نکته ها و عبرت ها در مسیری که روسها پیمودند
استراتژی روسیه برای احیای دوباره
سید احمد حسینی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی مینویسد: همان گونه که در جریان مسابقات ذهنیت کلیشه ای مبنی بر پیشتازی غول های قوتبال جهان با حذف تعداد زیادی از آنها کمرنگ می شود، در عرصه سیاست ورزی و حکمرانی نیز باید از ذهنیت ها بعنوان مانعی در برابر درک و شناخت روسیه باید عبور کرد و بصورت واقع بینانه با این روندها مواجه شد.
نویسنده: سید احمد حسینی، کارشناس و تحلیل گر ارشد حوزه اورآسیا
دیپلماسی ایرانی:
تحولاتی که همسایه شمالی ایران در طول سه دهه گذشته پشت سر گذاشته به مثابه آزمایشگاهی برای رخدادهای عظیم و حاوی نکته ها و عبرت هائی برای کنشگران عرصه سیاست و حکمرانی است که می توان بعنوان تجربه ای گرانبها از آنها استفاده کرد.
سخن در این باره بسیار است اما ذیلا باختصار فهرستی از موارد قابل ذکر مورد اشاره قرار می گیرد:
- فروپاشی یک ابرقدرت برغم توانمندیها در برخی زمینه ها و کاستی ها در عرصه های دیگر. کشوری که عضو دائم شورای امنیت و دارای حق وتو بود اما در برآوردن حداقلی از نیازمندیها و معاش مردم خود به بن رسیده بود.
- پایان کار این امپراطوری به اندازه ای غیرقابل باور بود که برخی از سران جمهوریهای درون شوروی از پذیرش آن خودداری و قائل به ادامه حیات این ساختار بودند.
- تحولات سهمگین پس از فروپاشی، نابسامانی ها، فقر و سرخوردگی شهروندان بخصوص روسها که خود را در یک مسابقه طولانی با سرمایه داری و آمریکا بازنده و سرخورده می دیدند و غرور و حیثیت ملی آنها خدشه دار شده بود.
- سیاست خارجی روسیه پس از فروپاشی دچار سرگردانی و تناقضات آشکار بود. ابتدا سراسیمه بسوی غرب رفتند اما نه تنها از آنها استقبال نشد بلکه علاوه بر تحقیر، خواسته های بیشتری از آنان طلب کردند. نتیجه این رفتار برای مسکو مایوس کننده بود و پایان یافت.
- در مرحله بعد، اورآسیاگرایان روی کار آمدند. آنها طرفدار مماشات با غرب و همکاری با شرق بوده و امید داشتند بتوانند در فضای بین این دو مجموعه، ظرفیتی برای خود بسازند و غرب نیز حداقلی از شان و جایگاه برای آنها قائل شود. در این دوره، روسیه علاوه بر اینکه در سیاست خارجی، دستاوردی نداشت در داخل نیز با تهدید تمامیت ارضی و سرزمینی مواجه بود و چیزی نمانده بود که اولین تجربه جدائی از سرزمین در منطقه چچن را تجربه کند.
- روی کار آمدن پوتین با سیاست مشت آهنین در برابر جدائی طلبی، بازسازی و احیای قدرت و هویت روسیه، پایانی بر سیر قهقرائی عقب نشینی ها بود. پوتین تنها یک شخص نبود بلکه نماد احساسات فروخفته، تحقیر و شکست ملتی بود که علاج آن را در مرکز قدرتی جستجو می کردند که به وضعیت فلاکت بار آنها پایان دهد. روسها بار دیگر از میان ویرانی ها، سربرآورده و فرآیند قدرت یابی خود را آغاز کردند.
- پوتین هر چند از نهاد امنیت به قدرت رسید اما با سیاست عملگرائی و عقلانیت، جامعه را مدیریت کرد و از ماجراجوئی و شعارهای دوران قبل فاصله گرفت. از جمله مهمترین اقدامات وی، مبارزه با عناصر فاسد و سازمان یافته بود که در دوره فروپاشی و جابهجائی اموال و دارائی های دولتی، به غول های نفوذناپذیر ثروت و اولیگارشی تبدیل و رگهای تنفس اقتصاد و زندگی مردم را در اختیار گرفته بودند.
- اصول بازسازی پوتین بر محور انتفاع از منابع درآمد نفت و گاز در عرصه اقتصاد و خرید زمان و مماشات هدفمند با غرب برای عبور روسیه از مرحله بحرانی و آسیب بود. در این دوره، روسها با غرب و آمریکا همراهی کردند. نتیجه این رفتار، از دست رفتن مواضع سنتی آنها در: عراق، لیبی، آسیای مرکزی و قفقاز بود. روسها متوجه شدند اشتهای غرب، سیری ناپذیر است و باید در نقطه ای در برابر آنها بایستند.
- بحران اوکراین و سوریه، نقطه عطف سیاست خارجی و پایان همراهی روسیه با رفتارهای غرب بود و به این نتیجه رسیدند که باید تغییر رفتاری در سیاست خارجی بعمل آورند. نتیجه سیاست دوران گذشته این شد که غرب روسیه را به هیچ وجه بعنوان بازیگر مستقل به رسمیت نشناخت و مفروضش این بود که مسکو در لحظه آخر از مواضعش عقب نشسته و با آنها همراهی خواهد کرد.
- این بار روسها پافشاری و پایداری بر مواضع خود را ادامه داده و با عبارت بازگشت ژئوپلتیک، دوره جدیدی از وزن کشی و سهم گیری در برابر غرب را در دستور کار قرار دادند. این اقدام با واکنش مواجه شد که نتیجه آن برهم خوردن روابط متوزان با غرب و اعمال تحریم های گسترده از سوی آنها بود. مسکو با درک اهمیت بازی بزرگی که در پیش داشت، این سختی ها را به جان خرید و توان خود را برای مدیریت هوشمندانه، تجمیع توانمندی ها و خلق فرصتهای مناسب بکار گرفت.
- از نگاه روسها، دوران اوباما دوره خطرناکی برای آنها بود چرا که رقیب سیاست اجماع سازی داشت و همه را حول خطری بنام روس بسیج و امکان تنفس را از مسکو می گرفت، اما دوره ترامپ برغم سروصدا ها و خط و نشان ها، شرایط مناسبی برای پیشبرد منافع مسکو ایجاد کرد چرا که ترامپ با پرونده روسی مواجه است، فردی غیرحرفه ای و نیازمند اثبات خود است و از همه مهمتر اینکه شکاف بزرگی با نزدیک ترین شرکای خود در سازه غرب ایجاد کرده است.
- روسیه اکنون با هوشمندی، سیاست خود را به پیش می برد. با انتخاب مجدد پوتین، عنصر تداوم و ثبات در حکمرانی، پدیدار، رقبا اعم از آمریکا و اروپا در شرایط دشواری هستند، الحاق سرزمینی کریمه بعنوان حلقه تکمیلی ژئوپلتیک انجام گرفته است. ظرفیت بخشی و جذاب کردن سیاست خارجی به نحوی که کشورهای مختلف و حتی غربی، احساس نیاز کرده و برای دور ساختن تهدیدها، به این کشور اتکاء کنند بخشی از ماموریت کنونی روسها است.
- برغم همه ابعادی که اشاره رفت، روسیه مشکلات و نقاط آسیبی نیز دارد که از چشم برنامه ریزان و تحلیل گران این کشور دور نمانده است. ضعف در تقویت بنیانهای دموکراسی و حزبی، بالا بردن اعتماد عمومی، برطرف کردن تنگناها در عرصه اقتصادی و کاهش وابستگی به مواد خام و وابستگی به فناوری و تکنولوژی غرب، از جمله آنهاست.
- روسها توجه جدی به شرایط و وضعیت خود در موضوع قدرت نرم نشان داده اند. گرفتن میزبانی مسابقات جام جهانی فوتبال، آماده سازی استادیوها و شهرها برای مسابقات که چهره آنها را بسیار متفاوت از قبل ساخته، ورود انبوه گردشگران و طرفداران تیم ها و فوتبال از سراسر جهان و باز کردن پای آنها به سرزمین روسیه از جمله دستاوردهای مهم این کشور در عرصه بهره گیری از عناصر قدرت نرم است.
- روسها برای تکمیل روند بازیابی قدرت خود به این اقدامات نیاز مبرم دارند و اکنون در کنار تقویت ناسیونالیسم روسی با عنصر ورزش و میزبانی مسابقات و ارائه میزبانی خوب و عملکرد متفاوت تیم ملی چهره متفاوتی از خود نشان میدهند. این گامها در مسیر زدودن آثار پدیده روس هراسی سالهای اخیر است.
جمع بندی :
- روسیه، کشوری در حال گذر و بازیابی نقش و جایگاه بالاتر خود است. برای دستیابی به این هدف، بهره گیری از همه ابزارها، صبر و خویشتنداری برای استفاده بهینه از زمان در دستور کار است. تجربه این کشور در برابر غرب نشان داده که تنها زمانی چشم انداز گفتگوی برابر و نتیجه بخش وجود دارد که اهرم ها و عناصر لازم در اختیار باشد و با دست پر به صحنه مذاکره برود.
- تحولات مربوط به روسیه، واقعیتی است که باید با دقت آن را ارزیابی و تحلیل کرد. در تنظیم روابط با این کشور، ضروری است از ذهنیت ها و پیش داوری ها بعنوان مانعی در شناخت درست تحولات عبور کرد و بصورت واقع بینانه به واکاوی روندهای این کشور پرداخت. علاوه بر این، با تنوع بخشیدن به سبد سیاست خارجی و گشودن باب همکاری با طیف وسیع تری از کشورها، قدرت مانور و چانه زنی را بالا برد.
نظر شما :