این که گفتوگو نیست
لزوم فراهم شدن بستر مذاکره
محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
دیپلماسی ایرانی: خبرنگار همشهری در مصاحبهای که 23 مهر منتشر شد پرسید «یک سال و نیم است که رئیسجمهوری و معاون اول او روی گفتوگو تأکید دارند اما عملا اتفاقی نیفتاده است. چرا این گفتوگو شکل نگرفته است؟ آیا ما گفتوگو را بلد نیستیم؟» پاسخ دادم:
من به بلد نبودن گفتوگو معتقد نیستم. وارد گفتوگو شدن سازوکار دارد. زمینههایی باید برای گفتوگو فراهم بشود و باید بهواسطه نهادهایی گفتوگو کرد. باید احزاب را به رسمیت بشناسیم و گفتوگوها را آشکار کنیم. گفتوگویی که در پستو باشد که گفتوگو نیست. باید طرح مسئله مشخصی به قصد هدفی وجود داشته باشد. وقتی میگوییم ایران و ۱ + ۵ با هم گفتوگو کردند، مشخص است چه کسی با چه کسی گفتوگو میکند؛ قواعدی بر آن حاکم است و هدف هم مشخص است و آن، رسیدن به توافقی است که دستاورد طرفین در آن تعریف شده باشد. چیزی که ما نام آن را گفتوگو میگذاریم بیشتر سخنپراکنی است.
ما جامعهشناسان و روشنفکران و اقتصاددانان در رسانهها و تلگرام مینویسیم به امید اینکه یک نفر بشنود. نمیدانیم با چه کسی حرف بزنیم. با بعضیها میترسیم حرف بزنیم. با بعضیها به در میگوییم که دیوار بشنود و بعضی وقتها حرف را میپیچانیم و طوری میگوییم که برایمان پیامد نداشته باشد. این که گفتوگو نیست.
کسی که میشنود هیچ الزامی به پاسخگویی ندارد. یک عده هم که باید بشنوند و طرف گفتوگو باشند هیچوقت وارد گفتوگو نمیشوند.
نتیجه اینکه دولت درباره گفتوگو حرف زده است اما دولت چه گفتوگویی کرده؟ سازوکار آن چیست؟ ما چه زمانی میفهمیم گفتوگو اثربخش است؟ این تازه دولت است که دوست دارد و به گفتوگو متمایل است، بقیه که حرفش را هم نمیزنند.
ما دائم از گفتوگو میگوییم و خودمان هم یکطرفه این کار را انجام میدهیم. من خودم طرفدار این هستم و مینویسم و با شما هم حرف میزنم اما این که گفتوگو نیست.
من دارم میگویم. آنهایی که میشنوند چیزی نمیگویند. گاهی اوقات فقط نشانهای میرسد که یک نفر زنگ میزند میگوید حرفهایت خوب بوده یا فلانی بدش آمده یا بعضیها هم میگویند این حرفها را ننویس، برایت خوب نیست؛ بعدا عاقبتش را میبینی.
من هیچوقت عزمی برای گفتوگو احساس نکردهام. بدون گفتوگو هم اتفاقی نمیافتد. مستقر کردن نظم در یک گفتوگو رخ میدهد. حتی هر جنگی با دیپلماسی و هر جنگ داخلی با گفتوگو خاتمه پیدا میکند، مسائل جامعه هم باید از طریق گفتوگو حل شود.
گفتوگو ضروری است اما باید بسترهایش مشخص باشد که چه کسی با چه کسی گفتوگو میکند و آیا شفاف هست یا نیست؟ گاهی میشنویم که فلان جناحهای سیاسی با هم گفتوگو میکنند. بعد میفهمیم که یک نفر از این فراکسیون به خانه یک نفر از آن فراکسیون میرود و با هم کلهپاچه میخورند و اسمش میشود گفتوگو.
گفتوگو نظیر آن نشست سهجانبه پایان سال میان دولت، کارگران و کارفرمایان است که مشخص است هرکدام از طرفین نماینده دولت، کارگران و کارفرمایان هستند. در انتها هم به نتیجهای میرسند و وزیر کار باید چیزی را به نام حداقل دستمزد اعلام کند.
ما به عنوان جامعهشناس با یک مقام دولتی حرف میزنیم؛ نه الزامی به چیزی داریم و نه نتیجهای. هرکدام هم تفسیر خودمان را اعلام میکنیم. این گفتوگو نیست. چیزهایی هم که در رسانهها و تلگرام میبینید گفتوگو نیست بلکه صرفا گفت است، البته گفتوگو بین مردم هست. گفتوگو یک کنش هدفمند و رسیدن به تفاهم است.
همه اینها پیشاگفتوگو است؛ چون قاعدهمند نیست. ما در پیشاگفتوگو تلاش میکنیم همدیگر را متقاعد کنیم که در یک بستر کاری را انجام دهیم اما هنوز وارد آن بستر و ساختار نهادی نشدهایم.
موضوع بلد نبودن گفتوگو هم مطرح نیست بلکه ساختار منافع طرفین به گونهای است که فعلا الزامی برای گفتوگو احساس نمیشود. الزام آن که احساس بشود، شکل میگیرد.
نظر شما :