مسیر دشوار صلح
آقایان در ایران دچار سرگردانی استراتژیک شده اند
نویسنده: صادق ملکی، کارشناس و تحلیلگر ارشد سیاسی
دیپلماسی ایرانی: پذیرش قطعنامه بزرگترین تلخی و شوک برای رزمندگانی بود که تنها و تنها به جنگ تا پیروزی می اندیشیدند. جام زهر می توانست طبل کوبیدن بر جنگی دیگر باشد، اما نشد و عراق، دشمن دیروز، دوست امروز شد. در روابط به طور عام و در نظام بین الملل به طور خاص، حوداث سیال صحنه سیاست اثبات می کند که دوستی ها و دشمنی ها ابدی نبوده تنها تامین منافع، هدف ماندگار کشورهاست. شرایط امروز ایران، شرایط حمله صدام به ایران نیست، اما نه مردم ایران، مردم دیروزند و نه امریکا، عراق است. چهل سال است مرگ بر امریکا، مرگی را برای امریکا به بار نیاورده و چهار دهه است که همچنان ایران علیرغم دشمنی های واشنگتن استوار ایستاده است. در روابط میان تهران و واشنگتن شیفتگی و نفرت حاصل نگاه سیاه و سفید به صحنه سیاست است و برای رهایی از آن باید برای نگاه خاکستری عرصه ای باز کرد. برای خروج از این بن بست باید راهی یافت که بیش از مرگ، به زندگی بیاندیشد.
نسل ما در جنگ تاریخی را زیست که پدران پسران را دفن کردند و و امروز نه از سر ذلت، بلکه از دریچه مصلحت در پی آنیم که در صلح پسران، پدران را دفن کنند. انتخاب راه منتهی به جنگ سخت نیست اما ساختن مسیری که به صلح منتهی شود دشوار است. ما باید برای این راه دشوار راهگشایی کنیم هر چند که به بزدلی متهم شویم.
ما در این خاک مانده ایم که این خاک بماند و تنها راه ماندگاری ایران، جنگ نیست. ما نه بوسه وداع بر این خاک خواهیم زد و نه مشتی از آن را به یادگار خواهیم برد. جای ما یا زیر این خاک و یا روی آن خواهد بود. نه آن سوی ایران حسابی و نه آقازاده ای به ذخیره داریم که بیمه رفتنمان باشند. از جنس هشتاد میلیونی مردم نابی هستیم که هنوز در حسرت آرامشند. نه محله را تغییر داده و نه فرزندانمان دو اسمه اند. فربه نان دین نشده و ارتزاقمان همچنان حاصل کار است. و در این میان ما بیش از آنانی که شعار جنگ می دهند مرد جنگیم. جان را اسیر ثروت و شوکت پوشالی نکرده و در لحظه موعود آماده رفتنیم. اما درس گرفته خود تجربه کرده ایم که آخر هر جنگی صلح است، دیگر نمی خواهیم به بازی جنگی گرفتار شویم که کشته هایش بر دوش ما و افتخار نان و نامش بر دیگری باشد.
اگرچه از کاروان جا مانده ایم اما رفیقان نیمه راه نبودیم. در رفتن مردود شدیم، اما در زیستن به گونه ای نزیستم که شرمنده رفتگان باشیم. سجاده بر دل ها گشودیم و جای مهر پیشانی، تن و روان به مهر مردم دادیم. همچنان از مردمیم و میان مردم و می بینیم چه رنجی را می کشند. در محله ای می زیم که تخم مرغ شکسته نیز مشتری نسیه داشته و باید در حساب دفتری ثبت شود. شاید کمتر فصلی از تاریخ ایران، ایرانیان شاهد فاصله طبقاتی به این شدت و حاشیه های آن بوده اند. عدالت اگرچه در سرزمین های دور دست در الگوهای دولت های رفاه عینیت یافته است اما در سرزمین ما علی و عدالت همچنان رویاست.
از سیاست و بازی های آن دور نشویم که تعیین کننده صحنه زندگی ماست. در این روزهای سخت که هنوز وارد شعب ابوطالب نشده ایم به محاصره خویشانی گرفتار شده ایم که با احتکار می روند نان دلالان تحریم را داغتر کنند. بی شک در کربلا حسین (ع) بیش از آب، تشنه مردانگی بود و امروز رنج رسیده از خودی دردناکتر از دشمن است.
و اما در میدان و صحنه سیاست
به قول دوست شریفی دولت مردان ایرانی دچار سردرگمی استراتژیک شده اند. بلاتکلیفی خود بلای بزرگ است. اینکه کجا باید ایستاد و با چه زاویه ای باید به جهان نگریست. باید از نگاه سیاه و سفید به صحنه سیاست و روابط بین الملل رهایی یافت. نگاه را خاکستری و در معادله برد- برد راه میانه را یافت. به جای سرگردانی میان انتخاب میان امت و ملت، جنگ و صلح، تحریم و عدم تحریم و... می شود راهی ساخت. میان تسلیم و جنگ هنوز میانبرهایی است که می توانند راه نجات باشند. به عنوان ایران بدانیم با امید به پکن، اقتصاد را تحت سلطه آن در آوردن، و با تکیه بر مسکو، سیاست و امنیت خود را به آن گره زدن، ما راه به جایی نخواهیم برد. چینی ها و بیش از آن روس ها قرن هاست چشم بر دروازه های غربی داشته و به دنبال فرصتی برای پذیرش اند. ایران را وجه الصالحه آنان نکنیم. زمان اندکی برای انتخاب باقی مانده است. ما بیش از آن که مرد تحریم باشیم مرد جنگیم، اما اگر قرار است مقاومت شود، وضعیت فعلی اراده ایران مبین این آمادگی برای مقاومت نیست. در وضعیت قرمز حتی آژیر زرد نیز نواخته نشده است. شریان حیاتی کشور که تجلی آن اقتصاد است رها شده و تابع تصمیمات آنی و غیر کارشناسانه ای شده است که نمی تواند راهنمایی خروج از بحران و گام نهادن در خط مقاومت باشد. اعتماد مردم با مشاهده مسائلی چون علل و ابهامات ظهور و سقوط موسسات مالی، چرایی تعلل ورود دولت به آن، بی ارزش کردن ریال، تخصص صادراتی دلار به رانتخوران چپ و راست و .... سخت خدشه دار شده و ومردم به این باور رسیده اند که دست های بسیاری آلوده فساد و ارتشا شده است. برای مقاومت به همراه تدوین راهبرد مقابله با تحریم، باید درون را با پاکسازی، اصلاح ساختارها و قانونمندی محکم کرد.
و اما اگر تصمیم به مذاکره باشد که به نظر می رسد که این راه نیز در دستور کار است نگذاریم راه صلح سخت شود. نباید گفتگوها را به خط پایان گذاشته و دوباره به دیپلماسی اضطرار تن داد. باید به جای واسطه ها که هر یک از میانجیگری برای خود سهمی می گیرند خود وارد عمل شده و بر اساس برد- برد مذاکره کرد. اما اگر نیاز مبرم به واسطه ای باشد باید توجه کرد که قامت این واسطه ها نباید از قامت ایران بلندتر باشد و منافع ما در سایه کلان آن قرار گیرد. بدانیم و از تاریخ درس بگیریم که واسطه ها در بسیاری از معامعه ها، دلالان منافع خویش اند.
نظر شما :