وقت خروج نخبگان سیاسی از لاک انزوا
جریان بازی قدرت به نفع افراط گرایان پیش می رود
دیپلماسی ایرانی: حال و هوای این روزهای خاورمیانه و شمال آفریقا چندان خوش نیست، از یک سو لیبی که بعد از انقلابی ناکام و مداخله نیروهای خارجی از چاله حکومت دیکتاتوری قذافی بیرون آمد، حال به چاه جنگ داخلی افتاده و سالهاست که مردم این کشور رنگ ثبات و آرامش را ندیده اند، از سوی دیگر درگیری های مستمر رژیم صهیونیستی و نوار غزه را شاهد هستیم که به استخوان لای زخم منطقه تبدیل شده است. هر چند حال آتش بسی شکننده بین دو طرف برقرار شده اما آمار بالای شهدای فلسطینی در درگیری اخیر نشان می دهد ترک تازی های رژیم صهیونیستی در سایه حمایتهای بی دریغ آمریکا و سکوت جامعه جهانی همچنان ادامه دارد.
چنگ و دندان نشان دادن های تیم امنیتی تندروی ترامپ به ایران هم که ظاهرا پایانی ندارد و جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در جدیدترین اظهارات خصمانه خود علیه کشورمان، از اعزام بمبافکن و ناو هواپیمابر به خاورمیانه خبر داد تا به زعم خود پاسخی داده باشد به اشارات و هشدارهای ایران علیه تروریستهای آمریکایی مستقر در منطقه(سنتکام).
هر چند خاورمیانه و شمال آفریقا به دلیل مداخلات مستمر قدرتهای فرامنطقه ای و دمیدن آنها در آتش اختلافات قومی و مذهبی همواره مستعد تنش و بحران بوده است، اما در کنار این ویژگی، نقش آفرینی و میانجیگری افراد دوراندیش، صلح طلب و مصلحت گرا در کشورهای مختلف سبب می شد تا طناب نازک روابط بین کشورهای منطقه هیچ گاه پاره نشود و راه برای چانه زنی و بهبود روابط باز بماند.
حال اما با فقدان یا سکوت این شخصیتها، روی کار آمدن پادشاهی فرتوت در مهمترین کشور جهان عرب که عملا زمام امور کشورخود را به فرزند و مقامات ماجراجو، جنگ طلب و سرسپرده داده و آغاز مناسبات رسمی برخی از کشورهای اثرگذار عرب همچون عمان با رژیم صهیونیستی، به نظر می رسد طفل بیمار خاورمیانه دایه های دلسوز خود را از دست داده و به حال خود رها شده است.
کشورهای اروپایی نیز که گه گاه با شعارهای حقوق بشری و ضد جنگ حداقل ژست صلح طلبی، مذاکره و اولویت دیپلماسی را به خود می گرفتند، حال با یکه تازی آمریکا در نادیده گرفتن مهمترین دستاورد دیپلماتیک آنها (برجام) و البته به واسطه چشیدن طعم خوش دلارهای ناشی از فروش سلاح به کشورهای این منطقه، دیگر انگیزه و توانی برای عرض اندام و جلوگیری از جنگ و تنش ندارند.
سازمان ملل نیز که متأسفانه هنوز شخصیت مستقل حقوقی خود را پیدا نکرده و تصمیماتش در گرو رویکرد و اقدام همین کشورهای قدرتمندی است که ذکر انگیزه ها و رویکرد آنها رفت.
به این ترتیب به نظر می رسد در شرایط فقدان سیاستمداران و کشورهای مصلحت اندیش و صلح گرا، جهان به طور کلی و منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به طور خاص درگیر تصمیمات سیاستمداران افراط گرا و جنگ طلبی شده که عرصه را برای زیاده خواهی های خود باز دیده است و می کوشند از آب گل آلود سکوت و انفعال دیگر کشورها، ماهی بگیرند.
در چنین شرایطی وظیفه نخبگان سیاسی کشورهای منطقه است که از لاک انزوا بیرون آمده و با سفرهای غیر رسمی و برگزاری نشستهای دوستانه و غیر سیاسی، نقاط اشتراک و وحدت آفرین را پر رنگ کرده و راه های باقی مانده برای کاهش سطح اختلافات سیاسی و افزایش همکاری را پررنگ تر از قبل نشان دهند و از این طریق نقش تاریخی خود را برای بازیابی صلح و ثبات در منطقه بر عهده بگیرند.
از سوی دیگر لازم است دستگاه دیپلماسی کشور نیز در کنار رایزنی های گسترده ای که با کشورهای اروپایی، چین و روسیه در دستور کار دارد، ایجاد تحرک بیشتر در سازمان های منطقه ای همچون اکو، شانگهای، همکاری های اسلامی و نیز جنبش عدم تعهد را نیز در برنامه خود قرار دهد تا بتواند از این طریق مقدمات مقابله با اقدامات افراطی را در مجمع عمومی سازمان ملل و سازمانهای منطقه ای فراهم کند.
متأسفانه در چرخه متغیر قدرت، حال جریان بازی به دست کشورهای جنگ طلب و تیم های امنیتی افراط گرای آنها افتاده و تغییر این چرخه و حفظ منطقه و جهان از جنگ، تنش و ناامنی عزم ملی و بین المللی می طلبد.
نظر شما :