شصت و هفتمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:
شاه در جنگ داخلی لبنان دست داشت؟
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبل های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش شصت و هفتم این کتاب را می خوانید:
با ودیع و کارلوس
شراکت یا شکاف؟
فکر عملیات وین، چگونه متولد شد، و تو در آن مرحله کجا بودی؟
عملیات وین را مجموعه ای از عملیات برای آن طرح ریزی کرد، و هدف از آن تامین پول بود. با آغاز جنگ داخلی در لبنان مجموعه ودیع حداد به تامین مالی نیاز داشت. و این اعتقاد وجود داشت که بیش از یک طرف فلسطینی، از جمله «جبهه مردمی» از آن بهره می برد. اولین برنامه یا هدف برای تامین مالی عملیات، بعد از این که وضعیت های مختلف مد نظر قرار گرفت، فکر ربایش مهدی التاجر، ثروتمند اماراتی بود که سفیر کشورش در لندن بود. در زمستان 1974 – 1975 تحرکات برای تدارک این عملیات آغاز شد. مجموعه ای از بعضی از جوانان لبنانی و یک زن و مرد آلمانی برای تدارک این عملیات مامور شدند، آن چه مطلوب بود، آماده سازی مجموعه و تهیه سندهای لازم مثل گذرنامه بود. گذرنامه هایی که احتمال داده شد که به درد این کار می خورند گذرنامه های بولیویایی بودند. مجموعه در پاریس گرد هم آمد تا اماکن مورد نظر در بریتانیا را بررسی و تعیین کند.
به دلیل خطای فنی که در گذرنامه ها به وجود آمد و این که همه افراد مجموعه نتوانستند وارد لندن شوند، تصمیم به تعویق عملیات گرفته شد. در این مدت بحران در لبنان پیچیده تر شد و جنگ داخلی لبنان این مساله را کمی به تاخیر انداخت، تا این که طرح ضرورت تامین مالی یک بار دیگر مورد بازنگری قرار گرفت.
چه کسی تصمیم به ربودن مهدی تاجر گرفت؟
ودیع حداد.
و نقش کارلوس در این عملیات چه بود؟
در ضمن مجموعه ای بود که عملیات را اجرا کرد.
آیا به پاریس هم رفت؟
اصلا خودش در پاریس بود، پایگاهش در پاریس بود و بین پاریس و لندن در رفت و آمد بود. خیلی ساده، عملیات به هیچ وجه انجام نشد. عملیات شکست نخورد یا این که این طور نبود آنها مکانی را مد نظر قرار دادند و موفق به ربایش نشدند. نه، اصلا چنین چیزی نبود، اصل موضوع به اشکال خورد. این طور بود که هدفی تعریف شد و عنوانی به آن داده شد و به تیم لجستیکی به همراه مجموعه اجرا دستور العمل داده شد. موضوع ایجاب می کرد که عملیات با جمع آوری اطلاعات آغاز شود، و مکان لجستیکی آن آماده شود: ماشین ها و ویلاها و چیزهای دیگر قبل از این که به مرحله اجرا انتقال یابد.
ما تقریبا در مرحله اول بودیم، یعنی تعیین مکان برای مجموعه ای که قرار بود در عملیات شرکت کند، و آماده سازی گذرنامه ها و تهیه سناریوی اول برای نزدیک شدن، کار این گونه ایجاب می کرد که یک زن و مرد که ظاهری محترم داشته باشند، وجود داشته باشد و آنها برای پوشش عملیات ویلاهایی داشته باشند، در این ویلا قرار بود که مهدی تاجر بازداشت باشد.
طرح چه چیزی را اقتضا می کرد؟ و عملیات ربایش قرار بود چگونه تمام شود؟
ما هنوز به مرحله اجرا نرسیده بودیم. مطلوب آن بود که اول اصل عملیات انجام شود بعد دنبال مکانی برای بازداشت گروگان باشیم. بدیهی است در هر عملیات آدم ربایی نیاز به مکانی برای نگهدای گروگان در خلال مذاکرات هم دارد. برای همین اولا تامین مکان برای گروگان مطرح است، در آن جا مجموعه ای هم هست که تحرکات گروگان را زیر نظر دارد تا جای بهتری برای ربایش تعیین شود: از خانه اش، تا راه، تا محل کارش. اصلا چنین صورت بندی ای کامل نشد.
تو هم در مجموعه مامور برای اجرا بودی؟
بله من هم جزء مجموعه مامور برای اجرا بودم.
تو در پاریس بودی؟
بله.
بنابراین جلسه ای در پاریس برگزار شد؟
بله جلسه ای در پاریس برگزار شد که میشل مکربل که جزء مجموعه بود و از آن خبر داشت، به آن پیوست. اما اسمش برای مشارکت در اجرا مطرح نشد.
دیگر چه کسی در جلسه شرکت کرد؟
کارلوس و مشیل مکربل بودند، یک نفر دیگر هم بود که اسمش برده نشد برای این که محور این عملیات بود، او کمال خیر بک بود، شاعر و عضو حزب ملی سوسیالیستی سوریه بود، و عضوی در مجموعه «بو ضیا» (محمد بو ضیا) که شامل فواد الشمالی هم می شد. بعد از فوت فواد الشمالی، بارزترین عضو در مجموعه کمال شد. او تماس مراتب با ما داشت و روابطش از فتح به روابط ویژه با ودیع حداد انتقال یافت.
این مجموعه در پاریس جمع شدند، هدف مهدی تاجر بود. به مجموعه یک مرد و زن آلمانی و کارلوس و من هم برای اجرا پیوستیم. فواد عوض با یک زن دیگر (برای حفظ گروگان) برای این که گروگان در ویلا ساکن شود و پوشش یا حمایت از آن را تامین کند. فواد به عنوان کسی که سن بالایی داشت با یک زن مقیم می شدند، و این مساله سبب می شد تا کمی احترام داشته باشند. عملیات انجام نشد، بروز جنگ داخلی در لبنان آن را به تاخیر انداخت.
در این فاصله یعنی بین تاخیر عملیات مهدی تاجر و آغاز جنگ داخلی و به انفجار رسیدن آن در ]لبنان[، در لبنان و مجموعه جنش ملی و مقاومت فلسطینی این گونه مطرح شد که یک کشور عربی و ایران، با حمایت امریکا، در حمایت از طرف های آغازگر جنگ داخلی در لبنان سهم داشتند.
از این جا بود که هدف به جای مهدی تاجر، توپ به زمین دو طرفی افتاد که گفته می شد حامی مالی جنگ در لبنان هستند. این جا بود که هدف عملیات وین شد به عنوان عملیاتی که تامین مالی می کرد برای این دو طرفی که گفته می شد حامیان مالی طرف های دشمن هستند، برای این که آنها مجبور شوند جزای تامین عملیات مالی فلسطینی را بدهند. از این جا بود که فکر ربودن وزرای نفت و تنور عملیات گرم شد که برخواسته از مواضع سیاسی ای بود که نیاز به صدور بیانیه و تکرار آن در رادیوها بود، بدون این که اعلام شود هدف حقیقی که در اثنای مذاکرات با عربستان و ایران کشف شد، مطالبه پرداخت 10 میلیون دلار بود.
ادامه دارد...
نظر شما :