هفتاد وهشتمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:

قصه نقش آفرینی ایران در آزادی انیس نقاش

۱۹ آبان ۱۳۹۶ | ۱۴:۱۷ کد : ۱۹۷۲۹۵۶ کتابخانه خاورمیانه
طرف ایرانی مرا دید و شوکه شدم وقتی که دیدم او برادر شهید محمد صالح است و نامش محمد صادق الحسینی است، طرف های ذی ربط از او به عنوان روزنامه نگار استفاده کردند و از آن جا که شخصی نزدیک به من بود از او خواستند که این میانجی گری را انجام دهد.
قصه نقش آفرینی ایران در آزادی انیس نقاش

دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبل های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش هفتاد و هشتم این کتاب را می خوانید:

آیا مسئول امنیتی فرانسوی از تو پرسید که آیا تو مسئول اداره عملیات در خارج بودی؟

اگر هم پرسید در سایه دادن اطلاعات برای مطالبه برای آزادی ما بود. به آنها یادآوری کردم که هواپیمای ایرانی ای که چند ماه قبل ربوده شد، ربایندگان آن را به شش ماه حبس محکوم کردید، بعد سه ماه به آنها تخفیف دادید. به آنها گفتم آیا آن را نوعی تقلب نمی بینند، در حالی که شما توصیه به مبارزه با تروریسم می کنید؟ چه تصوری درباره هواپیماربایان هواپیمایی فرانسه در ایران دارید؟ من از دولت ایران بخواهم که حکمی در حق آنها صادر شود که بیش از سه ماه نباشد آیا قبول می کنید. برای آنها مثالی آوردم، گفتم مجازات دزدیدن رادیوی ماشین در فرانسه، شش ماه است. چگونه می شود این کار را معادل هواپیماربایی دانست؟ این یک تقلب روشن است.

بعد جنگ 1982 در بیروت اتفاق افتاد و عملیات ربایش دیپلمات های ایرانی، به نظرم این هم یک نمونه است، هیچ کس هم از آنها هیچ چیز نمی داند. امریکایی ها و فرانسوی ها چندین بار در درگیری های خاورمیانه درگیر شدند، آنها نیروهای پیمان آتلانتیک شمالی را در بیروت به سود یک تیم علیه تیم دیگر وارد کردند، همه این عوامل جمع شدند و بعضی قدرت ها را به گروگان گیری در لبنان هل دادند، با هدف معامله کردن. یکی از موضوعاتی که مورد معامله قرار گرفت وجود ما در فرانسه بود.

تحول اساسی اوایل 1986 روی داد، در آن وقت با دیدن وکیلم، آنطوان کونت، شوکه شدم، او به زندان آمد تا مرا در جریان مذاکراتی که برای آزادی گروگان های فرانسوی در مقابل آزادی من در جریان است بگذارد. فرانسوا میتران، رئیس جمهوری فرانسه قول داد که بعد از مدتی چهار نفر دیگر را هم آزاد کند. این اتفاق با میانجی گری سوریه صورت گرفت. این توافق به این مشکل برخورد که هیچ ضمانتی بعد از خروج من نبود که چهار نفر دیگر آزاد شوند. پیشنهاد دادم که راه حل در این است که احکام صادر شده علیه ما بدون این که اعلام شود، تخفیف یابد، به این صورت خروج همه مجموعه تضمین می شود. وکیلم از پافشاری من تعجب کرد. بعدا فهمیدم که طرف فرانسوی مذاکره کننده در دولت را وزیر، رولان دوما، نمایندگی می کند که از مخالفتم با خروج من از زندان تعجب کرد و پرسید چه می تواند بکند، به مرور مذاکرات به سمتی رفت که طرفین مذاکره کننده از مذاکره کننده ایرانی بخواهند که با انیس (یعنی من) گفت وگو کند تا راضی شود. طرف ایرانی مرا دید و شوکه شدم وقتی که دیدم او برادر شهید محمد صالح است و نامش محمد صادق الحسینی است، طرف های ذی ربط از او به عنوان روزنامه نگار استفاده کردند و از آن جا که شخصی نزدیک به من بود از او خواستند که این میانجی گری را انجام دهد. او نیامد که با من مذاکره کند بلکه آمد به من بگوید که این تصمیم در مذاکرات گرفته شده است و دیگر قابل رد نیست. به او جواب دادم که شورا هم نقشی دارد و این گونه می بینم که می توان به شکل بهتری با چارچوب قانونی به این شکل که احکام تخفیف یابند به نتیجه بهتری رسید. این پیشنهاد به طرف های مذاکره کننده داده شد، اما عملیات تبادل ما شکست خورد. و چهار سال اضافی دیگر در زندان ماندم.

در سال 1986 انتخابات فرانسه بود، عملیات انفجاری بزرگی روی داد و زمزمه های مطالبه برای آزادی جورج عبد الله و فرد ارمنی، گربدجیان از ارتش ارمنی سر داده شد. اوضاع به هم ریخت، مشخص نشد چه کسی آن کار را کرد. با توجه به قربانیان بی گناهی که در خیابان ها افتاده بودند، در روزنامه ها گفتم که من مسئول این عملیات نیستم و آن را محکوم می کنم. و رد کردم که یک کودک یا زن یا مرد بی گناهی برای آزادی من کشته شود. در این اثنا بحران گروگان گیری تشدید شد، از طریق یک روزنامه نگار فرانسوی با من در زندان تماس گرفته شد، نامش تیسییه بود، و کارشناس امور لبنان بود، بعد از آن که یک عکاس از خبرگزاری سیگما ربوده شد، به عنوان مدیر به لبنان رفت و او را آزاد کرد. وزارت امور خارجه عملکرد او را موفقیت آمیز دانست و از او خواست که مرا در زندان ببیند، او از من خواست که به او اطلاعات دهم تا بتواند کمک انسانی برای اطمینان دادن به خانواده گروگان ها بدهد.

گفتم اطلاعاتی از گروگان ها ندارم و این که چرا به طور اساسی قضیه شان را حل نمی کنید. گفت که این پیشنهاد را به وزارت امور خارجه می دهد، به این ترتیب مدیر دفترش برای پیگیری این موضوع مامور شد، اسمش کوسرون بود، بعدا سفیر فرانسه در سوریه شد و بعد از آن معاون رئیس سازمان امنیت خارجی فرانسه شد.

روز بعد به من گفت که موافقت کرده اند و از من شرایط را پرسید. اولین شرط بیرون راندن مخالفان مسلح به ویژه فقط «مجاهدین خلق» (منافقین) بود، دوم حل مساله بدهی ای که در دوران شاه به ارزش یک میلیارد دلار برای ساخت نیروگاه هسته ای در ایران به فرانسه داده شده بود، گفته شد فرانسه یا در ساخت آن به ایران کمک کند یا پول را پس دهد. دادگاه بازرگانی در فرانسه در آن موقع رای به سود ایران داد، و این که باید پول با سودش به ایران برگردادنده شود، اما دولت حکم را اجرا نکرد. سوم بازگرداندن مخالفان عراقی که در حقشان حکم اعدام صادر شده بود به پاریس بود تا از بغداد دور شوند تا به این ترتیب از آنها حمایت شود تا مبادا صدام آنها را اعدام کند. چهارم، توقف دخالت فرانسه در جنگ عراق – ایران و حمایتش از عراق علیه ایران بود. و پنجم آزادی مجموعه ای که تلاش کرد بختیار را ترور کند.

به من اجازه داده شد با بیروت و تهران تماس تلفنی بگیرم تا دنبال شخصی بگردم تا این توافق را به او ابلاغ کنم، در بیروت کسی را پیدا نکردم، اما در تهران با رفیق دوست صحبت کردم. موافقت شد که «مجاهدین خلق» (منافقین) از فرانسه دور شوند و بدهی ایران پرداخت شود و اول من آزاد شوم بعد باقی مجموعه، با شرط تخفیف احکام، و مخالفان عراقی به پاریس برگردانده شوند.

تنها شرطی که نتوانستند بپذیرند موضشعان در قبال جنگ عراق – ایران بود. عملا عراقی ها برگردانده شدند، بخشی از پول پرداخت شد برای این که پرداخت کامل آن نیاز به مذاکرات مفصل داشت تا سودها را هم در نظر بگیرند، این پول طی چکی که وزیر امور خارجه فرانسه به همتای ایرانی اش، علی اکبر ولایتی در نیویورک داد، پرداخت شد.

انتخابات موضع فرانسه را تغییر داد و راست گراهای فرانسوی نخست وزیری را گرفتند.. باقی بندها اجرا نشدند. بعد مذاکرات جدیدی با دولت ژاک شیراک انجام شد که وعده داد آن را اجرا می کند و عملا هم اجرا کرد.

چه کسی با شیراک مذاکره می کرد؟

مذاکرات مستقیم با دولت ایران بود، نماینده هایی را از وزارت امور خارجه به تهران فرستادند و بر سر باقی بندها به توافق رسیدند.

ادامه دارد...

کلید واژه ها: اسرار جعبه سیاه


( ۱ )

نظر شما :