همه "آتشهای" خاورمیانه از گور "معامله قرن" بلند میشود
چه ارتباطی بین پرونده هستهای ایران، بحران سوریه، بیثباتی عراق، نقطه جوش کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، نابسامانی اقتصادی لبنان، درگیری فلسطینی – فلسطینی و خیزش غزه و فشارهای آمریکا بر ترکیه وجود دارد؟ آیا تمام این مشکلات به وجود آمده در خاورمیانه مربوط به "معامله قرن" میشود؟ بله، همه به این معامله مربوط هستند.
به گزارش ایسنا، سایت النشره در تحلیلی به ریشه تمام بحرانهای منطقه خاورمیانه پرداخته و میآورد: "معامله قرن" تا به اینجا بسنده نمیکند بلکه مسائل دیگری نظیر رسیدگی به مرزهای جنوبی لبنان و روشن شدن وضعیت میادین گاز و نفت این منطقه طبق رای و نظر آمریکا و بررسی وضعیت مرزهای شمالی لبنان برای شعله ور کردن آتش اختلافات بین بیروت و دمشق و بستن پرونده آوارگان فلسطینی در لبنان و نابودی کامل حق بازگشت آنها به سرزمینشان را دربرمیگیرد. تمام اینها با نیات طراحان "معامله قرن" مرتبط هستند.
واشنگتن تصور میکرد راحتترین گره در مسیر "معامله قرن" گره ترکیه است تا اینکه کاشف به عمل آمد ترکیه با استناد به رویکرد اسلامی خود به خصوص درباره بیت المقدس مخالف سرسخت معامله قرن است، در آن زمان بود که فشارهای اقتصادی و سیاسی بر این کشور افزایش یافت از طرفی موافقت بیدردسر آنکارا با این معامله احتمالا به سقوط دولت رجب طیب اردوغان رئیسجمهوری ترکیه که داعیه اسلامی داشته و بر ممنوعیت فروش قدس و تقسیم آن تاکید دارد، منجر میشود.
اما درباره کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، واشنگتن یکی از این کشورها را برای برداشتن گام اولیه در طرح مورد نظر خود انتخاب کرده؛ گام اولیه آن مضمونی اقتصادی و تجاری تحت عنوان "صلح برای شکوفایی" دارد. منامه اواخر ماه میلادی آینده میزبان این کنفرانس اقتصادی با حضور وزیران دارایی کشورهای منطقه و تجار است. انتخاب بحرین برای برداشتن گام اولیه "معامله قرن" این را القا میکند که کشورهای عرب حوزه خلیج فارس با این طرح صد در صد موافقند و تنها منتظر اعلام آن نشستهاند.
اما ایران، واشنگتن از ایران نیز میخواهد در مسیر اجرای معامله قرن مانعتراشی نکند و دست از حمایت از گروههای مقاومت فلسطین و لبنان بردارد از این رو فشارهای گستردهای را متحمل این کشور کرده است که از خروج آمریکا از برجام شروع شد و به تحریمهای اقتصادی و مالی و حتی تهدید نظامی رسیده است. البته تهران مقابل هیچ یک تسلیم نشده و حتی اعلام کرده برای دو روند یعنی مذاکره از یک سو و مقابله از سوی دیگر آماده است. البته دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا جنگ را نمیخواهد این را به صراحت گفته است، او فقط میخواهد ایران در اثر پیامدهای تحریم اقتصادی وارد مذاکره شود.
اما درباره عراق، نباید از خاک این کشور برای تسویه حسابها بین محور مقاومت و واشنگتن و تلآویو استفاده شود خصوصا در سایه ادعاهای صهیونیستی مبنی بر اینکه غرب عراق مکانی برای شلیک موشکهایی به سمت شهرها و شهرکهای اسرائیلی خواهد بود. این موضوعی است که پامپئو، وزیر خارجه آمریکا در جریان سفر اخیرش به عراق این را به عراقیها گوشزد کرد.
در مورد سوریه نیز که عملا در محور مقاومت قرار دارد آمریکاییها از دو مسیر روی آن حساب باز کردهاند یکی اینکه روسها از آنها در طرح معامله قرن حمایت کنند و دوم فشارها و تحریمهای اقتصادی و نظامی بر سوریه جهت واداشتن دمشق به تسلیم شدن. برخی ناظران معتقدند حل و فصل اختلافات بین ایران و آمریکا تضمن کننده مواضع لبنانیها، سوریها، فلسطینیها برای به هم نریختن طرح "معامله قرن" است.
درخصوص ارتباط لبنانیها با "معامله قرن" برخی معتقدند، نقش لبنان در حاشیه است اما معلوم شد لبنانیها در صورتیکه در مخالفت با تبعات "معامله قرن" منسجم شوند میتوانند طرح را از بین ببرند یا دست کم از میزان به ثمر نشستن آن بکاهند با این دیدگاه که لبنان بیشتر از کشورهای دیگر متضرر خواهد شد و لبنانیها بیشترین بها را پرداخت خواهند کرد خصوصا درباره نابودی حق بازگشت آوارگان فلسطینی از اردوگاههای فلسطینیها موجود در لبنان به سرزمینشان چراکه ممکن است آنها در لبنان برای همیشه اقامت کنند و توازن طایفهای این کشور که همواره بحران ساز بوده را دوباره به هم بریزند.
درست است که صهیونیستها از مقاومت کارآمد و مجرب لبنان در مراحل مختلف نگرانیهایی داشتهاند اما مطمئن هستند که مشغول بودن لبنانیها به مشکلات اقتصادی و سیستم طایفهایشان و درگیریهای سیاسی نامحدود آنها این کشور را از هرگونه اقدام در جهت ممانعت از اقامت دائمی آوارگان فلسطینی در لبنان بازمیدارد. طبق تصورات طراحان این معامله بینالمللی کافی است غرب به لبنانیها اشارهای درباره تسهیل امور اقتصادیشان داشته باشد تا اقتصاد این کشور فرونپاشد. طرح و نقشههای آمریکایی که رو شده تلاش دیگری را هم دربردارد که آن تقلاهای دیوید ساترفیلد، فرستاده آمریکا در ترسیم مرزهای دریایی و زمینی لبنان و سرزمینهای اشغالی و دغدغه پرونده نفت و گاز از منظر آمریکا برای بیاثر کردن مخالفتهای لبنان با "معامله قرن" است اما موضوع درباره لبنان به پذیرش حق لبنان در سرمایهگذاری در میادین گازی جنوبی ختم نمیشود بلکه مساله اقامت دائمی فلسطینیها در لبنان به عنوان شرط اساسی اسرائیل برای تکمیل "معامله قرن" مطرح خواهد شد.
به هر حال لبنان باید با اقامت دائمی فلسطینیها در این کشور چگونه تعامل کند؟ لبنان بعضا وعدههای اقتصادی اروپاییها به خصوص از سوی انگلیس و فرانسه را در ازای آنچه طرح اقامت دائمی ۱۰۰ هزار فلسطینی در خاک این کشور و کوچ کردن بقیه آوارگان به کشورهای اروپایی است، میشنود. این در حالی است که هیچ کس فعلا در لبنان به این موضوع توجه ندارد مثلا مسیحیان که میتوانند از طریق واتیکان برای ممانعت از به هم خوردن توازن مسیحی - اسلامی لبنان در نتیجه اقامت دائمی فلسطینیها فشار بیاورند توجهی به این موضوع ندارند در حالیکه غرب نیز متوجه نقش آنها در لبنان نیست. طبق تمام این شاخصها، آنچه در آینده رخ میدهد بسیار دردناک خواهد بود و همه نگاهها به ملت فلسطین دوخته شده که ببینند با هرگونه معاملهای درباره موجودیت و سرنوشتشان مقابله میکنند یا با آن کنار میآیند.
نظر شما :