نگاهی به کتاب "لیبرالیسم ایرانی؛ رویا یا توهم"
توهمی با طعم رویا
عبدالرحمن فتح الهی؛ تیم تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – متن پیش رو در ابتدا با گزارشی کوتاه، نگاهی دارد به کتاب "لیبرالیسم ایرانی؛ رویا یا توهم"، نوشته سیامک طاهری و در ادامه نیز به بررسی و نقد چند مورد از کتاب می پردازد.
نگاه و تاملی بر کتاب
کتاب "لیبرالیسم ایرانی؛ رویا یا توهم"، نوشته سیامک طاهری همان طور که از نامش پیدا است در سه بخش اصلی سعی دارد به تحلیل چگونگی شکل گیری نظریه لیبرالیسم و سیر نفوذ آن به ایران در بستر و نگاهی تاریخی بپردازد. به گونه ای که خود کتاب در مقدمه اش اعلام می کند "این کتاب از چشم اندازی دیگر به این پرسش پاسخ می دهد که صرف نظر از خوب یا بد بودن لیبرالیسم، آیا امکان تحقق چنین سیستمی در ایران وجود دارد؟ (طاهری سیامک، 1396: 10). کتاب در فصل اول خود با عنوان " اروپای کهن" تاریخ این منطقه از جهان را از ابتدای چگونگی شکل گیری نظام فئودالیته تا زمان فروپاشی آن را بررسی می کند. اما چرا اروپا؟! به دلیل این که کتاب ریشه شکل گیری فئودالیسم را که منجر به رنسانس و فراهم آمدن بستر برای ظهور نظریاتی چون لیبرالیسم شد را از اروپا می داند که بدون شک چنین است. در این رابطه نویسنده با تاریخ اروپا از زمان یونان، نقب و کنکاش خود را شروع کرده است و با گذر از تمدن رومی به مساله شکل گیری فئودالیسم می پردازد. در ادامه نیز کتاب اشاره کوتاهی هم به فئودالیسم در آسیا داشته است. در این خصوص طاهری می نویسد: "طرفداران شیوه تولید آسیایی معتقدند که در این قاره نظام فئودالی به آن ترتیب شکل نگرفته است. بلکه مثلا در ایران نظامی با برخی مختصات خاص امکان حضور یافته است؛ مختصاتی از جمله: الف – به علت شرایط جغرافیایی فلات ایران که خشک وکم آب است، مردم مجبور به شیوه های آبیاری مصنوعی بوده اند که این امر سبب کار جمعی بوده است. لذا امکان کار فردی که پیش زمینه انباشت سرمایه است را در کشور ناممکن می ساخته است؛ ب- وجود حکمرانان مستبد؛ ج– نبود امنیت برای مالکیت خصوصی؛ د- وجود جمعیت روستایی خودکفا؛ ه– شکل گیری شهرهای انگلی (همان: 21). لذا در این رابطه اگر چه کتاب معتقد به حضور و ظهور فئودالیته به معنای کلاسیک آن در آسیا نیست، اما به باور نویسنده شاید پذیرفتنی باشد که شیوه مخصوص تولید آسیایی را شکل و بعد خاصی از به وجود آمدن فئودالیسم در این قاره بدانیم (همان: 22). بعد از این نکته اثر به بررسی کوتاه فروپاشی فئودالیسم در سیر تاریخیش به عنوان نکته پایانی بخش اول می پردازد. در این رابطه خواننده می خواند: "در سده های میانه (قرون وسطی، از قرن پنجم تا قرن پانزدهم) اقتصاد اروپا بر فئودالیته استوار بوده است. از آن جایی که ابزار اصلی تولید فئودالی زمین بود، جنگ و کشورگشایی برای تصاحب هر چه بیشتر زمین شدت یافت. همین مساله هم باعث فروپاشی نظام فئودالیته در اروپا شد. در 1453 میلادی با سقوط قسطنطنیه به دست سلطان محمد دوم پایان کار امپراتوری بیزانس فرا رسید. در همان سال هم شهر فلورانس به کانون جنبش رنسانس بدل شد و این تاریخ را مورخان به عنوان پایانی بر سده های میانه (دوران حضور فئودالیته) ثبت کرده اند. هر چند که رنسانس از از نیمه دوم قرن چهاردهم شروع شد(همان: 22- 27).
در بخش دوم کتاب با عنوان "شکل گیری سرمایه داری"، نویسنده به بررسی چگونگی شکل گیری سرمایه داری در سه فاز می پردازد. در فاز اول نویسنده ظهور سرمایه داری را ناشی از تحولات دو کشور فرانسه و انگلستان می داند. لذا به بررسی تاریخ تحولات این دو کشور در بستر گذر از فئودالیسم به رنسانس و سرمایه داری می پردازد. در فاز دوم هم کتاب ظهور سرمایه داری را در آلمان، پروس و آمریکا را مورد بررسی تاریخی قرار می دهد. اما در فاز سوم طاهری به سراغ منطقه جنوب شرق آسیا با محوریت تاریخ جنگ کره می رود و با بررسی کوتاه این جنگ، چگونگی نفوذ راست گرایان را در این منطقه بررسی می کند.
اما در بخش پایانی و مهم اثر که اسم کتاب هم از آن وام گرفته است، طاهری به سراغ ایران می رود و به صورتی مفصل آن را مورد تحلیل تاریخی قرار می دهد، به گونه ای که بیش از نیمی از کتاب تنها به این بخش اختصاص دارد. این فصل با تاریخ کوتاهی از ایران قبل از ورود اسلام شروع می شود. در ادامه نویسنده به هجوم اعراب به ایران در قرن اول هجری قمری (قرن هفتم میلادی) می پردازد. بعد از آن یورش ترک ها به کشور در قرن چهارم هجری قمری و هجوم مغول های در قرن هفتم هجری قمری مورد بررسی قرار می گیرد. پس از بررسی کوتاه این سه حمله، کتاب به سراغ تیموریان و بعد از آن صفویه می رود. در این رابطه طاهری به بررسی سرمایه داری در ایران در زمان صفویه نقبی زده است و در این خصوص می نویسد: " ایران در دوره صفویه در کنار عثمانی ها و گورکانی های هند در ردیف قدرت های اقتصادی مهم نیم کره شرقی و قدرت مهم اقتصادی در جهان محسوب می شده است. اما در اواخر این دوره کشور به تدریج از هسته اقتصاد جهانی دور شد و نتوانست اقتصاد خود را بر پایه روابط نوین تجاری در جهان و همپای تکنولوژی پیش رونده در اروپا سامان دهد. با این حال به دلیل رونق اقتصادی بر جمعیت شهرنشینی افزوده شد (همان: 119). در ادامه با عبور از نادرشاه، زندیه و قاجار، کتاب به نقش بیگانگان در ایران اشاره دارد. اما در همین باره طاهری بررسی اقتصاد در دوره قاجار را هم در کتابش گنجانده است. در این باره اثر بیان می دارد: "اقتصاد ایران در دوره قاجار به سه بخش کشاورزی، شهری و ایلی تقسیم شده بود. که هر کدام با تحولات دامنه داری روبه رو بوده است. به موازات این مساله پیشه وران، صنعت گران، وردست ها، شاگردها، دکان داران خرده پا و طبقه کارگر شهری در حال پیدایش پشتوانه توده ای انقلابی بودند. در ادامه طبقه کوچک کارگر ایران با شوق به انقلاب شکل گرفته ای پیوست و در سال 1289 شمسی (1906میلادی) با حضور در اعتصاب های پردامنه نخستین اتحادیه های کارگری ایران را سامان دادند. ماهیگیران شرکت شیلات ایران متعلق به روس ها، ملوانان و باراندازان بندر انزلی، کارگران تلگراف خانه و چایخانه های تهران، کارگران چرم سازی تبریز اعتصاب های جانانه ای به راه انداختند. البته دو گروه اول با افکار سوسیال دموکرات قفقاز روسیه آشنا بودند و کارگران چایخانه ها نیز به دلیل حضور در محیط روزنامه از افکار رادیکال و روشنفکرانه تاثیر زیادی می پذیرفتند. اما نخستین جنبش کارگری با ظهور انقلاب مشروطیت پدید آمد و با افول آن هم از میان رفت (همان: 130-141). از این رو کتاب در بررسی تاریخی انقلاب مشروطه سعی می کند مساله انقلاب های کارگری را هم تحلیل و تبیین کند. کتاب در ادامه به ظهور پهلوی و مهم تر از آن پررنگ تر شدن نقش نفت در اقتصاد کشور می پردازد. از این قمست کتاب تا پایان آن، نویسنده سعی دارد به اصطلاح خودش به بررسی نقش نفت در کژدیسه شدن اقتصاد ایران بپردازد و طاهری با بررسی و مقایسه موردی این مساله در ایران با برخی کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین سعی در تبیین آن دارد.
نقدی بر کتاب
به واقع پس از مطالعه "لیبرالیسم ایرانی؛ رویا یا توهم"، نوشته سیامک طاهری خواننده با این خلاء مواجه می شود که در اثر تنها مساله ای که به آن پرداخته نشده است، لیبرالیسم ایرانی است. آن چه که شاید دلیل خرید کتاب و نقطه جذابیت اثر، هم چنان که از نامش پیداست به تنها بخش مغفول مانده آن بدل می شود. کتاب سرتاسر به واگویه های تاریخی از اروپایی کهن تا امروز ایران می پردازد، بدون آن که کوچک ترین اشاره ای به مساله لیبرالیسم ایرانی کند. شاید بهتر بود که کتاب با گذر از این تکرار تاریخی بیهوده نگاه خود را از پایان جنگ تحمیلی در سال 1367 و یا از سال 1368 هجری شمسی با آغاز به کار دولت هاشمی رفسنجانی شروع می کرد و با بررسی تاریخی از آن مقطعه تا به امروز در خصوص نفوذ لیبرالیسم در اقتصاد ایران تحلیل خود را ارائه می کرد و در ادامه به قول خودش به پاسخ دقیق نسبت به این پرسش که آیا لیبرالیسم توان انطباق با سیستم اقتصادی ابران را دارد می پرداخت. مساله که این روزها هم در بستر شرایط و مشکلات ریز و درشت اقتصادی به نقل محافل بدل شده است. چرا که برخی از اقتصاددانان، نفوذ و ظهور حداقل ناقص لیبرالیسم و کاپیتالیسم در اقتصاد ایران بعد از هاشمی رفسنجانی را عامل شکل گیری شرایط امروز ایران می دانند.
نکته و خلاء دیگر کتاب عدم پژوهش عمیق و بررسی تاریخی جزئی اقتصاد به خصوص در بخش سوم (تاریخ ایران) است. مضافا این که کتاب بدون تناسب از برخی مراحل تاریخی بدون تعمق می گذرد، همچنانی که بی منطق در برخی دیگر از مقاطع تاریخی تامل بیشتری دارد. به هر حال با پایان کتاب این خلاء(عدم بررسی لیبرالیسم ایرانی)، خواننده را به شدت اذیت می کند و احساس می شود که سرش با تیتر کتاب کلاه رفته است. پس بهتر است که حداقل سیامک طاهری به عنوان نویسنده اثر نام کتاب را تغییر دهد که حداقل مخاطب بداند تا پایان اثر با چیزی به نام لیبرالیسم ایرانی روبه رو نیست.
نظر شما :