تحلیلگر سابق سیا: طراحی منطقهای بن سلمان در حال رنگ باختن است
یک تحلیلگر سابق آژانس اطلاعاتی آمریکا با اشاره به تحولات اخیر منطقه، نوشته است که نفوذ و طراحیهای ولیعهد سعودی به مرور در حال رنگ باختن است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، «امیل نخله» از تحلیلگران ارشد سابق آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) اخیرا در یادداشتی در پایگاه «لوبلاگ»، نوشته است که سیاستهای «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی در منطقه با شکست مواجه شده است.
مسئول سابق برنامه تحلیل راهبردی اسلام سیاسی در سازمان سیا، در این یادداشت خروج امارات عربی متحده از یمن را نشانهای از این شکست توصیف کرده و نوشته است که به نظر میرسد بن سلمان باید در طراحیهای خودش برای منطقه تجدید نظر کند.
شکست سیاست ریاض علیه جمهوری اسلامی ایران، ناکامی طرح «معامله قرن» و احتمال خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، از دیگر نشانههایی است که به عقیده این عضو شورای روابط خارجی آمریکا، عدم تحقق اهداف بن سلمان را نشان میدهد.
در ادامه ترجمه متن کامل این یادداشت آمده است؛ (مطالب ذکر شده در یادداشت، الزاما مورد تایید خبرگزاری فارس نیست) :
تصمیم اخیر امارات عربی متحده برای خروج از جنگ یمن، «محمد بن سلمان» ولیعهد و در عمل حاکم عربستان سعودی را به تنها پیشبرنده این درگیری فاجعهبار بدل کرده است. دولت بن سلمان یعنی «محمد بن زاید» ولیعهد ابوظبی و در عمل حاکم امارات او را با خرابهها تنها گذاشته است. با این اقدام محمد بن زاید، به نظر میرسد ستاره بخت محمد بن سلمان رو به خاموشی است و نفوذش در عرصه بینالمللی در حال کاهش.
تلاشهای مکرر کنگره آمریکا برای توقف فروش تسلیحات آمریکایی به عربستان سعودی و حسابکشی از محمد بن سلمان به دلیل قتل جمال خاشقچی روزنامهنگار عربستانی، اعتبار و جایگاه بن سلمان را به شدت مخدوش کرده است. هرچند که کنگره نتوانسته بر وتوی رئیسجمهور [دونالد] ترامپ غلبه کرده و در عمل این معاملات تسلیحاتی را متوقف کند، اما همین اقدامات نمادین کنگره هم تبعات منفی بلندمدتی برای بن سلمان دارد. حمایت دو حزبی سنتی آمریکا از عربستان سعودی که سابقهاش به دوران رئیسجمهور «فرانکلین روزولت» میرسد، به واسطه تکبر و سرکوبگری بن سلمان، به تنها یک رابطه شخصی میان این خودکامه سعودی و رئیسجمهور کنونی ایالات متحده و داماداش تقلیل یافته است.
آن حمایت دو حزبی به کلی رنگ باخته و ولیعهد سعودی را به حسن نیت و حمایت متقابل دولت ترامپ، متکی کرده است. اقدامات محمد بن سلمان، در عمل منافع بلندمدت عربستان سعودی و تمام تلاش این کشور برای اثرگذاری مثبت بر افکار عمومی ایالات متحده را تضعیف کرده است. به محض اینکه یک دولت دیگر در واشنگتن زمام امور را به دست گیرد، قطعا درخواست حسابکشی از بن سلمان به واسطه اقداماتش در یمن و همچنین قتل وحشتناک خاشقچی، دوباره مطرح میشود. هرچند نمایندگان کنگره نتوانستهاند بر وتوی ترامپ غلبه کنند، اما چندین سناتور دید منفی خود به این رهبر سعودی را به صراحت ابراز کردهاند. میلیونها دلاری هم که بن سلمان برای ترمیم تصویرش در واشنگتن خرج کرده، نتوانسته به او کمکی کند.
اسرائیل-فلسطین
شکست طرح «معامله قرن» جرد کوشنر در مورد اسرائیل و فلسطین که اواخر ماه ژوئن در نشستی در بحرین رونمایی شد، ضربه دیگری به وجهه محمد بن سلمان بود. کوشنر و بن سلمان امیدوار بودند که بتوانند رهبران عرب را به شرکت در نشست بحرین و تمجید از طرح کوشنر وادارند. اما رهبران اردن، مصر، کویت و چند کشور دیگر از پیوستن به این ابتکار خودداری کردند. استدلال آنها این بود که بخش اقتصادی طرح صلح اسرائیل-فلسطین باید با یک جزء سیاسی مبتنی بر راهکار دو دولتی، همراه باشد. همانطور که پیش از این هم نوشتهاند، نشست بحرین حاصلی نداشت و نهایتا هم بدون آنکه توجه چندانی جلب کند، با چند عکس یادگاری ختم شد. بن سلمان احتمالا از اینکه نتوانسته حمایت اعراب را از طرح دوستانش در کاخ سفید جلب کند، احساس سرخوردگی میکند.
اگر بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل در انتخابات ماه آینده پیروز شود و بتواند تشکیل کابینه دهد، احتمالا بیش از پیش به سمت راستگرایان افراطی اسرائیل حرکت میکند. در آن صورت، صحنه سیاسی راست افراطی اسرائیل، به جای تلاش برای تحقق توافق با فلسطینیها بر اساس معادله اقتصادی بدفرجام کوشنر، به بحث در مورد الحاق اراضی اشغالی و انتقال جمعیت فلسطینی به خارج از اسرائیل سرگرم خواهد شد. با وجود آنکه بن سلمان با کوشنر رفاقت دارد، اما اعتبار عربی او لکهدار میشود. طرفه آنکه طرح صلح عربی که بیش از سه دهه عمر دارد و خواهان به رسمیت شناختن اسرائیل در ازای پایان اشغالگری اسرائیل بر اساس قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد است، توسط یک ولیعهد سعودی دیگر، یعنی عبدالله عموی بن سلمان ارائه شده و هنوز هم مورد حمایت سلمان، پدر بن سلمان قرار دارد. رابطه ویژه او با کوشنر نمیتواند تصویر خودپنداشته بن سلمان به عنوان یک رهبر متنفذ عربی را حفظ کند و روابط پنهانش با سران سیاسی و سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل هم مانع حمایت فلسطینیها از اوست.
اگر بن سلمان واقعا به بهبود وضع زندگی فلسطینیها اعتقاد دارد، چرا در تأمین مالی پروژههای توسعه اقتصادی کرانه باختری و غزه با قطر همراه نشده و به فلسطینیها ثابت نکرده که به فکر حال آنهاست؟ او همزمان میتواند با فلسطینیها و اسرائیلیها در مورد آینده جمعیت ساکن «بین بحر تا نهر» وارد گفتوگوی جدی شود. در غیر اینصورت، از او هم مانند بسیاری دیگر از رهبران عربی در گذشته، در تاریخ به عنوان فردی یاد میشود که جانهای فلسطینیها را هدر داد.
ایران
احتمال ازسرگیری گفتوگو با ایران - از طریق تلاشهای عمان و احتمالا امارات - ضربهای دیگر به آمال و نخوتهای منطقهای بن سلمان بود. بیانیه اخیر «مایک پامپئو» وزیر خارجه آمریکا مبنی بر اینکه که نیروهای ایالات متحده پیش از انتخابات سال آینده از شروع به ترک افغانستان میکنند، میتواند برای بن سلمان پیامی درباره ایران داشته باشد. هرچند به راحتی میتوان در بسیاری از موضوعات سیاست خارجی با اقدامات ترامپ مخالف بود، اما بیانیه پامپئو نشان میدهد که ترامپ برای یک جنگ دیگر در خاورمیانه یا تقابل نظامی با ایران، اشتیاقی ندارد. تند حرف زدن درباره ایران، به این معنی نیست که جنگی قریب الوقوع در پیش است.
وال استریت ژورنال این هفته گزارش داد که یک هیأت اماراتی برای بحث در مورد امنیت دریانوردی در آن بخش خلیج فارس، به ایران رفته است. امارات، به خصوص دوبی، خواهان حفظ امنیت خطوط دریانوردی تجاری است و تلاش میکند که شرکای بینالمللی خود متقاعد کند که این کشور هنوز هم برای تجارت با دولتهای عربی خلیج فارس، منطقهای امن است.
قطعا حل مسالمتآمیز تنشهای سیاسی منطقه با ایران، بهترین تضمین برای امن نگه داشتن تجارت در خلیج فارس است. دوبی به عنوان تجارتپایهترین امارت از مجوع امارات متحده عربی، چندین دهه است که با ایران روابط تجاری دارد. دوبی همچنین اقلیت شیعه قدرتمند و جمعیت نسبتا بزرگی از تجار موفق ایرانیالاصل دارد. علاوه بر این، دوبی همواره تجارت را در رأس اولویتهایش قرار داده است. در اوج بایکوت اسرائیل توسط اعراب، زمانی که بایکوت، اقلام تحریمشدهای مانند کوکاکولا و خودروهای فورد را از بازارهای عربی حذف کرده بود، حتما در بندر دوبی میشد این کالاها را یافت. با وجود عناد محمد بن زاید با ایران، در تاریخ مدرن دوبی، تجارت همواره بر سیاست غلبه دارد.
اگر گزارش وال استریت ژورنال درست باشد، در آن صورت احتمالا این هیأت پیام فوق را به تهران رسانده است. با در نظر گرفتن پیچیدگی و ارتباط درونی موضوعات منطقهای، میتوان تصور کرد که احتمال دارد هیأت صلح اماراتی بحث امنیت دریانوردی را به موضوعات دیگری مانند یمن، توافق هستهای، تحریمها و دیگر مسائل مورد مناقشه، بسط دهد. اگر عمان و کویت هم به این گفتوگوها بپیوندند، این مذاکرات میتواند جامعتر هم باشد. اگر این گفتوگوها به نوعی از مصالحه میان تهران و واشنگتن منجر شود، میتواند مبنایی برای یک توافق تازه باشد که مباحث هستهای جزء مهمی از آن است. اگر دولت ترامپ از کاهش تنش حمایت کرده و همچنان به شرکای تجاری ایران معافیت تحریمی اعطا کند، در آن صورت دیگر باید برای محمد بن سلمان روشن شود که ترامپ به دنبال جنگ با ایران نیست.
اگر واشنگتن و تهران گفتوگوهایی جدی در مورد توافق هستهای و تحریمها را آغاز کنند، در آن صورت جنگهای منطقهای محمد بن سلمان و دسیسههای خصمانه او علیه ایران و اسلام شیعه، با شکست روبرو شده است. انزوای او ادامه مییابد و تاریخ از او به عنوان یک مستبد فاسد و سرکوبگر عربی دیگر یاد خواهد کرد. طراحی کلان او برای منطقه به یک خیال واهی بدل میشود و آمال او برای تبدیل شدن به یک بازیگر اثرگذار در صحنه جهانی، به باد میرود.
سرکوبگری
در ماههای اخیر، بسیاری از سناتورهای ایالات متحده به صراحت به دلیل عملکرد سرکوبگرانه بن سلمان در زمینه حقوق بشر، به او تاختهاند. تعداد رو به افزایش اعدامهای معارضین در عربستان سعودی و بحرین - جایی که سعودیها در آن از نفوذ فوقالعادهای برخوردارند - اعتبار و جایگاه بن سلمان را خدشهدار کرده است. این اعدامها، ماهیتی فرقهای دارند، شهروندان شیعه دو کشور را هدف گرفتهاند و عمدتا بر بازداشتهای غیرقانونی، شکنجه، اعترافات اجباری و دادگاههای نمایشی مبتنی هستند. رژیم بحرین برای سرکوب اکثریت شیعه خود، روی حمایت نظامی سعودی حساب کرده است.
با اعلامیه اخیر مبنی بر بازگشت نیروهای آمریکایی به عربستان سعودی، محمد بن سلمان به مرور شعلههای برآمده از جناح مذهبی وهابی-سلفی را احساس خواهد کرد. مخالفت مذهبی با حضور نیروهای «کفار» در اراضی حرمین شریف در سال ۱۹۹۱ انگیزه اولیه اسامه بن لادن برای انجام حمله در عربستان سعودی و ایالات متحده بود.
پس از آنکه یک ائتلاف تحت رهبری آمریکا در سال ۱۹۹۱ صدام را از کویت خارج کرد و نیروهای آمریکایی در عربستان سعودی باقی ماندند، فعالان مذهبی با استناد به یک حدیث منتسب به پیامبر اسلام، با این حضور مخالفت کردند. فارغ از اصالت این حدیث، وهابیون اعتقاد دارند که پیامبر وصیت کرده است که در عربستان تنها باید یک مذهب باقی بماند. از این رو، نیروهای کفار باید از عربستان اخراج شوند. این دیدگاه رادیکال، میتواند به یک کابوس برای بن سلمان بدل شود که مخالفان او را متحد کند.
با خروج امارات از یمن، محمد بن سلمان مجبور است در طراحی کلانی که برای خودش و منطقه داشته، تجدید نظر کند. این طراحی که بر پول کلان و تصور حمایت کاخ سفید صورت گرفته بود، در حال رنگ باختن است. آیا محمد بن سلمان این شکست پیش رو را دریافته و پیش از آنکه دیر شده باشد، اقدامی میکند؟
انتهای پیام/ص
نظر شما :