شصت و یکمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:
متن وصیت نامه کارلوس و نامه اش به بن لادن
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبل های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش شصت ویکم این کتاب را می خوانید:
از زمان بازداشت کارلوس در نیمه های اوت 1994، او از سلولش در زندانی در فرانسه نامه ها و اسناد مکتوب متعددی را ارسال کرد، بعضی از آنها برای مقام های قضایی فرانسوی بود، اما بعضی دیگر برای شخصیت های بارز سیاسی، از جمله پادشاه و روسای جمهور کشورها بودند.
قطع نظر از مناسبت ها و ظرفیت ها، و اهمیتی که تفاوت این ظرفیت ها داشت، که نوشتن این نامه ها در چارچوب این وضعیت ها را توجیه می کرد، این سندها جنبه های بیشتری از شخصیت این مرد و اندیشه هایش را نشان می دهد. همچنین بسیاری از نکات مخفی و اسرار را از او فاش می کند. در این جا خلاصه ای از مهمترین نامه های کارلوس از زندانش را مطابق با کورونولوژی ای که در اختیار ما قرار گرفت، می آوریم: ]البته دیپلماسی ایرانی به سه متن از این نامه ها اکتفا می کند و مابقی نامه ها در کتابی که بعد از پایان انتشار آن در دیپلماسی ایرانی، منتشر خواهد شد، خواهد آمد.[
10 نوامبر 1998: وصیت نامه
کارلوس این متن را وقتی که اعتصاب غذا کرده بود و در آن موقع گفته بود به اعتصاب غذایش پایان نمی دهد تا بمیرد، نوشته است. او سه هفته بعد از تصمیمش منصرف شد، چرا که نامه های بسیاری از رفقایش که در گذشته مربی او بودند، دریافت کرد، بارزترین آنها از دکتر جورج حبش بود که از او می خواست به اعتصاب غذایش پایان دهد. بلافاصله بعد از دریافت نامه او کارلوس به اعتصاب غذای خود پایان داد.
در «وصیت نامه» کارلوس که عنوان «در صورت مرگم» را بر خود داشت، آمده است:
من از فرانسه ناراحت نیستم.
فرانسه را دوست دارم، فرانسه ابدی. و هر گونه تعرضی به سلامت هر شهروند فرانسوی به اسم من را خیانتی به خودم می دانم.
در مقابل می خواهم، در میان تدابیر امنیتی ای که برای من در نظر گرفته اند، به عنوان یک شهید زنده، که باید در برابر هر روزی که در زندان فرانسه گذرانده ام، یک دشمن امریکایی یا صهیونیستی کشته شود. تحقق این موضوع را برای رفقایم، همه مجاهدین و همه انقلابیون در جهان واجب می دانم.
فلسطین واحد است و تجزیه نخواهد شد.
الله اکبر
امضا: کارلوس
***
10 نوامبر 1998: «ترور بومدین»
کارلوس این نامه را به انگلیسی نوشته است، و در آن روح شهید ودیع حداد را خطاب قرار داده است. در این نامه آمده است:
ابوهانی عزیز
در سومین روز از اعتصاب غذایم هستم که نه غذا می خورم نه نوشیدنی.
انشاء الله هفته آینده به تو و همه رفقایمان که رفتند، می پیوندم.
باز هم پینگ پنگ بازی خواهیم کرد، و تو دوباره می بری.
تو مسیحی پروتستانی هستی که با شعف دوست داشت صدای اذان و ندای «الله اکبر» را در قاهره بشنود، و من کسی هستم که به اسلام گرویدم و توانسته ام در این برهه زمانی جایگاهی برای خود در بهشت دست و پا کنم، همه ما وجود خود را برای ماندن قدس و مکان های مقدس و مبارکی که هیچ گاه جدا نمی شوند، فدا کردیم.
وفادار انقلابی ابدی تو.
الله اکبر
امضا: سالم.
***
30 اوت 1998: بیعت با اسامه بن لادن
کارلوس این نامه را به بشیر بن یاحمد، روزنامه نگار مشهور تونسی، و مدیر مجله «جان افریک» در پاریس بعد از دو حادثه انفجاری نایروبی و داراسلام و حملات انتقامی امریکا علیه سودان و افغانستان فرستاد. در این نامه کارلوس این دو انفجار را «امتداد تاریخی» عملیاتی دانست که خود در دهه هفتاد انجام می داد. در عین حال بیعت خود را با اسامه بن لادن که جانشین او در نشستن بر عرش «تروریسم بین المللی» شده بود، اعلام کرد. در نامه آمده است:
سرور عزیز
عطف به اهتمامی که به همکاری با شما داشته ام، درباره حمله امریکا علیه دو ملت سودان و افغانستان نظراتم را بیان می کنم.
بر اساس آن چه شناختم، دولت سودان هیچ دستی در این عملیات انقلابی مسلحانه نداشته است.
دشمنی امپریالیسم این اهداف را دنبال می کند:
- جلوگیری از اقدام سودانی ها برای انجاانجام اقدامات آزادیخواهانه با پیروی از خارج، و اجازه حضور جمعیت های غیر دولتی که به مثابه «اسب تراوا» برای کشورهای غربی در این کشور محسوب می شود.
- حمایت از شورش های جنوبی با هدف نظارت استراتژیک بر منابع آبی نیل برای به چالش کشاندن سودان برای این که نتواند به «انبار حبوبات» جهان که می تواند همه جهان عرب و آفریقا را پوشش دهد، تبدیل شود. همچنین ایجاد چالش در برابر حضور اسلامی که می خواهد سرزمین های آفریقایی را از دست استعمار خارج کند.
و اما درباره حمله به افغانستان، آنها اهداف زیر را دنبال می کنند:
- بسط نفوذ مزدورهای دستگاه های امنیت مرکزی امریکا و پاکستان در جنبش طالبان با استفاده از استراتژی «دست به عصا راه رفتن.»
- فروپاشی زیربناها و پایگاه های سیاسی و نظامی سازمان های انقلابی اسلامی در مرزهای پاکستان – افغانستان.
- برکناری افسرانی که تمایلات ملی گرایانه دارند و در صفوف ارتش نخستین کشور اسلامی هسته ای حضور دارند، برای این که پاکستان را مجازات کنند تا عضوی تسلیم شده باشد و چیزی شبیه «پیمان بغداد» جدید ایجاد شود.
شکی نیست که قضیه کثیف مونیکا لوینسکی، عاملی دیگر برای کاخ سفید بری انجام این دو عملیات خصمانه اش است.
و انفجارهای نایروبی و دارالسلام را به مثابه استمرار تاریخی برای عملیاتی می دانیم که ربع قرن پیش، خود آغازگر آن در حمله به اهداف صهیونیست ها در منطقه شرق آفریقا، زمینی و دریایی و هوایی بودیم.
منتظر نظرات شما خواهم ماند، مجددا درودهای انقلابی خود را نثار شما می کنم.
امضا: کارلوس
ادامه دارد...
نظر شما :