کنفرانس اربیل، صلح از رویا تا واقعیت

۱۵ اسفند ۱۳۹۷ | ۱۱:۴۳ کد : ۱۹۸۲۱۳۰ سرخط اخبار

به دعوت مرکز تحقیقات روداو که بخشی از بزرگترین موسسه و هلدینگ رسانه ای در اقلیم کردستان (عراق) است برای شرکت در یک کنفرانس بین المللی با محوریت بحث هایی چون وضعیت و آینده خاورمیانه، موضوع کردها، بحران سوریه  به همراه برخی از دوستان دانشگاهی در تاریخ  10 و11 اسفند به اربیل سفر کردیم. کنفرانسی که به رغم برخی نکات و کاستی ها، با توجه به اینکه اولین تجربه اربیل از نوع خود بود، مناسب برگزار گردید.

به گزارش فراتاب، این نشست در حالی برگزار شد که هنوز اقلیم از فضای روانی و تعلامات ناشی از رفراندوم استقلال خارج نشده است. می توان گفت که در کنار اهداف سیاسی و رسانه ای این نشست، بخشی مهمی از اهداف این کنفرانس خروج از آثار این تحول بود. در ذیل به بخش های از مقاله ارایه شده، مصاحبه ها و سخنان اظهار شده خویش در این نشست بین المللی اشاره می نمایم:

جهان و بیش از همه خاورمیانه به صلح نیاز دارد. متاسفانه ما اهلی خاورمیانه جنگیدن را خوب بلدیم، اما صلح را بلد نیستیم. ضروت اجتناب ناپذیر امروز و فردای خاورمیانه آن است که صلح را یاد بگیریم. در پاسخ به اینکه  چرا ما صلح را نمی دانیم شاید بتوان گفت که مهمترین علت آن باشد که این منطقه از جهان بیش از آنکه  درگیر حال و آینده باشد، درگیر گذشته است. در این بخش از جهان، تاریخ بجای آنکه نقش سازنده پل ارتباطی را ایفا نماید، نفش مخرب را ایفا می نماید. در ایجاد این فضا بیش از همه، رهبران خاورمیانه مقصرند. تاریخ، آن هم تاریخ جنگ و روایت های خاص از آن، مسلط بر ذهنیت رهبران منطقه است. هنگامی که تاریخ به خدمت سیاست در می آید، وقوع فاجعه و بحران اجتناب ناپذیر می گردد. در عرصه سیاست، وقتی سیاست مداران و رهبران سیاسی تاریخ و روایت های برخواسته از آن را مصادره به مطلوب  کرده و به خدمت سیاست می گیرند بحران ایجاد می گردد. آفت مصادره به مطلوب به هنگامی که در حوزه دین رخ  داده و دین به خدمت سیاست گرفته می شود، ابعاد فاجعه عمیق تر می گردد. خاورمیانه در حال حاضر صحنه این فاجعه است.

باید خاورمیانه را در قالب چالش های هویتی بنگریم. در حالی که کردها  و رهبران آنها روی تعلق و انتساب صلاح الدین ایوبی به خویش مانور می دهند، ایرانی عظمت طلب بر شان تاریخ باستانی خویش تاکید می نماید. ترکیه با اشاره به سلطان آلپ ارسلان و ... تاریخ می سازد و دیگری با قادسیه نه تاریخ، که فاجعه می آفریند. خاورمیانه و رهبران آن باید از تسلط تاریخ رها شوند. ذهنیت برخواسته از تاریخ نمی تواند عامل تعامل باشد.

همه می دانیم که عامل مهم دو جنگ اول و دوم جهانی، فارغ از ملاحظات سیاسی، اقتصادی، نگاه تاریخی بوده است. امروز در اروپای از تاریخ رها شده، نه مرکل از بیسمارک و نه مکرون ازناپلئون، سخنی بزبان نمی رانند.

به واسطه مسئولیتی که داشتم، سال ها با مقامات و جناح های سیاسی، روشنفکری و رسانه ای ترکیه ارتباط وسیع و عمیق داشته ام. بی شک ترک ها تاریخی زده ترین ملت و دولت در خاورمیانه اند. شاید علت آن باشد که امپرطوری و شانی که آنان بر آن تاکید می کنند، چندان دور نیست. ذکر دو خاطره شاید عامل کمک و روشن کننده برای درک علل  مهمترین بحران (کردی) چهار دهه گذشته ترکیه باشد. منزل مرحوم دمیرل در نزدیکی سفارت ایران در آنکارا بود و با وی بسیار ملاقات داشتیم. در اغلب ملاقات ها ایشان علاوه بر موضوعات معمول، برای آنکه بتواند همکاری ایران در کاهش بحران کردی جالب نماید اعلام می داشت که اولین جمهوری کردها در مهاباد تشکیل شده است. در نقطه مقابل دمیرل، وقتی با لیلا زانا ملاقات می کردم، ایشان می گفت با توطئه ایران و ترکیه (عثمانی) در چالدران این دو کشور کردستان را میان خود تقسیم کردند. در تقابل دو نگاه دمیرل و لیلازانا، ترک ها، کردها را عامل تجزیه و کردها خود را قربانی تجزیه می دانستند. در نتیجه اگراین نگاه بماند، بحران همچنان خواهد ماند. باید ذهنییت مردم و به ویژه رهبران در خاورمیانه تغییر کرده و از نگاه سلبی به نگاه ایجابی تغییر نماید. اگرچه آرزوها جایی در سیاست ندارند، اما می تواند نقطه امید و آغاز باشند. هر چند سخت باشد اما خاورمیانه شرایط تحقق رویای اتحاد را دارد، به شرطی که از تسلط تاریخ و هویت های قومی و مذهبی رهایی بیابد. هویت ما اهلی خاورمیانه چون همه نقاط جهان، محصول جغرافیا بوده و خویش هیچ نقشی در کرد، ترک، عرب، ایرانی، شیعی، سنی بودن نداشته ایم. اگر تاثیر جغرافیا بر هویت درک راهبردی شود، آنگاه همه از تعصبات رها شده، در مسیر دموکراسی بسوی اتحادی در قالب شهروندی خواهند رفت. فارغ از پیچیدگی ها چند لایه ای، شهردار پاکستانی لندن و ریاست جمهوری  اوباما در امریکا، محصول این نگاه بوده است.

به هرحال خاورمیانه در هویت کرد، عرب، ترک، ایرانی باید از روایت های چالشی بسوی روایت های مشترک گام بر دارد و اگر نتواند آینده همچنان خونین و بحرانی خواهد بود. نیاز مبرم خاورمیانه و تمامی هویت های آن گفتگو و باز گفتگو است. شکست دیپلماسی، ورود به بن بست جنگ است. فارغ از موضوع فلسطین و اسرائیل، کردها به عنوان مهمترین موضوع و مسئله خاورمیانه باید میان کف و سقف خواسته های خود تعادلی ایجاد نمایند. درست است که مطالبات کردها در جغرافیای متعلق به خویش از منظری مشروعیت دارد، اما همه می دانیم که در دعوا و تضاد میان حق تعیین سرنوشت با حق حاکمیت، این قدرت است که تمام کننده می گردد. عدم درک این نکته بود که رفراندوم استقلال اربیل، رویکرد کردی در ترکیه و وضعیت کردهای سوری را با مشکلات عدیده مواجه نمود. شکست رفراندوم، سقوط عفرین، شکست پروسه صلح در ترکیه در بخش مهمی حاصل رفتار رهبران کرد در منطقه بوده است. بنظر می رسد همه و در این میان کردها برای رسیدن به اهداف استرتژیک بیش از همه، نیازمند درک ظرفیت های خویشند. مطالبات کردها در سقف استقلال، تبعات تغییرات ژئوپلتیک داشته و بر ژئواکونومیک خاورمیانه نیز تبعات راهبردی دارد که هیچ یک از کشورهای دارای جمعیت کرد بدان تن نخواهند داد. کشورهای دارای جمعیت کرد در هر چیزی اختلاف داشته باشد، در عدم ظهور دولت کرد اشتراک مساعی دارند، مگر انکه برای تنظیم رفتارها و منافع از کردها بعنوان ابزار برای مقطعی سود جویند. نکته مهم آنکه رسیدن کردها به استقلال به بیش از اراده آنان و یا حتی مخالفت دولت های منطقه نیاز دارد. در ارتباط با کردها، امریکا در مرحله اول و در رتبه بعدی روس ها مهمترین بازیگر هستند. هیچ یک از این دو کشور ملاحظات کلان خود در ارتباط با کشورهای منطقه را قربانی کردها نمی نماید. فارغ از آن بر هم خوردن ثبات کلان خاورمیانه را هیچ قدرتی خواستار نیست. همچنین امریکا، اروپا و روسیه نمی خواهند با بازیگران کوچک بازی نمایند. باید توجه داشت که کردها اگرچه قدرت و عاملیت تاثیرگذار بر روندها هستند، اما بیش از نقش اصلی همچنان بازیگران فرعی در خاورمیانه اند. آنان بیش از آنکه عامل تاثیرگذارهای راهبردی باشند، عامل تنظیم معادلات و رفتارها می باشند.

اوجالان در جریان محاکمه خود اعلام کرد که مسئله کردها در ترکیه با روش دمکراتیک حل خواهد شد. در رویکرد کردی در ترکیه که بیش از یک حرکت اصلاحی، یک حرکت انقلابی بود، آنکارا با تابو شکنی تا مذاکره با قندیل، بروکسل و ایمرالی رفت، اما بحران سوریه و تاثیرات آن بر ترکیه که تا کندن خندق در دیاربکر و ...  پیش رفت، پروسه صلح را به محاق برد. اگر دمیرتاش به پیشنهاد ائتلاف اردوغان پاسخ مثبت داده بود، مسلما امروز کردها در وضعیت بسیار بهتری بودند.

درک موقعیت و ارزیابی صحیح از ظرفیت، بخشی از موفقیت است. محاسبات ورود و خروج کردها به بحران باید بسیار دقیق باشد. رسیدن به اهداف استراتژیک نه بر اساس خواسته ها، بلکه بر اساس ظرفیت هاست. مسئله کردها با نگاه پروژه ای قابل حل نیست. باید به مسایل کردی و راه حل آن، نگاهی روندی داشت. اگر ظهور داعش از مهمترین عوامل سکولاریزه شدن خاورمیانه باشد، کردها می توانند مهمترین عنصر گذر خاورمیانه به دمکراسی باشند. این روندی است که در ترکیه و عراق در حال تجربه شدن است.

نکته آنکه میان مدیریت بحران و مدیریت حل بحران تفاوت بسیار است. تا امروز در خاورمیانه بحران ها و در این میان بحران کردی از سوی همه مدیریت شده است. بنظر می رسد دیگر زمان حل بحران فرا رسیده است. تنها راه گفتگو و باز هم گفتگوست. بیایم همگی صلح را یاد بگیریم.

صادق ملکی استراتژیست و تحلیل گر ارشد سیاسی

کلید واژه ها: صادق ملکی


( ۴ )

نظر شما :