشمگیر مهاجران مسلمان اتحادیه نگران بهم خوردن یکپارچگی دینی قاره و افزایش سهم و نقش مسلمانان در برابر مسیحیت فائق می باشد. بهرحال در معادلات ژئوپلیتیک معاصر توجه خاصی به نقش دین و مذهب شده است.
ه: ارزشهای دمکراتیک نیز حوزه چالشی دیگر در تعاملات اتحادیه با خاورمیانه می باشد در واقع اگر اتحادیه رویکرد حمایت جریانات و نهضت های آزادی خواهی در این منطقه را دنبال نماید نتیجه آن استقرار مردم سالاری دینی و حاکمیت رهبران مستقلی خواهد بود که در هیچ شرایطی همانند سران برخی از دول عربی و شاهان حوزه خلیج فارس برای ماندن در قدرت حاضر به مصالحه بر سر منافع ملی و حراج سرمایه های زیرزمینی خود نیستند.
اتحادیه اروپا در سال های اخیر سعی در توسعه ابزارهای واقعی داشته تا بتواند سیاست خارجی حساب شده و متوازنی را اجرا نماید؛ البته در اینجا سوالاتی در مورد میزان تاثیر این سیاست ها در عرصه منطقه ای و بین المللی وجود دارد که وجهی از آن به نحوه مدیریت بحران ها و چالش های اختصاصی قاره سبز بویژه در نحوه گذر از بحران اقتصادی برمی گردد ؛ امری که بمفهوم تمرکز بیشتر به سیاست داخلی است و موضوع مهم در این زمینه میزان توانمندی اتحادیه در شفافسازی سیاست خارجی و نسبت استقلال رویکرد ها در موضوعات مهم بین المللی است. البته میزان استقلال به نسبت کاهش وابستگی سیاسی اتحادیه اروپا به بازیگران مهم عرصه بین المللی با توجه به تعهدات مشارکت ترانس آتلانتیک و عضویت در ناتو در فرایند تامین امنیت حوزه یوروآتلانتیک و همکاری با امریکا برمی گردد؛ خصوصا که افتراق منافع قابل توجهی بین سیاست خارجی برخی از اعضای مهم اتحادیه اروپا و امریکا در برخی از موضوعات مهم بین المللی بویژه خاورمیانه وجود دارد و موضوع مهم دیگر مربوط به وابستگی اروپا به واردات انرژی بویژه به خاورمیانه و فدراسیون روسیه است. چالش مهم دیگر اتحادیه در سیاست خارجی به راهبرد توسعه به سمت شرق و نزدیک شدن به حوزه نفوذی روسیه بر می گردد؛ امری که موجب هوشیاری روسها شد و در این دوره که پوتین نقش بی بدیلی در حاکمیت و قدرت روسیه داشت از ابزارهای اقتصادی ، امنیتی و اطلاعاتی حداکثر استفاده برای محدود شدن نفوذ غربی ها و توسعه حضور و نفوذ در خاور میانه بهره حداکثری برد.
در مجموع بنظر می رسد اروپایی ها بویژه انگلیس، آلمان و فرانسه که بیش از دیگر کشورهای اتحادیه تاثیر پذیری از تحولات خاورمیانه و جهان اسلام را دارند از اوایل سال 2015 سعی در ایفای نقش برجسته تر در حل وفصل بحران خاورمیانه بویژه مذاکرات 1+5 با ایران در موضوع مهم برنامه هسته ای صلح آمیز جمهوری اسلامی ایران در شرایط خروج آمریکا از برجام را دارند و ضروری است اروپایی ها با بازگشت به واقعیت های میدانی در مسیر بهره گیری از نقش و قدرت موثر کشورمان به عنوان بازیگر مهم منطقه ای گام بر دارند و یقینا" عضویت ایران اسلامی در پیمان شانگهای نیز موجب تقویت موقعیت و موضع در مذاکرات خواهد شد. کلام آخر این که با همه تجربیات دهه گذشته همکاری و تعاملات با اروپا که به سطح نازل سالیانه مبادلات تقریبا" 4 میلیارد دلاری رسیده است و با عنایت به رویکرد اعلامی سیاست خارجی دولت سیزدهم ضرورت دارد تا از سویی برنامه ای منطبق با تقویت و گسترش روابط و همکاری های دو جانبه با یکایک دول اروپایی تدوین و اجرایی گردد و از سوی دیگر دقت بیشتر و پرهیز از تمرکز همکاری و رایزنی با چند قدرت برتر اروپایی بویژه انگلیس و فرانسه به عمل آید.
نظر شما :