ملتی که هم تحریم است و هم خوشحال
نام کوبا را که میشنویم، واژههایی همچون سیگار برگ، سوسیالیسم، چریک، فیدل کاسترو، چهگوارا، شکر و انقلاب در ذهنمان نقش میبندد؛ اما همهی اینها به کنار، کوبا کشوری است که بیش از نیمقرن تحریم را از سر گذرانده است؛ آن هم از سوی کشوری که تا پیش از آن مهمترین شریک تجاریاش به شمار میرفت یعنی ایالات متحده.
نخستین بار در سال ۱۹۶۰ بود که ایالات متحده در زمان ریاستجمهوری آیزنهاور که برای ما ایرانیان یادآور کودتای ۲۸ مرداد است، کوبا را تحریم کرد. این اقدام پس از آن بود که کوبا، پالایشگاه این کشور را که تا پیش از آن آمریکا در آن سهیم بود، ملی اعلام کرد و با شوروی قراردادی تجاری امضا کرد. اما سال ۱۹۶۱، اتفاق مهمی رخ داد. در این سال، سازمان سیا که از سوی آیزنهاور، رئیسجمهوری وقت آمریکا، با بودجهی ۱۳.۱ میلیون دلاری، مأمور سرنگونی فیدل کاسترو و انقلاب کوبا شده بود، جنگی را سازماندهی کرد که به جنگ خوکها معروف است. سال ۱۹۶۱ سازمان سیا که از سوی آیزنهاور، رئیسجمهوری وقت آمریکا، با بودجهی ۱۳.۱ میلیون دلاری، مأمور سرنگونی فیدل کاسترو و انقلاب کوبا شده بود، جنگی را سازماندهی کرد که به جنگ خوکها معروف است کوبا در این جنگ سهروزه، در برابر نظامیانی که اغلب کوباییان فراری و تبعیدی بودند، پیروز شد. پس از این واقعه بود که رئیسجمهوری جدید آمریکا، جان.اف کندی، تحریمهای شدیدی را بر کوبا اعمال کرد. بنا بر این تحریمها، آمریکا واردات خود را از کوبا به صفر رساند و همهی کالاهایی را که کوبا حتی در تولید مواد خام آنها نقش داشت، تحریم کرد. آمریکا همچنین کمکهای خود به کشورهایی که کشتیهای تحت پرچمشان کالایی را به کوبا یا از این کشور حمل میکردند، قطع کرد. در یک کلام، ایالات متحده به دیگر کشورها این پیام را میداد که «شما میتوانید با ایالات متحده تجارت کنید یا با کوبا تجارت کنید؛ اما نه با هر دو.»
این تحریمها پس از آن، برای بیش از نیمقرن و حتی پس از فروپاشی بلوک شرق، دوام آوردهاند، همانطور که کوبا. اما به راستی کشوری بدون نفت، بدون منابع معدنی غنی و بدون صنعت یا تکنولوژیای پیشرفته، با اقتصادی کاملا متمرکز و دولتی، چگونه چنین تحریمی را، آن هم از سوی بزرگترین شریک تجاریاش، پشت سر گذاشته است؟
شاید دانستن آنکه کوبا کشت نیشکر را به عنوان مهمترین محصول صادراتیاش بهینه کرده یا پس از تجربهی بحران دههی ۹۰ میلادی به ترویج صنعت گردشگری روی آورده است، نکاتی در پاسخ به این پرسش به ما بگوید اما این نکتهها هیچکدام پاسخی قانعکننده نخواهند بود. برای رسیدن به پاسخ، باید وارد کوبا شویم؛ باید کوبا را از درون بنگریم.
همراه شدن با گزارشگر «ایندیپندنت» که کوشیده است از درونِ کوبا، تصویری از آن برای ما رسم کند، راه خوبی به نظر میرسد. او میگوید کوباییها زندگی چندان آسانی ندارند چرا که دستمزد کارمندان دولت (که بیشتر مردم را دربرمیگیرد) در آنجا پایین است؛ چیزی نزدیک به ۱۲ پوند در ماه. با این حال، زندگی به اندازهی کافی «لذتبخش» است؛ برق به ندرت قطع میشود، ارتکاب جرم پایین است، وضع مدرسهها خوب است و بیمارستانها مجهز و آمادهاند. کوباییها زندگی چندان آسانی ندارند، چرا که دستمزد کارمندان دولت در آنجا پایین است؛ چیزی نزدیک به ۱۲ پوند در ماه. با این حال، زندگی به اندازهی کافی «لذتبخش» هست؛ برق به ندرت قطع میشود، ارتکاب جرم پایین است، وضع مدرسهها خوب است و بیمارستانها مجهز و آمادهاند دربارهی کمبودهای گاهگاه غذایی هم مردم مقصر را تحریمهای آمریکا میدانند. «کوباییها اغلب به طنز میگویند که آنها با وجود ۵۰ سال تحریم، از آمریکایی سالمتر و تحصیلکردهترند.» این را گزارشگر ایندیپندنت میگوید.
در سال ۱۹۹۰ بنا بر نتایج یک نظرسنجی عمومی در کوبا، تنها نزدیک به یکپنجم مردم از عرضهی مواد غذایی و نزدیک به یکدهم آنها از حملونقل عمومی راضی بودند؛ همین باعث میشود که ما بتوانیم به دیگر نتایج آن اعتماد بیشتری بکنیم؛ از جمله آنکه سهچهارم آنان وضعیت خدمات بهداشتی درمانی و چهارپنجم آنها، وضعیت آموزش را خوب میدانستند. آری! اغلب مردم کوبا، طی این پنجاه سال، درآمد بالا، ماشین و گوشی همراه نسل جدید نداشتهاند اما آنها «جامعه» بودن خود را به خوبی حس میکردهاند؛ چرا که چیزهایی مانند پول، میان آنان برای استفاده از مدارس و دانشگاهها، بیمارستانها و دیگر امکانات فاصله نینداخته است.
همین مسائل است که باعث میشود «دنیل گریسولد» رئیس پیشین سازمان تجارت خارجی آمریکا تحریمهای ایالات متحده علیه کوبا را «نیمقرن شکست» بنامد. او این سخن را با وجود آنکه به گفتهی خود یک «مخالف سرسخت حکومت کمونیستی فیدل کاسترو» است، بر زبان میآورد؛ با وجود آنکه حکومت کاسترو را یک «دیکتاتوری ستمگرانه» میداند که نگذاشته است مردمش از «میوههای مالکیت خصوصی، سرمایهگذاری آزاد و تجارت جهانی» لذت ببرند. حال آنکه آنچه که کوبا را در برابر تحریمها مقاوم کرده است، نبود چنین «میوه»ای است؛ میوهای که تنها آنان که دستهایی درازتر یا نردبانی در اختیار دارند، به آن میرسند؛ میوهای که باعث میشود تا مردم دریابند که وحدت جمعی، گردوی طلاییرنگِ پوک و پوسیدهای بیش نیست.
بیشک تصمیمها و سیاستهای اقتصادیای همچون گشودن درهای کوبا به روی گردشگران، پس از فروپاشی شوروی و کاهش ۳۴ درصدی درآمدهای کوبا، در مقاومت آن در برابر تحریمها تأثیری جدی داشته است اما چنین تصمیمهایی شرطهای لازمند و نه کافی. شرط کافی آن چیزی است که گزارشگر ایندیپندنت گزارش خود را با آن به پایان میبرد: «درست مانند ما، کوباییها میخواهند زندگی بهتری داشته باشند، گوشی همراه بهتر و خانهای بزرگتر؛ اما هیچکدام نمیخواهند در کوبایی بدون آموزش و بهداشت رایگان، حملونقل عمومی ارزان و بدون کمترین میزان ارتکاب جرم در قارهی آمریکا زندگی کنند؛ هر چهقدر هم که چنین کوبایی ثروتمند باشد. این است میراث فیدل.»
نظر شما :