منافع و جاه طلبی های سعودی و اسرائیلی و اعمال فشارهای آمریکا
پیدا و پنهان تنش ها در غرب آسیا به محوریت ایران
نویسنده: دکتر چاندرا مظفر (رئیس جنبش بین المللی حمایت از جهانی عادلانه)
دیپلماسی ایرانی: سیاست جهانی در حال حاضر شکل گیری یک بحران خطرناک را شاهد است. نوعی نگرانی و ترس عمومی در جهان درباره احتمال اقدام ناگهانی ایالات متحده و متحدان آن برای آغاز یک عملیات نظامی علیه ایران حس می شود. یک ناو هماپیمابر ایالات متحده و بمب افکن های «بی 52» در منطقه مستقر شده اند. ادعاهای مربوط به خرابکاری در چهار تانکر نفتی که دو تای آنها متعلق به عربستان سعودی بودند و همچنین حمله به یک خط لوله نفت بزرگ همگی به نوعی بدون هیچ دلیل و مدرکی به ایران نسبت داده شده اند. هیچ نیازی با یادآوری نیست که سناریوهای اینچنینی اغلب با هدف توجیه یک تجاوز نظامی مورد استفاده قرار می گیرند.
ایالات متحده در بیش از یک سالی که به طور یک جانبه از توافق هسته ای ایران با شش قدرت جهانی خارج شده، هم تحریم های اقتصادی را مجددا علیه ایران اعمال کرده و هم سعی دارد دیگر کشورهایی را که با این کشور تجارت می کردند به کاهش تعاملاتشان با ایران وادار کند. اقدام ایالات متحده به هدف گرفتن ایران یک نمونه بارز بی انصافی صرف است به این دلیل ساده که آژانس نظارت هسته ای سازمان ملل یعنی آژانس بین المللی انرژی اتمی بارها و بارها تاکید کرده که ایران به توافق هسته ای پایبند بوده است؛ از این رو، نباید با تحریم های قدیمی یا جدید مورد مجازات قرار بگیرد. دیگر امضاکنندگان توافق هسته ای یعنی روسیه، چین، بریتانیا، فرانسه و آلمان هم همین موضع را اتخاذ کرده اند.
اما دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا بعضا به دلیل نفوذ فزاینده اسرائیل تحت نخست وزیری بنیامین نتانیاهو و بخشی از لابی اسرائیلی در ایالات متحده در داخل دولت خود مصمم است که علیه ایران اقدام کند. اگرچه اسرائیل به دلیل تعهد اثبات شده ایران به فلسطین از زمان انقلاب اسلامی 1979، با بی اعتمادی شدید دولت این کشور به خود مواجه بود، اما تا همین سال های اخیر به ایران و مردم آن به چشم چالشی برای اهداف خود نمی گریست. اما ایران در پی ترکیبی از سه دلیل برای هدف اسرائیل برای ایجاد قدرت هژمونیک در غرب آسیا چالش محسوب می شود: ثروت نفت و گاز ایران در پی دانش و توانایی های علمی آن تقویت شده و بر تعلق خاطر مشتاقانه به استقلال ملی که از تجربیات تاریخی و وابستگی های آن به هویت معنوی بر آمده، تاثیر گذاشته است. علاوه بر این، دولت ایران یک مدافع جدی دولت سوریه محسوب می شود که حاضر به پذیرش الحاق ارتفاعات جولان به اسرائیل، یک مورد دیگر نقض قوانین بین المللی، نشده است. ایران همچنین با حزب الله در ارتباط است که به شیوه موفقیت آمیزی توانسته در برابر تلاش های اسرائیلی برای به دست آوردن کنترل بر لبنان مقاومت کند.
اما شاید دلیل دیگری هم برای این مساله که اسرائیل و ایالات متحده به هدف گرفتن ایران در این برهه زمانی کمر بسته اند، وجود داشته باشد. سران آمریکا و اسرائیل تصمیم دارند در آینده نزدیک آنچه را که «توافق قرن» می نامند و تلاشی مضحک برای حل درگیری دیرینه اسرائیل و فلسطین بیشتر نیست، اعلام کنند. طبق اطلاعات اندکی که درباره این طرح وجود دارد، این توافق در حق مردم فلسطین غیرمنصفانه است و انتظار می رود فلسطینی ها و شمار زیادی از مردم غرب آسیا با آن مخالفت کنند. به گفته منابع گوناگون، این توافق فلسطینی ها را به یک آپارتاید (سیاست مبتنی بر تبعیض نژادی) دائمی محکوم می کند. انتظار می رود که ایران و متحدانش سر دم دار مخالفان باشند. از برخی جهات این مساله هم می تواند دلیلی برای لزوم نابودی فوری ایران (در ذهن آمریکا و اسرائیل) باشد.
عجیب است در حالی که ایران یهودیان را به عنوان یک اقلیت به رسمیت می شناسد و آنها در مجلس نماینده دارند، اسرائیل چنین خصومتی به ایران نشان می دهد. این رویکرد ایران در قبال یهودی ها در غرب آسیا منحصر به فرد است و ناتوانی اسرائیل در درک این مساله شاید اثباتی باشد بر اینکه تعهد حقیقی آن به در نظر گرفتن منفعت یهودیان نیست و به پیشبرد ایدئولوژی صهیونیست با هدف توسعه و هژمونی است.
اما اسرائیل و صهیونیسم تنها دلیلی نیست که ایالات متحده به دنبال کاهش قدرت ایران است. تضعیف و نابود کردن ایران در دستورکار یکی دیگر از متحدان نزدیک ترامپ در منطقه نیز هست. سعودی ها نیز انقلاب اسلامی 1979 ایران را تهدیدی مهلک برای موقعیت و قدرت خود می دانند چراکه با سرنگونی یک پادشاه فئودال همراه بوده و مخالف سلطه ایالات متحده در منطقه و به دنبال تجلی دیدگاه کرامت انسانی و عدالت اجتماعی ریشه دار در اسلام است. پس از آنکه نفوذ ایران در غرب آسیا به ویژه پس از تهاجم انگلیسی-آمریکایی به عراق گسترش یافت، نخبگان سعودی بیشتر نگران ایران شدند و از ایالات متحده خواستند مانع از ایفای نقش این کشور در منطقه شود. لازم به ذکر است که اگر نفوذ ایران در حدود 15 سال گذشته در منطقه بیشتر شده، تنها به دلیل استقامت دولت جمهوری اسلامی نیست و حیله گری های نخبگان حاکم بر عربستان و آمریکا نیز در این زمینه تاثیرگذار بوده است. برای نمونه، سرنگونی صدام حسین در پی حمله سال 2003 نیروهای بریتانیا و ایالات متحده به آمریکا در عراق در سال 2003 مسیر را برای نفوذ و تاثیرگذاری بیشتر سیاستمداران شیعه مایل به ایران در این کشور هموار ساخت.
اینکه منافع و جاه طلبی های سران سعودی و اسرائیلی چطور و چرا با اعمال فشار ایالات متحده علیه ایران در هم تنیده، چندان مورد توجه رسانه از جمله رسانه امروزی قرار نگرفته است. در نتیجه، تنها عده اندکی از عموم مردم دلایل حقیقی برای تنش های ایجاد شده در غرب آسیا با محوریت ایران را درک می کنند. دلیل عمده این است که رسانه واقعیت را به گونه ای پنهان می کند و تغییر می دهد که سبب می شود بسیاری از مردم قربانی را شکارچی و شکارچی را رهایی بخش بپندارند. همانطور که مالکوم ایکس گفته: «اگر مراقب نباشید روزنامه ها سبب می شوند از مردمی متنفر شوید که مورد ستم قرار گرفته اند و در مقابل آنهایی را دوست بدارید که ستم روا می دارند.»
مترجم: طلا تسلیمی
نظر شما :