هشتاد و دومین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:
ترورهایی که ناکام ماندند
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبل های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش هشتاد و دوم این کتاب را می خوانید:
بخش دوم از گفت وگو با انیس نقاش
قبل از وین
عملیاتی که اجرا شدند.. و عملیاتی که اجرا نشدند
از عملیات دیگر بگو؟
قبل از آغاز عملیات مهدی تاجر، سفیر در امریکا در لبنان، گودلی، هدف بود، برای این که جنبش ملی بیانیه ای درباره تاریخ و شخصیت او صادر کرد، برای همین این طور معروف شد که او به لبنان آمده است تا اوضاع در لبنان را به انفجار برساند، و قرار نیست یک سفیر عادی باشد. بنابراین در مجموعه مان تصمیم گرفتیم که در بیروت حساب گودلی را برسیم و او را ترور کنیم و من مامور به برنامه ریزی برای این عملیات شدم. این در سال 1973 یا 1972 بود. خانه اش در بعبدا بود، و می بایست وقتی که در مسیر از راه الحازمیه می گذشت و به راه داخلی، نزدیک به کارخانه «پپسی کولا» می پیچید با گلوله «آر پی جی» ترور شود. من، از لحاظ سیاسی، طرفدار ترور گودلی بودم، اما از ناحیه امنیتی لازم بود که به رهبران مقاومت ابلاغ کنم، برای این که ابعاد این ترور را می دانستم. بنابراین به «ابو جهاد» ابلاغ کردم که عملیات تروری هست که در آن تاریخ انجام خواهد شد.
چه کسی تو را مامور به انجام آن کرد؟
مجموعه کمال خیر بک و ودیع حداد. جا را زیر نظر گرفتم و مجموعه ای را به کار گرفتم، به این ترتیب که افراد مجموعه لباس کارگرها را بپوشند و زیر درخت زیر سایه غذا بخورند.
خودت هم در آن شرکت کردی؟
نه. فقط برایش طرح ریزی کردم، و از دور آن را زیر نظر گرفتم، و به «ابو جهاد» خبر دادم که مجموعه تصمیم به ترور گرفته، و این فردی خطرناک و وابسته به «سی آی ای» است. «ابو جهاد» لبخند زد و به من نگفت که عملیات را انجام بده یا نده. و از افراد مجموعه خواستم که احتیاط لازم را در نظر بگیرند، اما آن چه اتفاق افتاد این بود که «ابو جهاد» با «ابو حسن» تماس گرفت و از او خواست که امریکایی ها را در جریان موضوع بگذارد، برای این که این گونه می دید که ترور سفیر امریکا در لبنان نگاه ها را متوجه فلسطینی ها می کند در حالی که آنها از انجام این گونه کارها بی نیاز بودند.
بعدا فهمیدم که اولین تماس جدی و در سطح عالی میان «ابو حسن» و سفارت امریکا از خلال این عملیات انجام شده است. و این گونه گفته شد که سفیر امریکا همان روز برای استراحت به واشنگتن سفر کرده است، به این ترتیب عملیات به تاخیر افتاد. بعد کارای دیگری پیش آمد و از انجام آن صرف نظر شد.
***
عملیات دوم ترور رایزن نظامی فرانسه در بیروت، بور کانی، بود. قصه از این قرار بود که درگیری ای میان کارلوس و پلیس فرانسه روی داد و میشل مکربل ترور شد، تصویر روشنی در لبنان و نزد ودیع حداد درباره آن چه اتفاق افتاد وجود نداشت. شروع کردند به گفتن این که این مقامات فرانسوی بودند که مکربل را کشتند، مطلوب این بود که فورا پاسخ دستگاه امنیتی فرانسه داده شود و واکنش زدن رایزن نظامی در بیروت بود. به «ابو حسن» ابلاغ کردم، و بعد از ابلاغ «ابو عمار» شخصا «ابو حسن» را فرا خواند، تا گزارش را بشوند و آن چه لازم است را انجام دهد، به روزش «ابو جهاد» در بیروت نبود، بعدا فهمیدم که «ابو حسن» دانی شمعون را در جریان گذشته و او هم با سفارت فرانسه تماس گرفت و رایزن نظامی در آن زمان نجات یافت.
آیا برای ترور او هم طرح ریزی کردی؟
نه، شنیدم که تصمیمی گرفته شده و مجموعه ای شروع کرده اند خانه او را زیر نظر گرفتن.
***
اما عملیات سوم عملیات دین براون بود که از سوی ایالات متحده به لبنان فرستاده شده بود تا میانجی گری کند، مجموعه تصمیم به ترور او را هم گرفت و من مامور اجرای آن در نزدیکی اُتل «کارلتون» شدم. او برای رفتن به سر قرار برای دیدار با الیاس سرکیس به آن جا رفته بود، امریکایی ها از «ابو حسن» خواستند که از او محافظت کند، با «ابو حسن» توافق شد که گارد حفاظتی را آن قدر زیاد کند که انجام هر گونه عملیاتی غیرممکن شود، من از این موضوع خارج شدم، برای این که به این نتیجه رسیدیم که اگر عملیات اجرا شود با «فتح» نه امریکایی ها درگیر خواهیم شد. من مسئول عملیات بودم، بنابراین با دو نفر از افراد مجموعه رفتیم و با خودروی دین براون رو در رو شدیم، اما عملیات اجرا نشد برای این که با ده ها نفر از نیروهای مبارز «فتح» برخورد کردیم که در هر گوشه ساختمان بودند. گزارشی رد کردم و تاکید کردم که غیرممکن است عملیات اجرا شود برای این که فلسطینی ها از سفیر براون نگهبانی می کند.
ادامه دارد...
نظر شما :